برجستهترین نقطه قوت فیلم «ویلاییها»، دقت و درستی آن در فضاسازی مربوط به دهه شصت است؛ در فیلیمو شات به نخستین اثر منیر قیدی پرداختهایم.
این روزها که بیشتر ما سعی میکنیم توصیههای پزشکان و مسئولان را رعایت کنیم و برای شکستن زنجیره شیوع کرونا و البته کاهش استرس و نگرانی در خانه بمانیم، دیدن فیلم و سریال از بهترین تفریحات خانگی ممکن است. علاوه بر برنامههای تلویزیون، هرروز یک فیلم ایرانی در شبکه نمایش خانگی و سرویسهای پخش آنلاین منتشر میشود. اما احتمالا هیچکدام بهاندازه «ویلایی ها» با وضعیت فعلی ما تشابه نداشته باشند. فیلمی که در سال ۹۵ ساخته شده و پس از اکران، حالا در سرویسهای پخش آنلاین قابلدسترسی است. به همین منظور، در فیلیمو شات به این فیلم پرداختهایم.
داستان فیلم ویلاییها در دهه شصت و سالهای جنگ میگذرد؛ در شهرکی ویلایی در حوالی اندیمشک که پیش از انقلاب محل سکونت کارگران پیمانکار راهآهن جنوب بوده، با فاصله نهچندان زیاد از جبهه جنگ گروهی از خانوادههای رزمندگان ساکن شدهاند. تا هم به بیمارستان صحرایی کمک کنند و نقش حمایتی پشت جبهه را داشته باشند، هم راحتتر بتوانند عزیزانشان را ببینند و به آنها روحیه بدهند؛ زنان جوان و پیر که همسر یا فرزندی در خط مقدم دارند و همدل با او، نقش سنتی خود را بهصورت جمعی در کنار هم انجام میدهند تا دلشورهشان کمتر شود. در این میان، زنی مدرنتر به نام سیما (با بازی طناز طباطبایی) به شهرک ویلایی وارد میشود. زنی که با جبهه رفتن شوهرش همدل نیست و آمده تا بچههایش را از مادربزرگشان (با بازی ثریا قاسمی) پس بگیرد و با خود ببرد. ورود او به شهرک و ماندگار شدن اجباریاش در انتظار ملاقات همسر، بهانهای میشود برای نمایش یک زندگی جمعی و غیرعادی زنانه، در نزدیکی جبهه با تمام خطرات و تهدیدها.
برجستهترین نقطه قوت «ویلاییها»، دقت و درستی فیلم در فضاسازی مربوط به دهه شصت است. فیلم که داستانش بر اساس واقعیت است، در همان شهرک نزدیک اندیمشک و در لوکیشن واقعی فیلمبرداری شده و بیشتر زمان فیلم هم در همانجا میگذرد. بنابراین کار تطبیق میدانی با واقعیت آن زمان چندان سخت نبوده. اما کار سختتر، انطباق آدمهای فیلم با آن زمان است که در «ویلاییها» به خوبی انجام شده است. نوع حرف زدن و رفتار شخصیتها، جنس روابط بین افراد در یک جمع زنانه دهه شصتی در پشت جبهه و محدودیتها و تابوهای رفتاری در آن بهگونهای انعکاس یافته که بیننده را از همان ابتدا به چنان فضایی پرتاب میکند.
نگاهی به فیلم آستیگمات |چه کسی از بالغ شدن میترسد؟
فیلم «ویلایی ها» نخستین ساخته منیر قیدی است که البته بهعنوان منشی صحنه و دستیار کارگردان، سابقه فعالیتی طولانی داشته. بنابراین جای تعجب ندارد که در اولین فیلمش عملکردی همتراز با یک فیلمساز باتجربه را ارائه میکند. بهعلاوه، شناخت درست از بزنگاههای فیلمنامه (که خود او بههمراه ارسلان امیری نوشتهاند) باعث شده در ایجاد تعلیق نیز موفق باشد و تماشاگر را درباره سرنوشت شخصیتها در لحظات حساس نگران کند. در جشنواره سیوپنجم فجر و در سالی که مسابقه فیلمهای اول حذف شده بود، کارگردانی حسابشده قیدی از چشم داوران دور نماند و تک جایزه مربوط به این دسته (سیمرغ بهترین استعداد درخشان) نصیب او گردید.
