زمانی که بونگ جون-هو، کارگردان فیلم انگل با عنوان اصلی «Parasite»، بیستمین تجربه خود بهعنوان نویسنده یا کارگردان را درباره دو خانواده کرهای آغاز کرد، بیشک رقابت برای دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم سال ۲۰۲۰ در مخیّلهاش نمیگنجید. تا آن زمان، هیچ فیلمی از کره جنوبی حتی نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم خارجیزبان نشده بود، چه رسد به آن که بزرگترین و مهمترین جایزه اسکار را دریافت کند. اما کمدی تأسفبرانگیز او در مورد اختلافات طبقاتی دو خانواده، تمام معادلات را به هم ریخت. داستان فیلم «انگل» در مورد خانوادهای از طبقه کارگر است که با حیله و نیرنگ خود را بهعنوان معلم خصوصی، خدمتکار و راننده وارد خانه خانوادهای ثروتمند میکنند. بونگ جون-هو پیش از این نیز فیلمهای فوقالعادهای ساخته بود اما این فیلم «پاراسایت» بود که نام او را نقل تمام محافل سینمایی جهان کرد. پس از اعلام نامزدهای نهایی اسکار ۲۰۲۰ ، بونگ جون-هو و فیلمش در شش بخش نامزد دریافت جایزه شدند و باید اذعان کرد که فیلم «انگل» در کنار فیلم مهیج «۱۹۱۷»، مدعیان اصلی دریافت جایزه بهترین فیلم سال بودند.
فیلم «انگل» توانست برنده ۴ جایزه اسکار شود تا نشان دهد که سینمای بامزه، سیاسی و خشن کره جنوبی دیگر از چشم مخاطبان سینما پنهان نیست. درواقع، این چهار جایزه مهمترین جوایزی هستند که یک فیلم میتواند کسب کند؛ اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه اُرجینال و بهترین فیلم بینالمللی. اسکار ۲۰۲۰، نودودومین دوره این جوایز بود و تابهحال هیچ فیلمی با زبانی غیر از انگلیسی برنده جایزه بهترین فیلم سال نشده بود. کره جنوبی پیش از فیلم «انگل»، ۳۰ اثر برای آکادمی اسکار فرستاده بود اما هیچیک از آنها حتی نامزد دریافت جایزه نشده بودند.

افرادی که سینما را بهصورت معمولی دنبال میکنند و بهاصطلاح «خوره فیلم» نیستند، احتمالاً زمانی با سینمای جذاب کره آشنا شدند که فیلم «اولدبوی» با عنوان اصلی «Oldboy» به کارگردانی پارک چان-ووک در سال ۲۰۰۴ اکران شد. خشونت هیجانانگیز و قصههای تاریک و غمافزا، ویژگیهایی بودند که سینمای شرق آسیا را بهراحتی برای دیگر کشورهای جهان قابلدرک میساختند. «اولدبوی» درواقع دومین فیلم سهگانه انتقام به کارگردانی پارک چان ووک بود. سه فیلم «همدردی با آقای انتقام» با عنوان اصلی «Sympathy for Mr. Vengeance»، «اولدبوی» و «بانوی انتقام» با عنوان اصلی «Lady Vengeance» چیزی بیشتر از اجزای یک سهگانه معمولی هستند؛ آنها ترکیبی عجیب از طنز پوچگرایانه و مضامین خشونتبار را مستقیماً و در قالب یک تراژدی طاقتفرسا ارائه میدهند؛ چیزی که به نظر میرسد منحصر به فیلمهای کرهای باشد.
