بونگ جون-هو کارگردان کرهای که در سال ۲۰۰۶ فیلم میزبان را ساخت و به تازگی هم فیلم پاراسایت را ساخته بود که جایزه کن را هم دریافت کرد.
بونگ جون-هو از جمله کارگردانهای مطرح کرهای به حساب میآید که فیلمهای خوب و خوشساختی میسازد. جدیدترین ساخته او که در جشنواره کن هم درخشید پاراسایت نام دارد. او در سال ۲۰۰۶ کارگردان فیلمی به نام «میزبان» بود که توجه افراد زیادی را به سمت خود جلب کرد. مصاحبه زیر مربوط به فیلم میزبان میشود.
آیا این صحیح است که یکی از نقاط آغازین ساخت فیلم «میزبان» زمانی بوده است که فردی یک تصویر از هیولای دریاچه «لخنس» در کنار تصویری از رودخانههان را به شما داده است؟
من فکر می کنم اطلاعات غلطی به شما دادهاند. داستان تصویر بدین صورت است که خود من این عکس را ساختم و آن را به تهیه کننده اجرایی نشان دادم. در زمان کودکی علاقه زیادی به نسی داشتم، بنابراین با استفاده از برنامه فتوشاپ عکس مشهوری که از نسی گرفته شده بود را برش دادم و آن را روی تصویری از رودخانه «هان» که خودم آن را عکاسی کرده بودم قرار دادم. بدون هیچ داستان مناسبی، من از این تصویر استفاده کردم تا فیلم خود را به تهیه کننده نشان دهم. او ده ثانیه به این تصویر نگاه کرد و بدون تردید گفت ایده خوبی است.
صحنه دوم با ماهیگیران نشان میدهد که یکی از مضمونهای فیلم مشکل کوچکی است که از آن غافل میشویم تا جایی که این مشکل کوچک به یک بحران غیر قابل کنترل تبدیل می شود – هیولا کوچک بود، اما در مراحل اولیه توسعه آن نادیده گرفته شد.
نامزدهای جایزه گرمی سال ۲۰۲۱ مشخص شدند
چیزی که شما گفتید دقیقا صحیح است. آنها میتوانستند به سادگی هیولای کوچک را درون فنجان با انگشتانشان بکشند. اما این کار را نکردند. در زندگی واقعی، این قبیل مسائل بسیار رخ می دهند. فاجعه یا بلا از یک چیز جزئی سرچشمه میگیرد.
یکی دیگر از مضمونهای اصلی فیلم مشخصا خانواده است – ایده گرد هم آوردن افرادی با قدرت های مختلف جهت محافظت از فردی ضعیف تر. این مضمون حتی اولین «قربانی» فیلم، هیون سئو، را نیز در بر میگیرد، کسی که اگرچه خودش در خطر است اما از پسری جوانتر محافظت می کند.
درست است. تمامی اعضای خانواده به شدت خواهان محافظت از هیون سئو هستند، اما در عین حال، هیون سئو برای محافظت از پسر ضعیفتر در فاضلاب تاریک مبارزه میکند. بنابراین این یک مسابقه امدادی برای نجات افراد ضعیفتر است. در حالی که مردم، حکومت، و جامعه آنها را نادیده میگیرد، آنها برای خودشان مبارزه میکنند. به همین دلیل به نظر میرسد شان آنها بسیار رفیع باشد. اگر شما فیلم را از نقطه نظر سه جو، ضعیفترین فرد فیلم، دیده باشید، این موضوع واضحتر خواهد بود. در آغاز، او توسط برادرش محافظت شد. هنگامی که او را به کمینگاه هیولا بردند، هیون سئو از او محافظت کرد. در بخش بعد (پس از ایثار و مبارزه هیون سئو)، او با گانگ دو آشنا شد. فیلم زمانی به انتها میرسد که سه جو در حال خوردن غذای گرمی است که گانگ دو برای او آماده کرده است. در حالی که مردم و سیستم اهمیتی به آنها نمی دهند، افراد ضعیف در کنار هم جمع شدند و این پسر را همانند یک مسابقه دو امدادی نجات دادند. این در واقع مفهوم گستردهتری از «خانواده» است.
