حتما بارها و بارها عبارت سینمای اجتماعی به گوشتان خورده؛ در سینمای ایران به درامها و ملودرامهایی که در آن شخصیتها با بحرانهایی ورای محیط خانواده و متاثر از جامعه بیرونی مواجه میشوند، فیلم اجتماعی میگویند. تا جایی که گاه به اشتباه از عبارت ژانر اجتماعی نیز برای توصیف چنین فیلمهایی استفاده میشود. در شرایطی که بخش عمدهای از تولیدات سینمای ایران را همین فیلم های اجتماعی تشکیل داده که در آنها پرداختن به مسائل و دغدغههای اجتماعی حتی نسبت به درام و قصه نیز اولویت پیدا میکند، این سوال مطرح است که تولیدات سینمای ایران تا چه حد در زمینه مسائل و معضلات اجتماعی موفق به تاثیرگذاری شدهاند؟
برای پاسخ به این سوال تعدادی از فیلمهای مهم سینمای ایران در چند دهه گذشته را مرور میکنیم که خواسته یا ناخواسته نام آنها به معضلات اجتماعی گره خورده است؛ گاه این فیلمها موجب آگاهی عمومی و بحث بیشتر درباره موضوع شده و در مواردی حتی پیشنهاد یا پاسخی را نیز در قبال معضل موجود مطرح کردهاند.
در ادامه با فیلیمو شات همراه باشید برای مروری تعدادی از مهمترین آثار سینمای ایران در پرداخت به مسائل و معضلات اجتماعی و بررسی سرنوشت فیلمها و تاثیری که به جا گذاشتهاند.
۱- دایره مینا (۱۳۵۳)
شاید این معروفترین نمونه از کارکردهای مثبت سینمای اجتماعی ایران باشد؛ فیلمی که باعث شد سازمان انتقال خون ایران تاسیس شود. به طور معمول، داریوش مهرجویی را نمیتوان یک فیلمساز اجتماعی در نظر گرفت اما پیش از انقلاب فیلمهای او در چند نوبت به دلیل تصویری که از زمانه نمایش میدادند، با سوتعبیر و سانسور مواجه میشدند؛ از «گاو» گرفته تا همین «دایره مینا» که بر اساس داستانی از غلامحسین ساعدی ساخته شده. دایره مینا داستان جوانی را روایت میکند که کارش جمع کردن آدمهای نیازمند برای خریدن خون آنهاست. تصویر تکاندهنده فیلم از فقر و حاشیهنشینی و مشخصا تجارت خون چنان آزاردهنده بود که موجبات توقیف آن را فراهم آورد اما از طرف دیگر باعث شد که تاسیس سازمان انتقال خون برای پاسخگویی به یک معضل موجود و نادیده گرفتهشده در دستور کار قرار بگیرد. با وجود اینکه دایره مینا در مقایسه با سایر آثار کارنامه مهرجویی بیش از همه به الگوهای یک درام اجتماعی و واقعگرا نزدیک است، باز هم مهرجویی خود را به گزارش صرف واقعیت محدود نکرده و دغدغههای دراماتیکش قربانی دغدغههای اجتماعی نمیشود. با وجود گذشت نزدیک به نیمقرن، کمتر فیلمی توانسته در زمینه بحثی که مطرح میکند به این میزان تاثیرگذاری برسد.
بررسی دهه به دهه آثار داریوش مهرجویی
۲- بودن یا نبودن (۱۳۷۷)

قرار نیست که همیشه فیلمهای کیانوش عیاری مانند داستانهایی که تعریف میکنند به سرنوشتی تراژیک دچار شوند! مثال بارزش بودن یا نبودن است که بسیاری از منتقدان از آن به عنوان بهترین فیلم عیاری و یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران یاد میکنند که سلیقه و سبک کاری فیلمساز با جهانبینی انساندوستانه او در این فیلم به پیوندی ایدهآل رسیده است. امروزه مسئله اهدای عضو در سطح کشور ما امری حل پذیرفته و مورد احترام است اما حدود دو دهه قبل شرایط متفاوت بود. بودن یا نبودن داستان دختری مسیحی را روایت میکند که به دلیل وضعیت بغرنج سلامتی نیاز به پیوند قلب دارد و حالا جوانی که در شب عروسی در اثر درگیری دچار مرگ مغزی شده، گزینهای مناسب برای پیوند است اما خانواده جوان مرحوم هنوز راضی به چنین اقدامی نیستند. فیلم به چگونگی برخورد دو خانواده و نهایتا رضایت آنها به انجام عمل پیوند میپردازد. این فیلم عیاری با موج فرهنگسازی در جهت اهدای عضو همراستا بود و از این جهت تاثیر بهسزایی بر روی مخاطبان خود داشت.
آیا کیانوش عیاری یک فیلمساز مؤلف است؟
۳- دو زن (۱۳۷۷)

