موزیک فیلم خوب، موزیک فیلمی است که شنیده نشود، این عبارت بارها توسط کسانی که در سینماگران کلاسیک گفته شده است. اما حقیقت اینجاست که قانونی وجود ندارد.
موزیک فیلم خوب، موزیک فیلمی است که شنیده نشود!
این عبارتی است که بارها و بارها توسط کسانی که در سینما رویکرد کلاسیک دارند، گفته شده است. اما حقیقت اینجاست که در دنیای هنر هیچ قانونی وجود ندارد و این حرف، تنها از همان کلاسیسیتهای بسته ذهن میتواند شنیده شود. چرا که در تاریخ سینما کارگردانها و فیلمهای بسیاری اثبات نمودهاند که موزیک به اشکال گوناگون و با رویکردهای گوناگون میتواند در یک فیلم شنیده شود و در سالن سینما نقش خود را بیافریند. اشخاصی مانند گدار، آنگلوپولوس و حتی کارگردانهای تجاریای مثل سرجیولئونه اثبات نمودهاند که واقعا موزیک فیلم خوب، موزیک فیلمی نیست که شنیده نشود و نمیتوان در این مورد حکمی کلی داد.
بد نیست به این نکته نیز اشاره کنیم که موزیک، به خودی خود به هیچ چیز ارجاع نمیدهد. و ادعاهای موزیکدانان و فیلمسازانی چون ایزنشتاین، کاملا بیپایه و اساس به نظر میرسد. در واقع این ما هستیم که با تجربهها و داشتههای ذهنیِ خویش، برداشتهایی متفاوت از موزیک ارائه میدهیم. همچنانکه شما با پخش موزیک برای بومیان آمریکا یا آفریقا درمییابید که آن ها عکسالعمل خاصی از خود نشان نمیدهند.
اما به هر حال موزیک فیلم نوع جدیدی از موزیک محسوب میشود که دیگر نقش اصلی و نقش اول را ایفا نمیکند، بلکه نقشی فرعی و مکمل دارد. البته این نوع استفاده فرعی از موزیک، در قرن نوزدهم نیز وجود داشت. در آن دوره نیز برخی از آهنگسازان بزرگ، برای تئاترها موزیک ساختهاند اما این مورد بسیار نادر بود و کم پیش میآمد.
در آغازِ پیدایشِ سینما، موزیک تنها به عنوان عنصری غیرسینمایی به کار گرفته میشد، که به صورت زنده در سالن سینما نواخته میشد و هدفش تنها پوشاندن سر و صداهای ایجاد شده توسط آپارات و صحبتهای مردم بود. و به هیچ عنوان استفادهای زیبایی شناسانه از موزیک انجام نمیگرفت. به طوری که در اوایل سالهای ناطق شدنِ سینما وشنیده شدنِ دیالوگها، موزیک از فیلمها حذف شد. اما رفتهرفته کارگردانان بزرگ به اهمیت نقش موزیک در فیلم پی برده و آن را در آثار خود به انحاء دیگر به کار گرفتند. در ادامه به چند مورد از این استفادهها اشاره میشود.
۱. مأنوسسازیِ فضا: فضای سینما در ابتدا برای مردم، فضایی نامأنوس بود و پخشکنندگان سعی داشتند این فضا را برای مردم صمیمیتر کنند.
۲. به کارگیری موزیک برای پر کردن فضاهای خالی فیلم: در هر فیلم چه اکنون و چه گذشته لحظاتی به تماشاگر استراحت داده میشود تا بتواند صحنههای گذشته را در ذهن خود مرور کرده و بین دادههایش ارتباط برقرار کند. این صحنهها معمولا بدون کلام هستند و موزیک آنها را همراهی میکند. همچنین در فیلمهای اکشن که لحظات زیادی را به تعقیب و گریز اختصاص میدهند؛ موزیک عامل مهمی برای همراهی صحنه محسوب میشود.
۳. استفاده از موزیک برای حسآمیزی: این مورد تقریبا از همان ابتدای استفاده از موزیک که به صورت زنده بود، درک شد و کارگردانان به تاثیرگذاریِ شگفتانگیزِ موزیک بر صحنههای فیلم پی بردند.
۴. استفاده ساختاری از موزیک به شیوه میکی ماسینگ: این نیز یکی از شیوههای استفاده از موزیک است که حرکات بازیگران با ضربهای موزیک هماهنگ میشود.
۵. استفاده تماتیک از موزیک فیلم: در این شیوه موزیک در واقع بر اساس حس صحنه ساخته میشود.
موارد بسیار دیگر؛ اما باید به این نکته نیز اشاره کرد که آهنگسازان فیلم در بهترین حالت هم، جایگاه بالایی در میان موزیکدانها ندارند و حتی در برخی موارد توسط آهنگسازان متعصب تحقیر میشوند. چه بسا این مسئله نیز به همان نقش حاشیهایِ آهنگساز باز گردد. البته به طوری کلی باید گفت که آهنگساز فیلم میدان وسیعی برای ارائه استعدادهایش در فیلم ندارد. البته نمیتوان این واقعیت را کنار گذاشت که موزیک، انتزاعیترین، بیواسطهترین و والاترین هنرهاست و با ورودش بر پردهی سینما تا حد زیادی نزول پیدا میکند؛ هم به واسطه سینما که نازلترین و عامیانهترینِ هنرهاست، و هم به واسطهی پذیرشِ نقشی فرعی و از دست دادنِ استقلالِ خود.