آیا شما می توانید در مورد طراحی هیولا صحبت کنید؟ طراحی شما به نظر نقطه تقابل کینگ کنگ احساسی پیتر جکسون است – در واقع هیولای شما هیچ شخصیت واضحی ندارد.
طرح براساس یک ماهی بود. بنابراین شخصیت کمتری نسبت به کینگ کنگ، که یک پستاندار است، داشت. اما من سعی کردم از طریق الگوهای رفتاری به برخی از صفات انسانی دست پیدا کنم. برای من مهم بود که در نگاه اول هیولا دست و پا چلفتی و بدترکیب به نظر برسد – مثل هنگام اولین حملهاش به مردم که میافتد و از شیب لیز میخورد. بنابراین من میخواستم هیولا کمی زمخت و خشن و حتی عصبی به نظر برسد – یک شخصیت بدون کاریزما. نه مثل هانیبال لکتر، که در فیلم سکوت برهها سرشار از کاریزما است، بلکه شبیه به استیو بوسمی در فیلم فارگو. در واقع، من و طراح جانور اغلب در زمان کار روی طراحی به استیو بوسمی فکر میکردیم. اما این هیولا همچنین شخصیتی غیر قابل پیشبینی دارد. همانند وقتی که بهطور بیرحمانه هی بونگ را میکشد؛ یا زمانی که هیون سئو میخواهد فرار کند او را به زمین میکوبد. من میخواستم مخاطب نتواند عمل بعدی هیولا را در صحنه بعدی پیشبینی کند.
مسئلهای که احتمالا سوالات بسیاری را درباره آن پاسخ دادهاید راجع به وارونه کردن تاکتیک نمایش دادن تدریجی هیولا در فیلم آروارهها است. به نظر میرسد شما قصد داشتید آن را در ابتدا انجام دهید – شکلی که در مدت خودکشی درست قبل از عنوانهای آغازین زیر آب در حال حرکت است – و به یکباره خود را نشان می دهد. آیا این ایده همیشه تا این اندازه صریح بود؟
سه دلیل برای این کار وجود داشت. در ابتدا، من از رسم سنتی فیلمهای هیولایی که باید یک ساعت منتظر بمانیم تا فقط دم هیولا را ببینیم متنفرم. من میخواستم این رسم را نقض کنم. ثانیا، این فیلم یک فیلم علمی-تخیلی است، اما حال و هوای آن واقع گرایانه است. در زندگی واقعی هنگامی که ما با یک فاجعه روبرو می شویم، هیچگاه از پیش آماده نیستیم. تصادف اتومبیل یا زلزله بسیار ناگهانی رخ می دهند، هنگامی که ما آماده نیستیم. من می خواستم این حس را به مخاطب منتقل کنم. بنابراین سیزده دقیقه بعد از شروع فیلم هیولا را نشان دادم، هنگامی که آنها آماده نبودند. آنها هیولایی را میدیدند که در روز روشن انسانها را می کشد. ثالثا، ساختار داستان این موضوع را میطلبید. این فیلم، داستانی که تنها روی هیولا متمرکز باشد را روایت نمیکند. بلکه زنجیرههایی از رویدادها پس از ظهور هیولا، مانند شیوع ویروس، حبس شدن هیئو سئو، خانوادهای که سعی دارند او را نجات دهند و اتفاقات دیگر رخ میدهند. بنابراین ظهور زودهنگام هیولا یک امر الزامی بود.