نمونهای مناسب برای شرح فیلم و سینمای اجتماعی در دهه هفتاد شمسی که بسیار در پیشبرد بحثهای مهم و انتقال آن به مخاطب عام موفق بود. نه فقط در آن دوران حضور فیلمسازان زن در سینمای ایران امری قابلتوجه به شمار میآمد بلکه مسائل زنان نیز بهواسطه آثار سینمایی موفق در کانون توجه قرار گرفت. دو زن شاید بهترین نمونه از چیزی باشد که تهمینه میلانی در تمام کارنامه خود برای رسیدن به آن تلاش کرده و در ادامه کمتر هم بهش دست یافته است. فیلم، داستان زنی را تعریف میکند که تنها به واسطهی زن بودن بخش مهمی از حقوق اجتماعی خود را از دست میدهد و قانون و جامعه نیز حامی او نیستند. خوشبختانه در این حوزه با تلاشهای صورت گرفته شاهد پیشرفتهای قابل توجهی بودهایم، حداقل در حدی که صحبت کردن از حق طلاق برای زنان دیگر یک تابو نیست. بخشی از تاثیرگذاری فیلم از کیفیت متن و اجرای آن میآید و بخشی هم از مماس بودن اثر با زمانه خود که بحثی بهجا و به موقع را پیش میکشد. شاید همین دو مورد باعث شد که بسیاری از فیلمهایی که در سالهای بعد با موضوع مسائل و حقوق زنان ساخته شدند، واکنشها و تاثیر کمتری را به همراه داشته باشند.

۴- عروس آتش (۱۳۷۸)

بهترین سریال های ایرانی عاشقانه
هنوز چند ماه نشده که خسرو سینایی را از دست دادهایم. عموم مخاطبان سینمای ایران او را با عروس آتش میشناسند که در مقایسه با سایر آثار سینایی فیلمی است که بیشتر به قصهگویی بها میدهد و البته حمید فرخنژاد را هم به سینمای ایران معرفی میکند. اما نباید فراموش کرد که همین فیلم توانست پدیده خودسوزی را به گفتمان عمومی وارد کند. در ادامه، داریوش مهرجویی نیز بمانی را با همین موضوع جلوی دوربین برد که واکنشهای تند و تهدیدآمیز باعث شد که نمایش فیلم خیلی زود به پایان برسد و تلاشی هم برای دیدن شدن آن صورت نگیرد. همین چند وقت قبل که دوباره پدیدههایی چون خونبس و ازدواج اجباری در مناطق مختلفی از ایران سر زبانها افتاد، مردم متوجه شدند که همچنان رسومات و تعصبات در بخشهای مختلفی از این سرزمین ریشه دارد و متاسفانه قربانی هم میگیرد. فیلم سعی میکند که نسبت به تمام شخصیتها موضعی انسانی و دور از جانبداری داشته باشد و همین امر نیز به تاثیرگذاری آن کمک کرده است. شاید در تماشای دوباره فیلم تاثیر سابق را نداشته باشد اما در شرایطی که موضوع آن و حساسیتهای پیرامونیاش پابرجا باقی مانده، نمیتوان کارکرد و اهمیت فرامتنی عروس آتش را نادیده گرفت.

۵- زندان زنان (۱۳۷۸)
همچنان نداریم فیلمی که به داخل زندان زنان وارد شده باشد و تصویری صریح و شفاف از وضعیت زنان گرفتار و بزهکار به نمایش بگذارد. نکته اینجاست که فیلم منیژه حکمت سعی دارد تا ورای همین ایده صرف پرداختن به زندان، به تعبیری استعاری از موقعیت کلی و تاریخ معاصر نیز برسد. با این وجود کارکرد اولیه فیلم همچنان پابرجاست و بهعنوان نمونهای کمتر تکرارشده در پرداخت به موضعی مهم و قابل بحث واجد اهمیت متنی و فرامتنی است. در زمان ساخت و بعد از آن، نمایش زندان زنان با حاشیه و واکنشهای متفاوتی روبهرو شد اما گزینهای مناسب برای بازنگری در سینمای اجتماعی دهه هفتاد و مسائل مورد بحث قرار گرفته در فیلمهای آن دوران است.
نقد فیلم مسخره باز همایون غنی زاده؛ همه آنچه باید بدانید!
۶- من ترانه پانزده سال دارم (۱۳۸۰)

