مصاحبه با سارا پلی ، دختر کنجکاو و باهوش سریال «قصه های جزیره»

مصاحبه با سارا پلی کارگردان ، دختر کنجکاو و باهوش سریال قصه های جزیره

مصاحبه با سارا پلی (Sarah Polley)، دختر پر جنب و جوش سریال قصه های جزیره

سارا پلی

قطعا همه شما سریال بسیار جذاب قصه‌های جزیره را به یاد دارید. سریال کانادایی دهه ۹۰ میلادی که ساخته کوین سالیوان بود و بارها و بارها از شبکه‌های مختلف تلویزیون ایران پخش شد. سریالی که ۱۶ بار نامزد جایزه امی شد. ما این سریال را با سارا یعنی همان سارا پلی دخترک باهوش و بااستعدادی که با خاله هتی و خاله الیویا زندگی می‌کرد و مدام با فلیستی، فلیکس و بقیه بچه‌های جزیره پرنس ادوارد ماجراهای مختلفی می‌آفرید به یاد می‌آوریم. حالا این دخترک کوچک به خانم کارگردان باوقاری تبدیل شده است که آثار متعدد سینمایی را کارگردانی کرده است. در این قسمت، توجه شما را به گفتگو با سارا پلی درباره اولین فیلمش جلب می‌کنیم.

قبل از اینکه در مورد فیلم «دور از او» (Away from Her) اولین فیلمی که سارا پلی آن را کارگردانی کرده، صحبت کنیم باید به این نکته اشاره کنیم که نویسندگان نمی‌توانند در حین نقد کارهای او، سن کم سارا را نادیده بگیرند و همواره این موضوع را مد نظر قرار دارند. به هر روی، این هنرپیشه ۲۸ ساله کانادایی، خیلی وقت است که به شکل‌های مختلفی در دنیای فیلم و سینما حضور دارد و در طول مسیر خود، انتخاب‌های عالی زیادی را در راستای شغل خود انجام داده‌ است. با توجه به سن کم پلی، قاعدتا خرد و حرفه‌ای گری او نمی‌تواند کمکی به این انتخاب‌ها کرده باشد، اما به نظر می‌رسد که این اتفاق افتاده و او در نقطه اوج این انتخاب است.

اگر بخواهیم نگاهی گذرا به کارهای سارا پلی داشته باشیم و کارنامه حرفه‌ای او را بررسی کنیم، باید از آثار او در پرده جادویی سینما شروع کنیم. زمانی که در نقش یک کودک شیطان با چشمان غمگین، آرزوی داشتن یک دوچرخه را داشت و در فیلم دلهره‌آور و پرهیجان مربوط به تعطیلات، فیلم «یک کریسمس جادویی» (One Magic Christmas) ایفای نقش می‌کرد. فیلمی که کمپانی دیزنی، آن را از سریالی کانادایی وام گرفته بود. نقش سارا پلی در این فیلم، چکیده‌ای از نقشی بود که او در سریال رومانا که از شبکه پی بی اس کانادا پخش می‌شد داشت. خود آن سریال هم از کتاب‌های محبوب کودکان که توسط بورلی کلیری (Beverly Cleary) در سال ۱۹۸۹ نوشته شده بود اقتباس شده بود. کار دیگر او نقش مکملی بود که در کار درجه پایین‌تر ساخته تری گیلیام داشت، کاری به نام (The Adventures of Baron Munchausen) (1989). در این کار، سارا پلی خودش را به‌عنوان یک بازیگر نوجوان بااستعداد و بامهارت تمام اثبات کرد. به همین دلیل و برای این کارنامه کاری بود که سارا پلی در اواخر دوره نوجوانی خود، کاملا در حد یک بازیگر جوان بالغ و برازنده بود. چیزی که بسیار غیرمعمول و تعجب‌آور بود.


