در جشنواره فجر امسال، بازی رضا عطاران را در دو فیلم متفاوت میبینیم: شیشلیک که یک کمدی با درونمایهای سیاسی است و روشن که یک درام تلخ روانشناسانه است. این تفاوت وقتی شکل آشکار به خود میگیرد که عطاران در شیشلیک تقریباً هر کاری میکند که بیننده را بخنداند ولی در روشن چنان حضور بیتأکیدی دارد که گویی در حال دنبال کردن زندگی یک روح هستیم. در ادامه با فیلیمو شات همراه باشید برای مرور نقشآفرینیهای رضا عطاران در دو فیلم مهم جشنواره امسال که ردپای جوکر (محصول ۲۰۱۹) در پرداخت شخصیتهای هر دو فیلم به چشم میخورد.
بازی رضا عطاران در هر دو فیلم با سیمایی از ریخت اُفتاده است و دغدغه اصلی او مشکلی خانوادگی است و بار تحقیری مداوم را به دوش میکشد. هاشم در شیلیک موهایی بیریخت و لباسهایی مندرس به تن دارد، بیپولی خانوادهاش را با بحرانی داخلی مواجه کرده و در تمام طول فیلم به خاطر مسائلی که شاید نقشی هم در آنها ندارد، خوار و خفیف میشود. روشن در روشن موها و ریشهایی بور و لباسهایی بدقواره به تن دارد، زنش او را ترک کرده و قصد جدایی دارد و به این خاطر که رفتار تیپیکال مرد سنتی ایرانی را از خود بروز نمیدهد، پیوسته مورد توهین و تحقیر قرار میگیرد. اما شباهت اصلی هاشم و روشن در سیر تحول شخصیتهاست. آنها میلی به تغییر دادن زندگیشان ندارند اما عوامل بیرونی چنان فشاری بر هاشم و روشن وارد میکنند که آنها چارهای ندارند جز اینکه در مسیر تحول قرار بگیرند.

نکته اینجاست که بازی رضا عطاران این تحول را به دو شکل متفاوت به نمایش میگذارد. در شیشلیک واکنشهای هاشم به محیط پیرامونش با برونریزی رفتاری همراه است؛ گریه، شیون، خودزنی، سیگارکشیدنهای از سر حرص و در انتها در خود فرو ریختن. در روشن اما عطاران رفتاری عاری از بیرونریزی دارد. روشن تنها یک بار و در خلوت گریه میکند، سیگار را از سر تفنن میکشد، با نگاههای خیره به پیرامونش با مصائبش کنار میآید و در نااُمیدترین لحظاتش به سینما پناه میبرد. به بیان دیگر اگر تحول هاشم یک شهر را به هم میریزد، روشن بی صدا در خود فرو میریزد، چرا که هاشم چارهای جز پذیرش تحقیر و روشن انگیزهای برای شانه خالی کردن از زیر بار این خفت ندارد. چنین رویکری باعث میشود عطاران استراتژیهای متفاوتی برای بازی در نقش هاشم و روشن داشته باشد. هاشم مردی ورزیده و چالاک است که کارهای عملی را به عهده میگیرد اما روشن چاق و سنگین است. در نتیجه، شکل حرکت عطاران در قاب تأثیری اساسی بر میزانسن و ریتم هر دو فیلم داشته. حتی در شکل بیان کلمات نیز هاشم بیشتر و بیاندازه حرف میزند ولی روشن به سختی و با تردید کلامی به زبان میآورد.
مجموعه این عوامل باعث شده تفاوتهای آشکار فرهنگی، اجتماعی و طبقاتی دو شخصیت با وجود اینکه هر دو با بازی رضا عطاران، یعنی نقش آفرینی توسط یک نفرایفا شدهاند، به سادگی قابل تفکیک و تشخیص باشند.
اما جدای از ویژگیهای فیزیکی و شکل اجرای نقش، هاشم و روشن شکلهای ایرانی شدهای از جوکر (منظور اقتباس سینمایی تاد فیلیپس در سال گذشته است) هستند. مردانی که در برابر تحقیر روا داشته شده در حقشان، رفتهرفته در خود فرو میریزند، علیه ارزشهای موجود شورش میکنند و عواقب سخت این شورش را به جان میخرند. بدین ترتیب، عطاران در قالب دو شخصیت کاملاً ایرانی تصویری تازه از جوکر ارائه میدهد که آزاردهنده و تفکربرانگیز است.
نقد فیلم شیشلیک محمدحسین مهدویان در سی و نهمین جشنواره| شکم گشنه شعار نمیفهمد
نقد و بررسی فیلم روشن در سی و نهمین جشنواره فجر | مردی در آستانه فروپاشی
نگاهی به بازی رضا عطاران در فیلم «زیر نظر»؛ یکی مثل ما!
۱۲ اسفند ۹۸
در سالیان اخیر، رضا عطاران بارها خودش را بهعنوان ناجی گیشه سینمای ایران نشان داده است و بهندرت پیش آمده که کمدیهایش با اقبال مردم مواجه نشود. این روزها هم فیلم سینمایی «زیر نظر» با نقشآفرینی او در حال اکران است. همین بهانهای شد تا در فیلیمو شات نگاهی داشته باشیم به پرسونای عطاران در فیلمهای کمدی که جلوههایی از نمایش فرهنگ واقعی و زیرزمینی مردم را میتوان در آنها دید.