پس از گذشت بیست سال، نه فقط بهترین اثر در کارنامه رسول صدرعاملی و یکی از بهترین نمونهها در جریان سینمای اجتماعی ایران به شمار میآید، بلکه از نظر بحثی که مطرح میکند و موضعی در مسیر داستان خود پیش میگیرد همچنان پیشرو و تحسینبرانگیز است. همین چندی پیش بود که امکان درخواست شناسنامه برای فرزندان غیرقانونی و فاقد پدر به بحثی گسترده در فضای مجازی منجر شد و خیلی سریع سازمان ثبت احوال اظهارنظر قبلی خود را تکذیب کرد. با این وجود، من ترانه پانزده سال دارم بیست سال قبل داستان دختر نوجوانی را تعریف میکند که ناخواسته اما در یک رابطه مشروع باردار شده و به دنبال گرفتن حق و نام فرزند خود از پدر بیمسئولیتی است که زیر بار این مسئله نمیرود. فیلم و قهرمان آن مسیری را طی میکنند که یادآور درامهای حقوقی پرتنش و رادیکال سینمای آمریکا در دهه هفتاد و هشتاد میلادی است. از این نظر، یعنی تلاش قهرمان برای گرفتن حق خود و غلبه بر محیط، نمونهای کمنظیر در سینمای ایران محسوب میشود؛ بهویژه با پایانی که برای داستان نوشته شده و تصمیمی که ترانه (با بازی ترانه علیدوستی) برای فرزند خود میگیرد.

۷- شهر زیبا (۱۳۸۲)

اصغر فرهادی در جریان سینمای اجتماعی ایران یکی از مهمترین چهرههاست که فیلمهایش بسیار مورد توجه، تحلیل و حتی تقلید قرار گرفتهاند؛ با وجود این، فرهادی فیلمسازی نیست که سینما را وقف پیامهای اخلاقی کند و از قضا به دلیل رویکرد مشاهدهگرانه به جامعه برای یافتن قصههایی که ریشه در واقعیت دارند، بهخوبی میتواند نبض زمانهاش را منتقل کند. جدای از این رویکرد کلی در سینمای فرهادی، وقتی که به مسئلهای مانند بزهکاران زیر سن قانونی مراجعه میکنیم، شهر زیبا یکی از مهمترین تصاویری است که در ذهن تداعی میشود، حتی با وجود اینکه پرداخت به چنین مسئله دردناکی در فیلم، تنها محرکی برای شروع قصه و پیشبرد درام به سمتی دیگر است. فیلم دیگری که در این زمینه میتواند مورد بحث باشد عصر جمعه ساخته مونا زندی حقیقی است که به دلیل توقیف طولانی و عدم نمایش عمومی گسترده خیلی از جانب مخاطبان سینمای ایران شناختهشده نیست اما حالا به واسطه عرضه آنلاین این فرصت را دارد تا بهانهای باشد برای پرداختن به یکی از مسائل حقوقی بحثبرانگیز و متاسفانه فراگیر در سطح کشور.

۸- آفساید (۱۳۸۴)
پانزده سال از این فیلم جعفر پناهی گذشته و جای تعجب دارد که در این مدت فعالیتهای اجتماعی زنان مانند حضور در ورزشگاهها به یک مطالبه جدی تبدیل شده و حتی در سطح کلان هم درباره آن بحث میشود، در حالی که زمان ساخت آفساید قضیه اینقدر بغرنج و پیچیده نشده بود. ماجرا درباره گروهی از دختران علاقهمند به فوتبال است که در جریان بازی تیم ملی ایران و بحرین در مسابقات مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۶ با لباس پسرانه به استادیوم میروند. نتیجه اینکه اتفاق دراماتیک که در فیلم بهعنوان نمونهای نادر بهش پرداخته شده بود، با گذشت زمان تبدیل شد به رویهای معمول و دخترانی که با تغییر چهره به استادیوم میروند حتی در سریالهای کمدی هم بهصورت سوژه شوخیها مورد استفاده قرار گرفته است. آفساید در مقایسه با دو فیلم قبلی و پرسروصدای پناهی یعنی دایره و طلای سرخ خیلی هم فیلم تند و تیزی نیست و حتی در آستانه نمایش عمومی هم قرار گرفت اما در عمل، سرنوشتی بهتر از دیگر آثارش پیدا نکرد و فقط این فرصت را یافت که در جشنواره فجر حضور داشته باشد.
۹- خانه پدری (۱۳۸۹)