نقد و بررسی فیلم زیبایی ابدی | داستان زندگی زنی با بیماری روانی


پلی به اصرار آتوم اگویان در فیلم اکسوتیکا Exotica)۱۹۹۴) و در فیلم آخرت شیرین (The Sweet Hereafter) بازی کرد. دو نقشی که توانست مقدمه‌ وارد شدن سارا به حوزه شغل دومش، یعنی کارگردانی را فراهم آورد. سارا، حالا مصمم و سرسخت است، با چشمانی متفکر و محزون که درد دانستن بیش از حد در سن و سال کم‌ را همراه خود یدک می‌کشید. او با تما مقوا، گرد و خاک و غبار بازیگری دوران کودکی‌اش را از روی خود تکاند و پاک کرد و وارد دنیای تاریک‌تر امروز خود شد. سارا پلی حالا، بعد از انجام یک سلسله کار با کارگردانان به نامی مثل David Cronenberg ،Hal Hartley ،Wim Wenders و Isabel Coixet با فیلم Away from Her خود ثابت کرد که خودشم هم به اندازه همان کسانی که در کار قبولشان دارد و به آن‌ها اقتدا می‌کند مهارت دارد و حرفه‌ای است.

نگاهی کنجکاو و احساسی به موضوع ازدواج، به وفاداری زوجین، گذشت زمان و موضوع حافظه و یادآوری و فراموش خاطرات، موضوعات مورد توجه در فیلم دور از تو است. با  بازی درخشان جولی کریستی در نقش اول این فیلم، قطعا این فیلم را از گدایی توجه بی‌نیاز کرده است. درواقع حس همدلی و عشق  و تمایل و کشش قوی سارا پلی  برای یادگیری است که توانسته این  فیلم را به خوبی اداره  و مدیریت کند

فیلم دور از او به جزییات این موضوع می‌پردازد که گرانت، که سال‌ها از زندگی مشترکش می‌گذرد {گوردون پنتست (Gordon Pinsent) نقش گرانت ر ا بازی می‌کند} و فیونا (جولی کریستی) وقتی فهمیدند که فیونا دارای آلزایمر است، چطور با موضوع کنار آمدند و از پس این قضیه برآمدند. فیلم دور از او که بر پایه داستان کوتاهی از آلیس مونرو با عنوان «خرس به کوهستان آمد» ساخته شده است، کم‌تر به موضوع بیماری می‌پردازد. این فیلم بیشتر به‌مرور خاطرات شخصی و مشترک این زوج پرداخته و تقریبا به موضوع انتقال متافیزیکی عشق در سال‌هایی که بدن به روح خیانت می‌کند، (اشاره به آلزایمر و فراموشی نقش اول فیلم است که براثر نقصان حافظه عشق دیرین خود را فراموش می‌کند) علاقه نشان می‌دهد.

سارا پلی

دوست دارم کمی در مورد رویکرد شما نسبت به فیلم‌سازی صحبت کنم، به‌خصوص در اقتباس از این داستان و تطبیق آن با پرده سینما. به نظر می‌رسد این داستان، همان‌قدر که به محیط و فضایی مختلف می‌پردازد به آدم‌ها هم می‌پردازد.