جلوه های بصری چه تاثیری بر فرایند فیلمسازی شما دارند؟
روح و جسم من آشفته شده بودند. به عنوان یک کارگردان در روند ساخت فیلم من باید به مسائل مختلفی توجه کنم و در کره ساخت فیلمهای علمی-تخیلی یا فیلمهایی با جلوههای ویژه مرسوم نیست. فیلم میزبان در مقایسه با استانداردهای هالیوود بودجه بسیار کمی داشت، اما در کره فیلم بزرگی محسوب میشد. پس از مرحله پیش تولید، همه چیز باید متفاوت میبود. من مجبور بودم تعداد نماهای گرفته شده از هیولا را کنترل کنم، زیرا بودجه کلی فیلم به این صحنهها بستگی داشت. همانطور که قبلا اشاره کردم، برنامه ریزی من بدین گونه بود که هیولا خیلی زود در فیلم نشان داده شود. اما مجبور بودم نه تنها به نحوه کنترل تعداد صحنههای هیولا فکر کنم، بلکه باید بر نحوه نشان دادن وجود هیولا در صحنههایی بدون نمایش او تمرکز میکردم. من فیلمهای زیادی که مبتنی بر جلوههای ویژه بودند را مطالعه کردم و با استفاده از استوری بوردها بسیاری از تجسمهای بصری را از قبل آماده کردم. خوشبختانه این استوری بوردها در حل بسیاری از مسائل به من کمک کردند. در مرحله پس تولید، ما از چهار شرکت در ایالات متحده، استرالیا، نیوزیلند و کره استفاده کردیم. این کار بسیار پیچیده و سرشار از دشواری بود؛ اما هیجان خاص خود را داشت. همه چیز یک تجربه ارزشمند محسوب میشد.
من مجذوب شباهتهای ترسیم شده بین گانگ دو و هیولا شدم. به نظر میرسد هر دوی آنها نتیجه یک محیط سمی هستند. آیا میتوانید در مورد شباهتهای این دو در فیلم، هم از لحاظ فیزیکی و هم از لحاظت ریختشناسی صحبت کنید؟
گانگ دو به نوعی هیولای خانواده است. شما میتوانید از نحوه رفتار برادر و خواهرش با او به این موضوع پیببرید. اما در واقع بیشتر از رابطه گانگ دو و هیولا، یک رابطه درونی بین گانگ دو و سه جو وجود دارد. در بخش نهایی فیلم، گانگ دو شبیه به آینده سه جو است، اما در واقع سه جو بیشتر شبیه به گذشته گانگ دو است. اگر به دیالوگهای مربوط به سئوری دقت کنید، منظور من را متوجه خواهید شد. نمیدانم این موضوع تا چه اندازه از طریق زیرنویسها منتقل شده است، اما نحوه صحبت آنها شبیه به هم است. شیوه صحبت آنها بسیار کودکانه است، اما آنها یکسان هستند.
آیا می توانید در مورد توازن بین المانهای ژانر و رئالیسم – به ویژه در رابطه با بازیگری – در هر دو فیلم خاطرات قتل و میزبان صحبت کنید؟ آیا دستیابی به ترکیب این دو در یک «فیلم هیولایی» دشوار تر از یک «فیلم پلیسی» بود؟
در رابطه با بازیگری، خواه فیلم هیجانی باشد یا هیولایی، من سعی کردم هر یک از این فیلمها را به عنوان یک فیلم واقع گرایانه در نظر بگیرم. من حتی در مورد ساخت یک مستند -که هیولاها بازیگران آن هستند– فکر کردم. فیلم خاطرات قتل از یک پرونده قاتل سریالی واقعی الهام گرفته شده بود، اما فیلم میزبان هیولا داشت. در این نوع فیلم علمی-تخیلی، من میخواستم تمامی المانها –زمان، مکان، و حس شخصیتها- را در اختیار داشته باشم به استثناء آن که هیولا تا حد ممکن واقعی بهنظر برسد. من فکر میکردم این نوع عدم توازن عجیب موجب هیجان انگیز شدن فیلم میشود.
یکی از صحنههایی که من را به عنوان کسی که به طور مطلق نسبت به مکانیک فیلم حساس است متعجب کرد جایی بود که خانواده بعد از ربوده شدن هیون سئو در حال گریه کردن بودند. شما چطور این احساسات اغراق آمیز را با احساسات واقعی متعادل کردید؟ جایی که روزنامه نگاران برای عکسبرداری نزدیک میشوند، غم و اندوه آنها کاملا کنایه آمیز بهنظر می رسد.