مهمترین ویژگی بازی رضا عطاران طی سالیان طولانی فعالیتش که باعث میشود همواره از او بهعنوان بازیگری خوب یاد شود این است که او شبیه به تمام ایرانیهاست؛ یک نمونه ایرانیِ با تمام خصوصیات خوب و بدش که نه از آن چیزی که هست شرمنده است و نه افتخاری به وضع موجود میکند. بااینحال خوش است و زندگی میکند و از زندهبودن لذت میبرد. گاهی به هیچچیز اهمیت نمیدهد («بیخود و بیجهت»)، گاهی هم پیش میآید که هر چیزی را زیادی جدی بگیرد («طبقه حساس»)، گاهی عصبانی میشود و پرخاش میکند («استراحت مطلق»)، گاهی وسط خیابان شروع به رقصیدن میکند («نهنگ عنبر») و… پرسونای شکلگرفته پیرامونِ عطاران باعث شده وقتی او در قالب «یک ایرانی» فرو میرود و نقشش را بازی میکند به کسی برنخورد و او را بهعنوان یکی از جمع خودمان با آغوش باز بپذیریم.
این احساس خوشایند، امکانی را برای عطاران فراهم کرده که بهراحتی به بخشهایی از زندگی ما ایرانیها بپردازد که در سایر فیلمها کمتر به آنها پرداخته میشود؛ شکلی از نمایش ضد فرهنگ که تماشای آن چندان هم ناخوشایند یا برخورنده نیست. یکجور هجو فرهنگ تصنعی و پرداختن بیرودربایستی به زیست یواشکی ایرانیها که فیلمهای سینمایی یا سریالهای تلویزیونی به دلیل چرک بودنش علاقه چندانی به نمایش آن ندارند. مثلاً عطاران دراکولایی را نشانمان میدهد که ایرانیها از درِ رفاقت با او درمیآیند و شوخی شوخی معتادش میکنند، خانوادهای را نشانمان میدهد که با برادر معتادشان کنار آمدهاند، در نقش داماد سَرخانهای فرو میرود که از همه طلبکار است یا سیاهی لشگری ازخودمتشکر که راهی جشنواره کن میشود تا خودش را به جهانیان نشان دهد، حتی مأمور پلیسی که مردم را تلکه میکند. بدین ترتیب، عطاران همزمان با نمایش سویه تاریک زندگیمان موفق میشود ما را بخنداند. این همان سویهای است که ما به شکل رسمی چندان علاقهای به افشا شدنش نداریم یا اگر در فیلمی غیرایرانی به آن اشاره شود تقبیحش میکنیم، اما اگر عطاران نشانمان دهد نهتنها مشکلی با آن نداریم بلکه استقبال هم میکنیم.
فیلم سینمایی «زیر نظر»، تازهترین فیلم با بازیِ رضا عطاران است که براساس همین ویژگی نوشته و کارگردانی شده. فیلم به ماجرای کابوسوار دو دوست در یک شب عجیب میپردازد. ماجرا از این قرار است که همسرِ محسن (با بازی عطاران) به همراه دوستانش به سفری تفریحی رفته و محسن هم از خالی بودن خانه استفاده کرده و امید (با بازیِ امیر جعفری) را به خانه آورده تا با هم مجردی “حال” کنند. سورسات به راه و اوضاع تحت کنترل است که مهشید یکدفعه زنگ میزند و خبر میدهد میخواهد تا چند ساعت دیگر به خانه بیاید. کابوسِ محسن و امید دقیقاً از همینجا شروع میشود؛ از وقتی که آنها باید در زمانی محدود، خانه را به شکل اولش دربیاورند. انگار که نه امید پیش محسن آمده بوده و نه بساطی پهن شده. اما کاری که به نظر ساده میآید برای محسن و امید به یک معمای حل نشدنی تبدیل میشود. هر بار که محسن فکر میکند این بار دیگر خانه را به وضعیتی رسانده که مهشید بویی از قضیه نبرد، اتفاقی تازه میاُفتد و هر بار پای یکی از همسایهها به ماجرا باز میشود. هر یک از همسایهها هم مثلِ محسن موضوعی برای پنهان کردن دارند و هر یک بهنوبه خود میکوشند کسی از زندگی یواشکیشان سر درنیاورد. بدین ترتیب در پایان فیلم با مجموعهای از آدمها مواجه میشویم که نقاب چهرهشان برداشته شده اما دیدنِ سیمایِ واقعیشان همانقدر که ترسناک است موجب خنده ما هم میشود.

شاید اگر بازیگر دیگری نقشِ محسن را بازی میکرد، پذیرش چنین آدمی که مسلسلوار دروغ میگوید تا گندکاریهایش را جمعوجور و رفعورجوع کند، اندکی سخت میشد. اما دیدن عطاران در چنین نقشی، دلچسب و سرگرمکننده است. عطاران باز هم موفق میشود وجهی از زندگی ما ایرانیها را بدون آنکه به ما بربُخورد جلوی رویمان بیاورد. از اینرو «زیر نظر» را هم میتوان در همان گروه از فیلمهای عطاران قرار داد که وقتی به تماشایش مینشینیم فرقی میان نقش او با خودمان حس نمیکنیم، بهراحتی به مشکلاتش دل میدهم و از ته دل میخندیم.
رادیو شات: گپی درباره فیلم «زیر نظر»؛ رضا عطاران، مجید صالحی و کمدی موقعیت