سارا پلی: وقتی برای اولین بار داستان آلیس مونرو را خواندم، از توصیف او در مورد مناظر زمستانی الهام گرفتم. همین موضوع، مسیر اصلی داستان مرا رقم زد و من دوباره و دوباره به‌عقب برگشتم: «… خورشید غروب کرد و آسمان حومه شهر را به رنگ صورتی درآورد. این‌طور به نظر می‌رسید که آسمان با موج‌هایی از یخ آبی احاطه شده است.» این تصویری که آلیس مونرو در کتاب خود ساخته بود، هیچ‌وقت از ذهن من دور نشد و همواره در برابر چشمان من قرار داشت. با این توصیف، جزء اصلی در محتوای بصری من باید شبیه همان چیزی باشد که نور در زمستان به نظر می‌رسد، نور خورشید در زمستان، تصویری مانند بازتاب نور از روی برف است. تصویر خانه سالمندان برای من شبیه همان جایی بود که چند سال گذشته زمان زیادی را با مادربزرگم در آنجا سپری کرده بودم. من برای شروع فیلمم و در مرحله آماده‌سازی آن، مقدار زیادی از این امکانات را داشتم و به این خانه سالمندان مراجعه کردم. خانه‌های سالمندان معمولا طوری ساخته می‌شوند که بسیار روشن و شاد به نظر بیایند اما این فضا کمی بیش‌ازحد معمول و لازم روشن بود. همیشه وجود نور طبیعی در هر محیطی، به دلپذیر شدن آن فضا بسیار کمک می‌کند و این واقعا عجیب بود؛ چرا که نور آن‌قدر زیاد بود که تا حدی آزاردهنده شده بود. برای همین پیدا کردن فضای مناسب برای لوکیشن، واقعا دشوار شد. در ابتدای کار تصمیم داشتم که یک مزرعه را به‌عنوان لوکیشن انتخاب کنم، درست مانند داستان اصلی، اما در مزرعه هم هیچ‌چیز سر جای خود قرار نداشت. بالاخره این کلبه را پیدا کردیم که در آن این زوج در شمال یک دریاچه به سر می‌بردند. زوجی که ارتباطشان شبیه رابطه گرانت و فیونا بود – آن‌ها ۴۴ سال بود که با هم ازدواج‌ کرده بودند و واقعا همدیگر را می‌شناختند. این فضا روند احساسی داستان فیلم را کاملا قوت بخشید و تشدید کرد.

بیننده نسبت به خانه‌ای که آن‌ها درش زندگی می‌کنند یک حس آشنایی و نزدیکی واقعی دارد، یعنی درست برعکس حسی که به خانه سالمندان دارد. در طبقه دوم این خانه سالمندان، اتاقی هست، که اوج فیلم را رقم می‌زند. این فضا خیلی آشنا به نظر می‌رسد، خیلی گرم.

سارا پلی: اولین باری که در این فیلم از نور گرم استفاده کردیم در همین طبقه دوم این خانه بود؛ تا قبل از آن، ما آگاهانه در هر پلان، از نور سرد استفاده می‌کردیم. اما ناگهان احساسی بهاری در فیلم پدیدار شد و شکلی از گرم شدن به وقوع پیوست. این تجدید دیدار آخر آ‌ن‌هاست. خیلی خوشحالم که تو این موضوع را دیدی؛ این‌ها جزئیات کوچکی است که از زمانی که فیلم را ساختیم، فراموش کردیم. این خیلی خنده‌دار بود، برای ما خیلی مهم بود، اما فکر کردیم که این موضوع خیلی مورد توجه کسی واقع نشده است. افرادی که در این مکان‌ها هستند تلاش زیادی می‌کنند تا ناامید و دپرس نشوند. اینکه آیا این کار موفقیت‌آمیز و نتیجه بخش است یا خیر، نمی‌دانم. برای من مهم بود که در مورد این مکان‌ها قضاوت و پیش داوری نکنم.

در فیلم شما، حافظه لایه‌های زیادی دارد. نه‌تنها در بعد شخصی، بلکه در حالت جمعی هم، تقریبا چیزی مثل فیلم‌های رنه (کارگردان فرانسوی)، که آن را بومی‌سازی کرده‌اید. در این بومی‌سازی، خودتان چقدر به لایه‌های حافظه اضافه کردید.

