نقد و بررسی قسمت ششم از فصل هشتم بازی تاج و تخت؛ خداحافظی آسانتر از چیزی بود که فکر میکردیم!
آخرین قسمت گات، یکی از بحثبرانگیزترین سریالهای قرن پخش شد؛ قسمت ششم از فصل هشتم بازی تاج و تخت ، باعث بالا گرفتن بحث درباره عملکرد سازندگان سریال شد.
هشدار: شب تاریک و پر از وحشت است؛ آنچه در ادامه میآید، ممکن است بخشهایی از داستان را افشا و فضا را ترسناکتر کند.
این هفته: مهلتمان برای تماشا بهپایان رسید.
آخرین قسمت گیم آف ترونز، یکی از مشهورترین، بحثبرانگیزترین و موردانتقادترین سریالهای قرن حاضر پخش شد. همانطور که میدانید، قسمت ششم از فصل هشتم بازی تاج و تخت ، باعث بالا گرفتن بحث درباره عملکرد سازندگان این سریال شده است؛ منظور از سازندگان، دیوید بنیاف و دی.بی ویز در مقام نویسندگان فیلمنامه و کارگردانان سریال است که با اقتباس از رمان مشهور «ترانه آتش و یخ» اثر جورج آر.آر مارتین، گات را تولید کردهاند. نوک پیکان انتقادها از جایی بنیاف و ویز را نشانه رفت که تصمیم گرفتند از منبع اصلی داستان فراتر بروند؛ اگرچه سازندگان سریال بسیار تلاش کردند که در عین پایبندی به متن کتاب، پایانی تاثیرگذار و شایسته را برای تاجوتخت وستروس رقم بزنند، بسیاری از منتقدین و تماشاگران معتقدند که انتظاراتشان از فصل پایانی برآورده نشده است.
بیایید به بیرحمانهترین شکل ممکن صادق باشیم: آنها هرگز نمیتوانستند همه مخاطبان را راضی نگه دارند و اصولا تلاش برای خوشحال کردن همه، در هر زمینهای، احمقانه است؛ اما همچنان میتوان گفت که قسمت پایانی با عنوان تخت آهنین، از بیشتر جنبهها «رضایتبخش» بود.
هنگام تماشای قسمت پایانی، هنوز نگران تبدیل شدن دنی به ملکهای دیوانه هستیم و درحالیکه چشمانمان را تا آخرین حد ممکن بازکردهایم، صحنه حضور او در کنار تخت پادشاهی را تماشا میکنیم؛ در میان ویرانهای که روزی مقر سلطنت بوده است. پایانی که برای مادر اژدها رقم خورد، تاثیرگذار و درخور شان یک تارگرین بود؛ صحنه عزاداری اژدها برای دنریس، لحظهای شگفتآور است. اژدها، بدن بیجان مادر/ملکهاش را بر دوش میگیرد، و با خود به ناکجا میبرد؛ مانند سگی وفادار، صاحبش را تنها نمیگذارد و او را برای رسیدن به آرامشی ابدی دفن میکند. باید به امیلیا کلارک آفرین گفت، او به بهترین شکل ممکن از پس نمایش خشم دیوانهوار دنریس و تغییر ناگهانیاش برآمد؛ بااینکه درک پیچیدگیهای روایتی داستان (که باعث بروز این خشونت و دیوانگی در قسمت قبل شده بودند) کمی دشوار است، ظرافت کلارک در به تصویر کشیدن این تضاد عمیق را نباید از خاطر برد.
پس ازآنچه در قسمت قبل اتفاق افتاد، قسمت ششم از فصل هشتم بازی تاج و تخت به کاراکترها و ما تماشاگران فرصت میدهد تا در خیابانهای سوخته کینگزلندینگ قدم بزنیم و چهره ویران آنها را تماشا کنیم. پیتر دینکلیج، بار دیگر میدرخشد؛ واکنش او در مواجهه با خیابانهای منهدمشده و بهخصوص لحظه دیدن پیکر بیجان سرسی و جیمی، بینظیر است و هنر بازیگریاش را به رخ میکشد. (خوب است در اینجا به طرفداران تئوری «احتمال زنده ماندن سرسی و جیمی» وجود نیروی گرانش و وزن ساختمانی که بر سرشان آوار شد را یادآوری کنیم.)