این تنش و مضامین خشن که از جهات مختلف در آثار اکثر کارگردانان کره جنوبی دیده میشود، شاید واکنشی نسبت به تحولات ناگوار این کشور در سالهای اخیر باشد. دوران حبس اوه دائه-سو (شخصیت اصلی فیلم «اولدبوی» با بازی چویی مین-سیک) از سال ۱۹۸۸، اولین سال کاملی که کره جنوبی دموکراسی جمهوری را تجربه کرد، آغاز شده و تا سال ۲۰۰۳ به طول میانجامد. در آن زمان، این کشور دستخوش مسائل ورود به سرمایهداری بازار آزاد و خروج از دوران متزلزل و تاریک حکومتنظامی بود. آیا کره جنوبی نیز همانند اوه دائه-سو، دورانی از خاموشی و امتناع از پذیرش اهداف این تغییرات را تجربه کرده بود؟
سینماگران کره جنوبی تصمیم گرفتند متفاوت رفتار کنند؛ آنها تصمیم گرفتند با شرایط اجتماعی دستوپنجه نرم کنند تا سینمایی جدید متولد شود. در آن سالها و قبل از سال ۲۰۰۶، قانونی در کره جنوبی وجود داشت که سینماها را ملزم میداشت ۱۴۶ روز در هرسال را به فیلمهای داخلی اختصاص دهند.

این چشمانداز متناقض در ابتدای فیلم «آبنبات نعناع»، شاهکار لی چانگ دونگ هم دیده میشود؛ داستان فیلم «آبنبات نعناع» با عنوان اصلی «Peppermint Candy» در مورد خودکشی وحشتناک یک تاجر است و کارگردان با استفاده از روایت معکوس، مخاطب را از دلایل این خودکشی آگاه میکند. این فیلم سالهایی که در «اولدبوی» حذف شده بودند را به تصویر کشیده تا نشان دهد چه چیزهایی شخصیت اصلی را از پای درآوردهاند.
بسیاری از کارگردانان موج نوی سینمای کره (یا به اصطلاح «هالیو») از این مضامین مشترک استفاده کردهاند. فیلمسازانی همچون بونگ جون-هو، پاک چان-ووک و کانگ جه-گیو (کارگردان فیلم مهیج «شیری» با عنوان اصلی «Shiri» محصول سال ۱۹۹۹ که اولین فیلم بلاکباستر داخلی کره جنوبی بود) از تحولات مدنی دهه ۱۹۸۰ برآمدهاند که به دیکتاتوری نظامی پایان داد. آنها همگی عضو باشگاه سینمایی دانشگاهی بودند که فیلمهای ممنوعشده تحت قوانین ممیزی را پخش میکرد؛ دانشگاههایی که حالا پر از دانشجویان مشتاق دموکراسی بود.
حس زیبای کنجکاوی خارج از محدوده روح و روان ملی، مانند وسواسهای موجود درباره صنعت در حال احیای کره جنوبی همزمان با کشمکشهای این کشور با کره شمالی، کارگردانان را به ساخت فیلم در مورد این موضوع سوق میداد. این سبک تفکر، باعث خلق چند اثر موفق شد: «منطقه امنیتی مشترک» با عنوان اصلی «Joint Security Area» به کارگردانی پارک چان-ووک که داستان کشته شدن یک گارد مرزی در ناحیهای غیرنظامی بین کره جنوبی و کره شمالی را روایت میکند؛ فیلم «شیری» که بمبگذاری نیروهای کره شمالی در سئول را نشان میدهد؛ و فیلم «تگوکی»، بلاکباستر جنگی کانگ جه-گیو که فداکاری یک برادر نسبتش به برادر کوچکترش در جنگ میان دو کره را به تصویر میکشد.
این وسواسها و عقدههای فکری، اکنون از بین رفتهاند اما فشار تفسیر اجتماعی (که خصیصه کرهایهاست) هنوز به قوت خود باقی است. فیلم «خاطرات قتل» با عنوان اصلی «Memories of Murder»، شاهکار بونگ جون-هو در سال ۲۰۰۳ بود که از داستان واقعی پرونده قتلهای زنجیرهای هواسئونگ در دهه ۱۹۸۰ و قاتلی سریالی به نام لی چونجائه الهام گرفت تا بیرحمی و بیکفایتی حاکم در دوران دیکتاتوری را نشان دهد. حتی فیلم هیولایی-تخیّلی «میزبان» با عنوان اصلی «The Host» نیز ظاهری گولزننده دارد اما در باطن، به سیاستهای کشور کره طعنه میزند. داستان فیلم «میزبان» در مورد یک دانشمند آمریکایی است که موادی شیمیایی را درون رودخانه هان میریزد و هیولای وحشی فیلم را خلق میکند؛ مضمونی که مطمئناً به حضور ارتش آمریکا در شبهجزیره کره کنایه میزند.