سارا پلی: داستان به‌طور باورنکردنی، شگفت‌انگیز و لایه‌لایه است و از بسیاری جهات به خود داستان اصلی آلیس مونرو وفادار است. من کمی به آن وسعت بخشیدم و به آن شاخ و برگ دادم. کمی هم آن را از صرفا درزمینه شخصی بودن درآوردم. مانند بخش‌هایی که به موضوع جنگ و به یادآوردن خاطرات ویتنام می‌پردازد. برای من مهم بود که این موضوعات را طرح کنم و وسط بکشم، چون فکر می‌کنم این داستان‌ها فقط در صورتی به‌دردخورند که بتوانند با آنچه در دنیا می‌گذرد ارتباط گسترده‌تری داشته باشند. داستان اغلب فیلم‌ها در خلا سیاسی می‌گذرد.

البته شخصیت جولی کریستی، کاملا نمادین است. او یک انتخاب هوشمندانه است، برای همین وقتی در حال جدا شدن از او هستیم، احساس می‌کنیم که یک عضو خانواده یا دوست نزدیک ما در حال رفتن است – ما تا این حد به او عادت‌ کرده‌ایم. احساس خیلی قدرتمندی است. رابطه کاری شما با او چگونه بود؟

سارا پلی: خب، من حدود ۸ سال پیش او را در فیلمی از Hal Hartley دیدم. اسم آن فیلم No Such Thing بود. او در این فیلم، من را کاملا شیفته خود کرد. او سرزنده‌ترین، پر جنب و جوش‌ترین و کنجکاوترین فرد آن مجموعه بود. او یکی از آن کسانی است که مهم نیست با چه کسی حرف می‌زند و مخاطبش کیست، حتی وقتی درباره یک موضوع ۱۰ بار هم گفته شده باشد و او درباره آن بیشتر از بقیه بداند، بازهم همیشه بیشتر از همه سوال می‌کند. او واقعا اصیل است. او فقط یک شگفتی در اطراف من بود، به‌خصوص در آن مقطع از زندگی من. وقتی من آن داستان کوتاه را خواندم، احساس کردم که جولی تنها کسی است که می‌تواند آن را کاملا طبیعی، ظریف بازی کند و کاملا در نقش فرو برود. این توانایی، چیزی است که به هیچ وجه به طور تصادفی در همه وجود ندارد. راضی کردن او برای این که این کار را بکند و این نقش را بپذیرد کار خیلی سختی بود آن روزها، جولی در موقعیتی قرار داشت که دلش نمی‌خواست اصلا کار کند. اما به یک‌باره موافقت کرد. او متعهدترین و سخت‌کوش‌ترین فرد در صحنه بود. این کار فوق‌العاده‌ و شانس بزرگی است که بتوانی اولین فیلمت را با کسی مثل او بسازی. خیلی خیلی هیجان‌انگیز است که اولین فیلمت را با چنین شخصی بسازی و از او بخواهی تا نظرات سازنده‌اش را در اختیارات بگذارد و تو به‌راحتی، از آن بهره ببری و از او بخواهی که در فرآیند ساخت همراهت باشد. وجود او، همه استرس‌ها و تردیدهایی را که داشتم، پاک کرد. اگر بخواهم ساده بگویم، واقعا یک جورهایی عالی بود.

تو معمای او را خیلی خوب حل کردی. همان‌طور که بیماری او پیشرفت می‌کند، هیچ‌وقت کاملا مطمئن نیستی که در حال نقش بازی کردن است: او تا چه اندازه اطرافیانش را می‌شناسد؟ او چه چیزهایی را به یاد می‌آورد؟ کل این نقشه به نحوی با طعنه و کنایه‌گویی، پنهان‌سازی شده است.