یکی از جنجالیترین فیلمهای دهه گذشته که بارها تا مرز اکران رفت و دوباره توقیف شد تا بالاخره پاییز گذشته نمایشی نهچندان طولانی را نیز تجربه کند. این فیلم کیانوش عیاری روی مسئله فرزندکشی دست گذاشته بود و تا چند سال مدیران سینمایی به دلیل آنکه تصویر خانه پدری را دور از واقعیت جامعه میدانستند، تمایل چندانی به نمایش آن نداشتند. اما در ماههای گذشته وقتی که ماجرای یک جنایت خانگی و قتل فرزند در صدر اخبار رسانههای داخلی و خارجی قرار گرفت و نمونههای دیگری از این ماجرا نیز رسانهای شد، مخالفان فیلم دیگر حرفی برای گفتن نداشتند. عیاری قبلا مشابه چنین جوی را زمان آبادانیها تجربه کرده بود. واکنشهای منفی به تصویر سیاه و بدبینانه فیلم از تهران و جنگزدههای مهاجر موجب شد که فیلم عیاری شانس نمایش در جشنواره کن را از دست بدهد. اما حالا و بعد از دعواهای فراوان بر سر خانه پدری و نمونههای واقعی و معاصری که از فرزندکشی در سطح جامعه اتفاق افتاده، میتوان انتظار داشت که بعد از این تیغ ممیزی در برابر واقعگرایی کمی از برندگی خود عقبنشینی کند.
۱۰- گشت ارشاد (۱۳۹۰)

انتخاب یک فیلم کمدی عامهپسند و متعلق به جریان اصلی سینمای ایران در بحث مسائل اجتماعی میتواند عجیب باشد اما در نظر داشته باشید که همین مفرح، که البته قسمت اول آن یک کمدی تمامعیار به حساب نمیآید و جنبههای قابل توجهی از درام جنایی را نیز در خودش داشت، شاید مهمترین اثر دو دهه اخیر سینمای ایران است که خواسته یا ناخواسته بحث آزادیهای مدنی را پیش کشیده. گشت ارشاد پدیدهای است که به نیمه دوم دهه هشتاد شمسی برمیگردد و فیلم سعید سهیلی را نیز میتوان واکنشی تند و تیز دانست نسبت به بحث نوظهور آزادیهای مدنی در آن زمان که حالا یکی از ارکان اصلی در گفتمان سیاسی رایج و دعواهای جناحی کشور است. قسمت اول فیلم به دلیل واکنشهای اعتراضآمیز و فشار رسانهای از روی پردهها پایین کشیده شد اما محبوبیت فیلم بین مخاطبان عام باعث ساخت دو دنباله دیگر برای آن بوده که قسمت سوم همین چند وقت پیش جلوی دوربین رفت.
۱۱- زندگی خصوصی (۱۳۹۰)
در یکی دو سال گذشته که بحث فساد اخلاقی سیاستمداران و سواستفاده از مسائل محرمانه در زندگی خصوصی افراد به یکی از داغترین بحثهای ممکن در فضای رسانهای کشور تبدیل شد، سازندگان فیلم زندگی خصوصی نسبت به اوضاع واکنش نشان دادند و گفتند که اگر یک دهه قبل جلوی فیلمهای اینچنینی گرفته نمیشد، قطعا امروز کار به اینجا نمیرسید. زندگی خصوصی را نه میتوان یک درام اجتماعی در نظر گرفت و نه فیلمی دغدغهمند، اتفاقا بیشتر فیلمی از بدنهی سینمای ایران است که داستانی نه چندان تازه را بازتعریف میکند. حدود یک دهه قبل، تیک با موضوعی مشابه و تنها در جبهه سیاسی مقابل ساخته شد و همان زمان بحثهای زیادی پیرامون آن شکل گرفت. اما آنچه که باعث شده زندگی خصوصی در این فهرست جا داشته باشد، حواشی گسترده ایجاد شده علیه فیلم است که حالا و بعد از گذشت یک دهه میتواند نمونهای درست از ناکارآمد بودن و بیتاثیر شدن ممیزیها در مقابل واقعیت جاری در سطح جامعه باشد.

