یک خواننده به نام جک بعد از یک سانحه بیهوش میشود و پس از هوشیاری، خود را در دنیا بدون بیتلز میبیند.
یک خواننده به نام جک (با بازی هیمش پیتل) بعد از یک سانحه بیهوش میشود و پس از هوشیاری، خود را در دنیا بدون بیتلز میبیند. او آهنگهای این گروه را با یاد و خاطرهای که از آنها داشته، بازسازی میکند و بعد از مدت کوتاهی، نشانههای شهرت پدیدار میشوند؛ اما آیا او میتواند بقیه زندگی را با دروغ سپری کند؟ و آیا رابطه او با بهترین دوستش یعنی الی (لیلی جیمز) پایدار میماند؟ برای نقد فیلم «دیروز» با فیلیمو شات همراه باشید.
داستانهای کمی در سینما وجود دارند که «خط بین ترس و اشتیاق» را به خوبی این فیلم تراژدی-کمدی ترسیم کنند. اینکه تصور کنیم دنیا بدون بیتلز مانده بسیار آزاردهنده است، چه یک طرفدار پروپاقرص این گروه باشید چه شخصی که تعدادی از آوازهای آنها را دکلمه میکند؛ و این مسئله در این مورد هم صدق میکند که ضایعه جهانی دنیا بدون بیتلز به نوعی پاداشی برای قهرمان داستان تبدیل میشود. ازآنجاییکه فیلم جدید دنی بویل به شهرت رسیده، میتوان به نتیجه رسید که سیر داستانی نامعمول آن است که به آن فرصت رقابت با فیلمهای پرفروش دیگری مثل «زندگینامه فردی مرکوری» یا «حماسه کولی» (که فاقد این سیر داستان هستند) را میدهد.
نقد و بررسی فیلم Chained for Life
یک موزیسین پارهوقت به نام جک، که معلمی بیست و خوردهای ساله است، با کمک بزرگترین طرفدار و بهترین دوست و مدیرش به نام الی، روزگار را سپری میکند. او بعد از یک حادثه قطع برق جهانی، بیهوش میشود و وقتی به هوشیاری میرسد، متوجه میشود تنها کسی در جهان است که «گروه بیتلز» را به یاد میآورد. با وانمود کردن به اینکه آهنگهای این گروه از آن اوست، به شهرت و اقبال میرسد اما این شهرت به بهای از دست دادن صداقت و همچنین بهترین دوستش الی تمام میشود.
یک ایده مشابه این فیلم، در فیلمنامه دیگری از ریچارد کرتیس به نام «درباره زمان» وجود دارد، اما این فیلم چشمان خود را فرای مسائلی مثل عشق و خانواده قرار داده و کسبوکار دنیای موسیقی و شیوه مدرن امروزی برای کسب موفقیت را بررسی کرده است.
نگاهی به فیلم تمام روز و یک شب |سرنوشتی اجتنابناپذیر که جامعه رقم زده است
در این فیلم شاهد روندی خیرهکننده با چاشنی سختی و مکافات در طول شهرت و بالا رفتن پلههای آن در صنعت موسیقی توسط جک هستیم؛ مسلماً این فیلم، اثری لجامگسیخته است تا یک فیلم با روند آرام. شاید قضاوت این فیلم بهعنوان یک اثر سینمایی با حس و حال طبقه کارگر بهجای حس و حال همیشگی فیلمنامههای دیگر آقای کرتیس، منصفانه نباشد؛ اما چیزی که مسلم است وجود نوعی عنصر حماقت در آن در مقایسه با فیلمنامههای دیگر کارنامه آقای کرتیس مثل «ناتینگ هیل» یا «عشق حقیقی» است. داستان فیلم به ما این بهانه را میدهد که حتی آن را یک اثر جنجالی بدانیم.
آقای بویل همیشه با موسیقی رابطه خوبی داشته و در استفاده از المانهایی مثل گیتارهای خاص و جلوههایی از گروه بیتلز کاملاً موفق بوده است؛ این عناصر به شما یادآوری میکنند که چقدر آنها را دوست دارید و تا چه حد دلتان برای موسیقیشان تنگ شده است و مسلماً دنیا بدون بیتلز بسیار تلخ به نظر میآید.
هیمش پیتل که سابقاً برای نقشآفرینی در «ایستاندرز» مشهور شده بود، خود را بهعنوان یک استعداد موسیقی مطرح میکند و از «جک ناامید» تا «جک جاهطلب» را در سیر داستان طی میکند. بزرگترین نقص جک، ناتوانیاش از درک این حقیقت است که بهترین دوستش به شکلی دیوانهوار عاشق اوست؛ یک ایده ظالمانه که متأسفانه امروزه هیچ فیلمی بدون داشتن این خط داستان نمیتواند بفروشد؛ البته داستان عشقی ضعیفترین المان فیلم است.
درواقع، فیلم «دیروز» به بررسی این ایده میپردازد که اگر یک شکاف فرهنگی عظیم در جهان به وجود بیاید، چه رخ خواهد داد و با نشان دادن دوباره بیتلز، بهنوعی بار احساسی ایجاد میکند. در این فیلم بهنوعی تأکید شده است که در دنیا بدون بیتلز، گروه «اوئسیز» هم معنایی نخواهد داشت؛ اما آیا باقی دنیای موسیقی بدون تغییر باقی خواهند ماند؟ این موضوع شامل گروه «The Fab Four» هم میشود که اد شیرن (یکی از کسانی که در «دیروز» شاهد هنرنماییشان هستیم) یکی از طرفداران آنها است. بهطورکلی چنین نکاتی در فیلم نشان میدهد که هنر در تمام جنبههای تاریخ تأثیر گذاشته و باعث شکلگیری زندگی ما شده است. بهغیراز ارزشهای نوستالژیک فیلم، نوعی دافعه به «فرهنگ شهرت پرور» امروز وجود دارد و به ما گوشزد میکند که خود موسیقی است که اهمیت دارد. این چیزی است که تا ابد ارزش بیان را خواهد داشت.
منبع: Empire Online