سارا پلی: بله، او واقعا گاهی شیطنت می‌کند است این تقریبا گاهی هم خطرناک است. در مورد شخصیت جولی، یک چیز واقعا جالب درباره آلزایمر وجود دارد، او می‌تواند خاطرات بسیار واضحی درباره تجربه‌های عاطفی خود را به یاد بیاورد بدون آن‌که به خاطر داشته باشد که این صحنه مربوط به کدام رویداد یا اتفاق زندگی اوست. با این توصیف، او لحظات عاطفی و احساساتی را که نسبت به شوهرش داشته است را به یاد می‌آورد، اما به خاطر ندارد که او کیست. این موضوع واقعا گیج‌کننده‌ای برای کسانی است که با افراد آلزایمری سر و کاردارند و آن‌ها را دوستشان دارند. چون درست زمانی که فکر می‌کنی آن فرد، تو را به خاطر آورده است، می‌بینی که اصلا تو نمی‌شناسند. این صحنه موجود در داستان کوتاه، به‌ویژه در جایی که همسر او، برای اولین بار به خانه سالمندان می‌آید برای من بسیار جذاب و سینمایی بود و من همه‌چیز را دقیقا همان طور که در فیلم‌نامه بود به تصویر کشیدم. همه‌چیز را، از توصیف نور صحنه گرفته تا مردی که یک آهنگ را با پیانو بارها و بارها می‌نوازد.

من شما را به خاطر این‌که خارج از شخصیت فرد بیمار مانده‌اید واقعا تحسین می‌کنم. بسیاری از فیلم‌هایی که در مورد زوال یا بیماری ذهنی است، مانند ذهن زیبا (A Beautiful Mind)، سعی می‌کنند از یک تکنیک سینمایی کلیشه‌ای برای خواندن ذهن شخصیت استفاده کنند. اما این کاری که شما کردید هوشمندانه است که به‌جای برملا کردن ذهن بیمار، در کنار همسر او و بی‌خبر از واقعیت باقی ماندید.

سارا پلی: داستان از دیدگاه و چشم‌انداز همسر جولی بود. من احساس می‌کنم این همان چیزی است که واقعا مرا به سمت این موضوع سوق داد. آلیس مونرو در مورد این شخصیت خیلی صادق بود، اما در عین حال خیلی هم دلسوز بود. برای من جالب بود که از نگاه یک مرد وارد شوم. من شیفته اینم که از طریق چشمان او ببینم. شخصی که اصلا کامل نیست و مطلقا هم یک شوهر ایده‌آل نیست، حتی می‌توانیم بگوییم نه تنها کامل نیست بلکه عمیقا هم ناقص است.

سارا پلی

Gordon Pinsent که نقش همسر جولی را دارد واقعا عالی است، اما مخاطبان آمریکایی اصلا با او آشنا نیستند.

سارا پلی: او در کانادا مثل یک نماد است. اما خارج از کانادا، کار زیادی نکرده است، غیر از آژانس کشتیرانی (The Shipping News). من با عشق و تحسین کارهای او بزرگ شدم. او را دوست داشتم و برای من مهم بود که او این نقش را بازی کند.

او مرا یاد Erland Josephson می‌اندازد.

سارا پلی: چیزی که واقعا خنده‌دار است این است که Erland Josephson اساسا بازیگر موردعلاقه من است و فیلم صحنه‌هایی از ازدواج (Scenes from a Marriage) هم فیلم موردعلاقه من است. ولی من هیچ توجه و عمدی نداشتم که بخواهم فیلمم، به چیزی که در آن فیلم بود و یا فیلم برگمن شبیه شود. من ناخودآگاه فقط آن را می‌ساختم و این برای من خیلی جالب است – قدرت ناخودآگاه. حتی تصمیم او برای بلند کردن ریشش … که این چیزها از کجا می‌آیند؟ هیچ نظری نداشتم. مردم این‌ها را می‌گویند. این خیلی خوب است، اما خیلی عجیب است که من کورکورانه عمل می‌کنم. مثل اینکه ندانید چطور و چه زمانی تحت تاثیر چیزهایی که دوست دارید قرار می‌گیرید.