۱۲- هیس دخترها فریاد نمیزنند (۱۳۹۱)

در سالهای اخیر بارها با انتشار اخباری مبنی بر کودکآزاری و سوءاستفاده جنسی از کودکان در محیط خانواده یا فضای اجتماعی، جامعه در شوک و بهت فرو رفته است. بحرانی تکاندهنده و متاسفانه فراگیر که به دلیل پردهپوشیهای فرهنگی و البته ترس خود قربانیان، صحبت کردن از آن به یک تابوی بزرگ تبدیل شده. با این اوصاف، هیس دخترها فریاد نمیزنند که شاید برای اولین و تنها بار مستقیا روی این موضوع دست گذاشته، جایگاهی قابلبحث در سینمای ایران پیدا میکند. پوران درخشنده عموما سینمای خود را به دغدغههای اجتماعی اختصاص داده، تا جایی که هر فیلم درخشنده را میتوان مترادف یک بحران اجتماعی و نگرانیهای این فیلمساز پیرامون آن دانست، از معلولیت جسمی گرفته تا اعتیاد و طلاق عاطفی. در این میان، هیس دخترها فریاد نمیزنند شاید قابل دفاعترین کار او باشد، چرا که در پیوند سینما و نگرانیهای اجتماعی به تعادل رسیده و روی موضوعی هم دست گذاشته که تا پیش از این کسی به سراغش نرفته بوده. درخشنده تلاش کرد تا با ساخت هیس پسرها فریاد نمیزنند این بحث را ادامه دهد که سالها طول کشید تا شرایط ساخت این فیلم جدید فراهم شود و بالاخره قرار است که جلوی دوربین برود.

۱۳- چند متر مکعب عشق (۱۳۹۲)
در سالهای اخیر، بحث مهاجران افغان و تلاش آنها برای به دست آوردن حقوق شهروندی، یکی از مسائل اجتماعی مهم کشور بوده است. بعد از جنگ افغانستان، پرداختن به مشکلات افغانها در سینمای ایران به رویکردی فراگیر تبدیل شد. از جمله میتوان به فیلمهای مهمی در بیست سال گذشته مانند جمعه و باران اشاره کرد. اما تا پیش از این همواره داستان درباره مشکلات مردمان افغان در همسایگی ما بود که سرزمینشان دچار بحران شده. آنچه که امروز جای بحث و صحبت دارد، مهاجرانی هستند که در کشور ما متولد شدهاند. چند متر مکعب عشق در اصل عاشقانه جمعوجوری است که در پس روایت ارتباط میان یک پسر ایرانی و دختری افغان در مناطق حاشیهی شهر، تصویری نادیده از زندگی مهاجران افغان را به نمایش میگذارد. موفقیت فیلم باعث شد که برادران محمودی با قدرت و استقلال بیشتری به فیلمسازی ادامه دهند و با آثار سینمایی خود به شکلهای مختلف همین معضل اجتماعی را به بحث بگذارند. فیلمهایی که تاکنون با واکنشهای ضدونقیضی مواجه شدهاند اما نمیتوان کتمان کرد که زمینه گفتگوی بیشتر را در این باره فراهم آورده و البته به مطالبات اجتماعی مهاجران نیز کمک کردهاند.

۱۴- لانتوری (۱۳۹۴)