در قسمت پایانی، شاهد لحظههای تاملبرانگیز، چالشهای خشونتآمیز (مدعیان تاجوتخت حتی در دقایق پایانی هم از ریختن خون دستبردار نبودند) و تلاشهایی شجاعانه برای رسیدن به فرجام کار حکومت وستروس بودیم؛ اما آیا از همه این فعالیتها، نتیجه خوبی حاصل شد؟ با تیم استارکها شروع میکنیم: یک نفر بر تخت پادشاهی نشست (برن)، یک نفر ملکه سرزمین شمال (سانسا) شد، یک نفر به سفری طولانی با مقصدی نامعلوم رفت (آریا) و یک نفر هم به آنطرف دیوار تبعید شد (جان اسنو)؛ در مورد نفر آخر باید گفت که احتمالا جان اسنوی یخزده، خوشحالترین جان اسنوی ممکن است، البته اگر اساسا درکی از شادی واقعی داشته باشد.
برای ما دوستداران خاندان استارک، تماشای موفقیت و سرانجام تکتک اعضای خانواده، بسیار دلچسب بود. اما استارکها تنها خانوادهای نبودند که در قسمت آخر شاهد بازگشتشان به صحنه بودیم، این اپیزود تکلیف همه را روشن کرد و به عاقبت همه مدعیان تاجوتخت پرداخت؛ حتی رابین آرین (با بازی لاینو فیشیولی) هم در آخرین قسمت دیده شد. علیرغم اینکه پرداختن به همه شخصیتها را میتوان تلاش برای جلب رضایت مخاطبان قلمداد کرد، نمیتوانیم خوشحالیمان را از دوباره دیده شدن کاراکترها و تماشای وستروسی که به سمت فصل تازهای از حیات سیاسیاش پیش میرود، انکار کنیم.
تیریون از تمام ماجراها جان سالم به دربرد و باقی عمرش را بهعنوان «دست راست» شاه برن خواهد گذراند. البته نمیتوانیم نگرانیمان را پنهان کنیم؛ نگرانی درباره تصمیماتی که پادشاه جوان در مواجهه با تهاجمهای بعدی اتخاذ خواهد کرد، اما با وجود تیریون حداقل مطمئنیم که پادشاه برن یک مشاور قابلاعتماد دارد.
همه انتخابهای «شاه برن» برای پستهای مهم و حیاتی دربارش کاملا شایسته هستند: بران، داووس، برین، سم و سِر پادریک پین. حتی قرار گرفتن مرد جنگجویی مانند بران در سمتی که زمینه جنگی ندارد هم خوب است؛ او در کنار پادشاه جدید میماند و همیشه مراقب اوست.
ظهور اولین نشانههای دموکراسی در آخرین قسمت سریال، بسیار خوب به تصویر کشیده شده است؛ حتی با این موضوع که سم بیچاره یکبار دیگر مورد تمسخر قرار میگیرد مشکلی نداریم، او مدتی بعد پاداش خواهد گرفت. البته مسائل دیگری هم وجود دارند که باید نگرانشان باشیم؛ تجربه نشان داده است که لردها و لیدیهای این سرزمین نفرینشده، در بزنگاههای مهم، تصمیمهای درستی نمیگیرند و احتمال بروز درگیری بین آنها هم برای همیشه وجود دارد. البته حضور سانسا و گندری در راس امور نقاط حساس تا حدی موجب آرامش خاطر میشود و احتمال بروز نظم و عقلانیت بیشتر در اداره امور وجود دارد.
در آخرین قسمت از گیم اف ترونز، شاهد اشارات زیادی به اپیزودهای قبلی بودیم؛ اشاره تیریون به دیوار در جمله «رفتن به نقطهای که پسازآن دنیا پایان مییابد.» و تلاش داووس برای تصحیح دستور زبان، همانطور که رییس سابقش استانیس این کار را میکرد، از همین نوع یادآوریها بودند.
تخت آهنین، از دم آتشین اژدها ذوب شد و باید اعتراف کنیم که این موجود، بیشتر از هرکس دیگری، ضرورت خلق یک صحنه دراماتیک را درک کرده بود؛ بهطورکلی اژدها همیشه متوجه بزنگاه درست برای ایجاد تغییر در داستان میشد. از دیگر خوبیهای این اژدهای باهوش، میتوان بهدقت مثالزدنیاش اشاره کرد؛ آنجا که میداند باید تخت را بسوزاند اما به جان آسیبی نزند و جواب سوال «چه کسی بر این تخت خواهد نشست؟» را بهصورت عملی معلوم کند: هیچکس!
البته کار به سوزاندن تخت ختم نمیشود و برن عنوان پادشاه را یدک خواهد کشید؛ همان پسربچهای که حتی مطمئن نبود انسان است یا نه، پس از هشت فصل تلاش و درگیری و خونریزی، ناگهان در قامت فرمانروا ظاهر میشود. نکتهای که بسیاری از طرفداران انتظارش را نداشتند و پیشبینی آن هم کار آسانی نبود.