برای یک مخاطب غربی، این صحنه ممکن است اغراقآمیز یا سورئال به نظر برسد؛ اما این برای کرهایها یک واقعیت است. این نوع چیزها پس از حوادث بزرگ رخ میدهند. در هر صورت، آن صحنه مهمترین سکانس فیلم است. این صحنه روایت را رو به جلو پیش میبرد. هیولا در آغاز ظاهر میشود، هیون سئو را میدزدد، بنابراین زمان کافی برای معرفی خانوادهها، نحوه ارتباط آنها با یکدیگر و شیوه زندگی آنها وجود ندارد. معرفی و دزدیدن هیون سئو تقریبا در یک زمان رخ میدهند. بنابراین، تمام شخصیتهای خانواده پس از دزدیده شدن هیئو سئو در یک مکان گرد هم میآیند. لازم بود تا به طور موثر در یک صحنه نشان داده شود که این شخصیتها خانوادههایی با پیوندهای عاطفی هستند و آنها واقعا نگران هیون سئو هستند.
فیلمهایی که با هدف تناسب با یک ژانر ساخته میشوند اغلب پیامهای بزرگتری را انتقال میدهند، اما در فیلم میزبان، این نشانه بسیار قدرتمند است. آیا ترسی از این وجود داشت که این پیام بیش از حد بدیهی باشد؟
روایت یک داستان طعنهآمیز سیاسی مستقیم اما ناپخته، سنت فیلمهای هیولایی است. من به شخصه از این نوع روایت مستقیم لذت نمیبرم؛ اما این ممکن است تنها فیلم هیولایی باشد که آن را میسازم. اگر نتوانم این سنت را در این سبک فیلم پیاده سازی کنم، پس چه زمان خواهم توانست؟ من میخواهم مخاطبان آینده و منتقدان آموزه مستقیمی که مردم زمان من آن را دوست داشتند یاد بگیرند، این که هیولا درست همانطور که بوده نشان داده شده است.
شایعه شده است که یک بازسازی از فیلم میزبان ساخته خواهد شد؟ آیا شما فکر میکنید داستان خود را به یک زمینه فرهنگی متفاوت گسترش خواهد داد؟ یا آیا این زمینه بیش از حد کرهای است؟
استودیو یونیورسال حق امتیاز بازسازی را سال پیش خریداری کرد. من فکر میکنم المانهای جهانی زیادی در این فیلم وجود دارند – سبک هیولایی همراه با عشق خانوادگی. بنابراین علیرغم جزئیات و نکات کرهای، این فیلم میتواند برای سرتاسر دنیا مناسب باشد.
من متوجه شدم که شما در جشنواره بین المللی فیلم تورنتو در نمایش فیلم زنی در ساحل حضور داشتید. آیا شما با دیگر فیلمسازان کرهای ارتباط دارید؟ دلیل پرسش من این است که تولیدات سینمایی کشور کره اخیرا توجهات زیادی را به خود جلب کرده است، اما فیلمهای شما چیزی بین فیلمهای تجاری و هنری است. آیا یک «موج نو» در فیلمسازی کره ی جنوبی رخ داده است؟ یا آیا این نوعی استنباط مخصوص منتقدان یا برنامهریزان است؟
هیچگونه دستهبندی رسمی در مورد کارگردانان کرهای به عنوان موج نو، شبیه به سینمای جدید آلمان در چند سال قبل وجود ندارد. بسیاری از کارگردانان کرهای انواع مختلفی از فیلمها را میسازند و درست همانند دیگر کشورها، گروهی از کارگردانها نزدیکی بیشتری با یکدیگر دارند. من شخصا با چان ووک پارک، کیم جی وون، و ریو سئونگ وان ارتباط دارم. همچنین از همنشینی با هونگ سانگ سو لذت میبرم.
شما گفته بودید که « فیلمهایی را میسازم که دوست دارم در سینما آنها را تماشا کنم». شما در آینده دوست دارید چه نوع فیلمهایی تماشا کنید – و شاید خودتان آنها را بسازید؟
من میخواهم فیلمی منحصر به فرد در مورد یک مادر کرهای بسازم. در هر کشور دیگری، مادران قوی اما غیر عادی هستند. اما من فکر میکنم آنها به طور ویژه در کره عجیب باشند. من میخواهم یک دارم قوی در مورد رابطه عجیب یک مادر و فرزند و عقدههای فکری آنها را ببینم. بدون هیچ گونه CGI.
منبع: Reverse Shot