بونگ جون-هو با فیلمهای انگلیسیزبان خود، «برفشکن» با عنوان اصلی «Snowpiercer» و «اوکجا» با عنوان اصلی «Okja»، ستارگان سینمای غرب همچون کریس ایوانز، تیلدا سوینتن و جیک جیلنهال را به خدمت گرفت تا آثارش را در قلب هیولاهای بزرگ سرمایهداری در ایالاتمتحده خلق کند اما همیشه در حال کنایه به موضوعات داخلی کشورش بود. فیلمسازان دیگر کره جنوبی هم مضامین مشابهی را دستمایه آثارشان میکردند. چند فیلم به این حس که سرمایهداری به سبک آمریکا، کشور کره جنوبی را مسموم کرده پرداختهاند؛ برای مثال انیمیشن «پادشاه خوکها» با عنوان اصلی «The King of Pigs» و کارگردانی یان سنگ-هو، رقابت بیرحمانه در مدارس را به تصویر کشیده است و فیلم تحسینشده «سوختن» با عنوان اصلی «Burning» به کارگردانی لی چانگ-دونگ در مورد رابطه دوستی با گرگهایی است که لباس برّه بر تن دارند.
اما باید به این نکته توجه داشت که همین ایدئولوژی شرکتی و اخلاق تجاری قوی باعث شده است کره جنوبی روند ترقّی تصاعدی فیلمسازان صاحبسبک خود را ادامه دهد: از بونگ جون-هو و پارک چان-ووک گرفته تا کیم جی وون (خالق تریلر روانشناختی و بهشدت خشن «من شیطان را دیدم» با عنوان اصلی «I Saw the Devil») و یان سنگ-هو (کارگردان فیلم مهیج «قطار بوسان» با عنوان اصلی «Train to Busan» درباره تلاش برای نجات از شر مردگان متحرک) یا نا هانگ-جین (کارگردان تازهنفس فیلم معمایی و ترسناک «شیون» با عنوان اصلی «The Wailing»).
در سال ۲۰۰۷، سهمیه اکران فیلمهای داخلی در کره جنوبی کاهش یافت و این یعنی هرسال، فیلمهای فوقالعاده زیادی وجود دارند که فرصت دیده شدن پیدا نمیکنند. اگر بونگ جون-هو و پارک چان-ووک، که حالا پس از ساخت دو فیلم انگلیسیزبان فیلمسازان بینالمللی محسوب میشوند، به وطن خود بازمیگشتند و کنایهآمیزترین فیلمها در مورد تبعیض و نابرابری را میساختند باز هم درگیر مشکلات سیاستهای داخلی بودند؛ اما برنده شدن فیلم «انگل» در اسکار ۲۰۲۰ امیدی در دل مخاطبان کرهای و شاید سرتاسر دنیا ایجاد میکند تا منتظر آثاری تأثیرگذار باشند. آثاری که پس از انتخاب شدن فیلم کرهای «پاراسایت» بهعنوان بهترین فیلم سال جهان، دیگر منحصر به یک کشور یا قشر خاص نیستند. در اسکار ۲۰۲۰ ، فیلم «انگل» با شش نامزدی و برنده شدن چهار جایزه اصلی نشان داد که آثار بومی میتوانند آثاری جهانی باشند، همانطور که بونگ جون-هو گفت: «امروزه همه ما در یک کشور زندگی میکنیم: کشوری با نظام اقتصادی سرمایهداری».
منبع: The Guardian