در ادامه، خوب است به این نکته هم بپردازیم که سرنوشت رقم خورده برای چه کسانی چندان جالبتوجه نبود؛ در قسمت ششم از فصل هشتم سریال بازی تاج و تخت برین فرصت اعتراف پیدا میکند و با اینکه در آخر بهعنوان فرمانده ارتش پادشاه انتخاب میشود اما بیشتر زمان حضورش در این اپیزود را با چشمانی پر از اشک به دوره کردن داستانش با جیمی میگذراند. آنچه برای جان اسنو در نظر گرفته شد را شاید بتوان نامطلوبترین پایان ممکن در بین کاراکترهای گات دانست؛ حتی اگر کیت هرینگتون تمام تلاشش را برای برانگیختن احساسات تماشاگران کرده باشد.
سریال بازی تاجوتخت پس از ۸ فصل به پایان رسید و ازآنجاییکه دیوید بنیاف و دی.بی ویز مسئولیت نوشتن فیلمنامه و کارگردانی همزمان را مستقیما برعهده گرفته بودند، حالا باید بار تحسینها و انتقادات را هم به دوش بکشند؛ اینکه آیا از پس برآورده کردن انتظارات مخاطبان و ساخت یک اثر اقتباسی موفق عمل کردهاند یا نه، بر عهده مخاطبان است. اما در نقد گیم آف ترونز، این نکته را در نظر داشته باشید که انتقال مفاهیم و جزییات روایت از قالب داستان به قالب کاملا متفاوت تصویر، کار چندان آسانی نیست؛ حتی ممکن است محدودیتهای حوزه تصویر، اجازه ارائه تمام ظرفیتهای داستان را ندهد.
نقد و بررسی قسمت ششم از فصل هشتم بازی تاج و تخت؛ خداحافظی آسانتر از چیزی بود که فکر میکردیم!
آخرین فصل بازی تاجوتخت، از استانداردهای یک سریال بیعیب و نقص فاصلهای جدی داشت؛ البته که تا پیش از فصل هشتم هم شاهد فراز و نشیبهای این سریال بودیم، اما اگر موج طرفداران داستانهای وستروس و جایگاهی که در فرهنگعامه پیدا کردند را در نظر بگیریم، میتوان گفت که گات به هدفش رسیده است. قسمت آخر سریال، خلاف قانون همیشگیاش عمل کرد؛ قانونی که میگفت «خوبها پیروز نمیشوند.» اما آیا اگر این قاعده زیر پا گذاشته نمیشد، شاهد پایان بهتری بودیم؟ آیا راضیتر بودیم اگر دنریس بر تخت آهنین مینشست و درحالیکه همهجا پر از جنازه بیگناهان بود، بر قلمرو ویران وستروس فرمانروایی میکرد؟ این پایانی نیست که هیچکس دوستش داشته باشد و هرگز نخواهد بود.
دلمان برای وستروس تنگ خواهد شد؛ حداقل تا قبل از ساخت و نمایش دنباله بازی تاجوتخت…
خلاصه قسمت ششم از فصل هشتم سریال بازی تاج و تخت :
نکته برجسته هفته: شورای انتخاب پادشاه.
نکته نهچندان مهم هفته: فاش کردن عنوان آخرین کتاب.
مهمترین مرگ این قسمت: مرگ دنریس تارگرین
جمله منتخب این قسمت: «You know how it ends, we need to find a better way» جملهای از زبان سر داووس (که میتواند بهعنوان نظر او درباره قسمت آخر هم در نظر شود) برای پیشبینی اوضاع وستروس در اولین گامهایی که به سمت نوعی دموکراسی برمیدارد.
شخصیت محبوب هفته: اژدها
سوالات مهمی که پس از تماشای قسمت ششم از فصل هشتم بازی تاجوتخت به ذهن میرسند:
- آیا پایانی که برای Ghost رقم خورد، عادلانه بود؟
بله عادلانه بود؛ او به دنبال اربابش، عدهای از مردم و نگهبانان شب رهسپار سرزمینهای دور آنسوی دیوار شد. بهترین پایان برای این محافظ وفادار، همراهی با جان اسنو در شرایط سخت تبعید بود.
- آیا ممکن است عدهای از وایت واکرها برای خوشامدگویی به جان اسنو در آنسوی دیوار منتظر باشند؟
حدس ما این است که با از بین رفتن نایت کینگ، همه وایت واکرها نابود شدهاند؛ اما در نظر گرفتن این احتمال هم سرگرمکننده است و حتی میتواند حضور نگهبانان شب را در میان همراهان جان اسنو توجیه کند. آیا ممکن است آنها برای خنثی کردن تهدیدات احتمالی عازم آنسوی دیوار شده باشند؟ هر چیزی ممکن است.
منبع: Empire Online