اسیدپاشی متاسفانه یکی از مخوفترین پدیدهها در سطح کشور ماست که با وجود قدمتی طولانی، در دو دهه گذشته شدت بیشتری پیدا کرده است. همین موجب توجه گسترده فعالان اجتماعی به این مسئله و البته قربانیان اسیدپاشی شد که برای درمان و بازگشت به زندگی نیاز به صرف هزینههای سنگینی دارند. لانتوری شاید مهمترین فیلمی است که مستقیما به این موضوع پرداخته و رضا درمیشیان نیز که بهواسطه ژورنالیستی و دغدغههای اجتماعیاش شناخته میشود، سعی کرده تا با الهام پروندهای مشهوری که طی سالهای گذشته در این زمینه تشکیل شده، به روایتی مستقل از نمونههای واقعی برسد. البته در لانتوری فرمگرایی و روایت سینمایی به نمایش صرف پدیده غلبه دارد و بخشی از جذابیتهای فیلم به تلاش برای ساخت یک درام جنایی و همزمان یک مستند ساختگی برمیگردد که همین مسئله کمی اصل ماجرا را به حاشیه برده. در هر صورت ساخته شدن فیلم و موفقیت آن در نمایش عمومی باعث شد که معضل اسیدپاشی بیشتر در کانون توجه رسانهها قرار بگیرد و البته نمایش هولناک و بیپرده فیلم میتواند مخاطبان را به خوبی مخاطبان را با ذات پلید چنین اقدامی آشنا کند، گرچه فیلم بیشتر از ریشههای اجتماعی این پدیده به دنبال نمایش تاثیرات است و سعی میکند این بحران را با یک کنش اجتماعی دیگر و فعالیتهای مدنی در حوزه قصاص پیوند بزند. درمیشیان در فیلم بعدی خود با عنوان مجبوریم که در نوبت نمایش قرار دارد باز هم بر روی یک معضل اجتماعی دیگر دست گذاشته است.

۱۵- دارکوب (۱۳۹۶)

فیلم بیشتر از هر چیز تحتتاثیر نقشآفرینی سارا بهرامی قرار گرفت که خیلی زود جایگاه او را در سینمای ایران تغییر داد. اما این ملودرام تلخ و در عین حال امیدوارکننده اجتماعی با سرک کشیدن به بخشهایی نازیبا از شهر، تصویری تکاندهنده از تهران معاصر را ثبت میکند؛ جایی که زنان کارتنخواب و معتاد به تلخترین شکل ممکن برای بقا دستوپا میزنند. نکته اینجاست که در عین تلاش برای به تصویر کشیدن زندگی مردمان بیخانمان، فیلم این شخصیتها را قضاوت نمیکند و ورای چرک و خشونت، میکوشد تا با نگاهی انسانی به آنها، همدلی تماشاگر را جلب کند. دارکوب وقتی تلختر به نظر میرسد که اخبار چند ماه گذشته درباره فروش نوزادان را مرور کنیم و به یاد یکی از خطوط داستانی فرعی فیلم بیفتیم که شرح میداد چگونه از زنان و دختران بیخانمان برای ادامه دادن این تجارت کثیف و پرسود سوءاستفاده میشود. تماشای چنین فیلمی میتواند در نمایش اهمیت بازپروری و تلاش برای به زندگی برگرداندن بیخانمانها بسیار موثر باشد و دارکوب حتی اگر فیلم بزرگی نباشد، در این زمینه کارکرد مثبتی دارد.
۱۶- خورشید (۱۳۹۸)

با مرور رسانهها در دهه گذشته، پی میبریم که یکی پربحثترین معضلات اجتماعی حال حاضر بحث کودکان کار است. پدیدهای که تلاشهای زیادی از جانب سازمانهای مردمنهاد در جهت اطلاعرسانی و مقابله با آن صورت گرفته اما بحران ریشهدارتر از این حرفهاست… . کار کردن با کودکان و در طرف مقابل دست گذاشتن روی شرافت و انسانیتی که حتی فقر و محدودیتها هم نتوانسته آن را لگدمال کند، از مولفههای سینمای ساده و انسانی مجید مجیدی است. همان چیزی که باعث شد در دهه هفتاد به شهرتی بینالمللی دست پیدا کند و تا نامزدی اسکار و بعدا حضور در جشنواره برلین هم پیش برود. بازگشت مجیدی به سینمای ایدهآلش دوباره باعث توجه محافل فرهنگی و هنری در داخل و خارج از کشور به او شد اما این بار سایه پدیده کودکان کار روی فیلم به شدت سنگینی میکند؛ به ویژه که مجیدی برای ایفای نقشهای اصلی فیلمش به سراغ کودکانی را انتخاب کرد که کودکی آنها واقعا به دلیل شرایط سخت زندگی به تاراج رفته.
مجیدی مسیر داستان یا رویکرد سینمایی خود را بابت دغدغههای اجتماعی تغییر نداده اما از آنجایی که خورشید مهمترین فیلمی است که تاکنون با موضوع کودکان کار ساخته شده، احتمالا میتواند نقشی مهم در راستای آگاهیبخشی و تلاشهای اجتماعی برای مقابله با این پدیده ایفا کند.
فیلم «خورشید» به عنوان نماینده ایران در اسکار ۲۰۲۱ انتخاب شد