نقد و بررسی فیلم سینمایی ساحره ؛ سینمایی که افسوس شد!
خلق اتمسفر درست و دقیق پس از کارگردان، مدیون بازیگران «ویلاییها» است. زنان فیلم در عین نگرانی هرروزه برای عزیزانشان، باید از کودکان خردسال نیز مراقبت کنند؛ آنهم در محیطی نامناسب که زیر آتشبار دشمن قرار دارد. پس باید بتوانند در عین شکنندگی، مقاوم باشند و بهسرعت احساسات خود را کنترل کنند. ترکیب متناقضی که کار بازیگران را سخت کرده، اما به خوبی از عهده ایفای نقش برمیآیند. بهترین بازی فیلم، متعلق به ثریا قاسمی است. کلیشه بیستساله حضور او در نقش مادر/مادربزرگ نگران در فیلمها و سریالهای مختلف، در «ویلاییها» بهتر از همیشه اجرا شده و با داشتن تناسب فراوان با نقش، پتانسیلهای دراماتیک آن را به خوبی برآورده کرده است؛ نقشی که سیمرغ بهترین بازیگر مکمل زن همان سال را به قاسمی رساند. پریناز ایزدیار هم از جشن حافظ (دنیای تصویر) جایزه گرفت؛ برای بازی در نقش زن جوانی که مدیر جمع است و بیش از همه تناقض مورداشاره را در رفتار خود دارد.
اما آن چه را که اجازه نمیدهد «ویلاییها» به اثری فراتر از حد متوسط تبدیل شود، باید در فیلمنامه و درونمایه کار جستجو کرد. رویکرد شدیدا محافظهکارانه نویسندگان فیلمنامه در ترسیم طرح کلی و جزئیات، داستان را عاری از چالشهای کنجاویبرانگیز میکند و تصویر کلی آن از جنگ و آدمهایش، تفاوت چندانی با قرائت رسمی ندارد. نهایت تلاش برای فاصله گرفتن از کلیشه و خودمانی کردن فضای جبهه و جنگ، به اینجا میرسد که جوان بسیجی راننده موقع ورود به محوطه ویلاهای زنانه نگاهش را به نوک کفشش نمیدوزد و شیفته دختر نوجوانی میشود؛ یا اینکه همسر سیما، قبل از جنگ شلوار لی هم داشته و پوشیده! درونمایه اثر هم بسیار هماهنگ با تبلیغات رسمی درباره نوع نقشگیری زنان در ساختار خانواده و جامعه است. این دو مورد بهاضافه حضور بنیاد سینمایی فارابی بهعنوان سرمایهگذار، «ویلاییها» را به یک محصول شبه سفارشی تبدیل میکند. لیکن درمجموع باید گفت «ویلاییها» بهعنوان یک فیلم سینمایی، اثری خوب و قابلتماشا است.
حالا میرسیم به همان بند اول متن! مشخصا آنچه درباره شباهت حال و هوای فیلم با قرنطینه خانگی ما در این روزها گفته شد با یکبار دیدن فیلم قابل دریافت است؛ با این تفاوت که میبینیم این کجا و آن کجا! زندگی نسبتا محصور در ناکجاآبادی نزدیک خط مقدم جنگ (که همان هم در امان نیست و خطر جانی دارد)، با دلشوره و نگرانی از احتمال بالای شهادت عضو عزیز خانواده و درحالیکه تنها وسیله ارتباط با جهان بیرون یک تویوتا هایس است که هرازگاهی میآید و در کنار خوراک و وسایل زندگی، نامه و خبر مرگ هم میآورد. موقعیتی که اصلا با وضع فعلی ما و خانههای امن و امکانات گسترده ارتباطی و تهدید پیش رویمان قابلمقایسه نیست. تماشای فیلم «ویلایی ها» یادمان میآورد که در گذشتهای نهچندان دور، چه شرایط سختی را از سر گذراندیم و دوام آوردیم. این یکی با همهی قیلوقالش، خیلی کوتاهتر از صبر و استقامت ماست.
فقط ای کاش آخر فیلم نشون میداد بلاخره داوود خودش میاد یا خبر مرگش🫤
سلام.پایان بندی نویسنده را دوست داشتم ولی با توجه به صحبت های کارگردان ، انگ محصول شبه سفارشی به این فیلم نمی چسبد.