صحبت از تاثیرات شد، شما با تعدادی از کارگردانان بزرگ کار کرده‌اید. آیا احساس می‌کنی که تحت‌تاثیر همه آن‌ها قرار گرفته‌اید یا بیشتر توسط بت روحانی خودت هدایت شده‌اید؟

سارا پلی: فکر می‌کنم تحت‌تاثیر افرادی که با آن‌ها کار کرده‌ام، قرار گرفته‌ام. اما نمی‌دانم چطور، چون این یک فرآیند ناخودآگاه است. اما البته Atom Egoyan کسی است که کاملا روی من تاثیر گذاشته و اساسا دلیل اینکه من می‌خواستم بازیگر باشم هم همین بود، چه برسد به ساخت فیلم. و فیلم‌سازان موردعلاقه من Terrence Malick و Krzysztof Kieslowski و Ingmar Bergman هستند؛ من نمی‌دانم آن‌ها چطور در من تاثیر گذاشتند و نفوذ کردند یا اصلا در جایی از کار من موثر بودند یا نه، اما به‌هرحال باید به نحوی تأثیر داشته باشند.

من احساس می‌کنم که شما شهرت خود را به‌طور جدی، خارج از هالیوود کسب کرده‌اید. البته تجربه بازیگری در فیلم‌های هالیوودی مانند طلوع مردگان (Dawn of the Dead) را هم داشته‌اید، اما انتخاب شما این بوده که تا حد زیادی خارج از سیستم کار کنید، هم به‌عنوان یک بازیگر و هم به‌عنوان کارگردان. آیا شما به این شیوه ادامه خواهید داد؟ آیا احساس می‌کنید هالیوود جایی برای شما نیست که خودتان را به شکل هنرمندانه‌ای بیان کنید؟

سارا پلی: من روش خاصی برای فیلم دیدن خود دارم. من یک یا دو فیلم هالیوودی در سال می‌بینم. ولی بیشتر چیزهایی که من می‌بینم، فیلم‌های مستقل و خارجی هستند. فیلم‌هایی که من روی آن کار می‌کنم و می‌خواهم آن را به تصویر بکشم، بخشی از چیزهای عامه‌پسندند که با سلیقه خودم آن را تطبیق داده‌ام. پس من نمی‌گویم “هرگز”، اما اغلب اوقات هم این‌طور نیست. من مخالف آن نیستم، اما ترجیح می‌دهم بیشتر وقتم را صرف فیلم‌های استودیو پرخرج نکنم. دور از او یک فیلم کانادایی است و فکر نمی‌کنم بتوانم بفهمم که چقدر در مورد آن شانس آورده بودم که توانستم این نوع آزادی خلاقانه را در کارم داشته باشم. من حمایت زیادی داشتم و هیچ مشغله ذهنی که جلوی خلاقیتم را بگیرد نداشتم. من فکر نمی‌کنم که حتی یک فیلم‌ساز آمریکایی را بشناسم که در هنگام ساخت اولین فیلمش این‌همه آزادی عمل و این‌همه کمک داشته باشد. من در فیلم اولم حتی تایید نهایی را هم خودم دادم. و اگر قرار بود این کار، به روش دیگری انجام می‌گرفت، واقعا برایم دیوانه کننده بود. مخصوصا وقتی سعی می‌کنی صدای خودت را پیدا کنی و سبک ویژه خودت را داشته باشی. وقتی یک فیلم توسط یک گروه ساخته می‌شود و عده‌ای دم گوش شما در حال نفس کشیدن هستند، شما نمی‌توانید این کار را انجام دهید. بنابراین آن یک راه بسیار ایده‌آل بود و هم‌چنین روش بسیار امنی برای ساخت اولین فیلم من بود. من مخالف ساختن فیلم‌هایی در خارج از سیستم کانادایی نیستم، اما هنوز چیزهای زیادی در مورد کار در آن سیستم هست که می‌خواهم یاد بگیرم، چون در حال حاضر، خیلی چیزها در مورد کار در دنیای واقعی وجود دارد که من نمی‌دانم [ می‌خندد ]. این فیلم چون در سیستم کانادایی ساخته شد خیلی موردتوجه قرار گرفت و بدون حاشیه بود. اما من فکر می‌کنم اگر آن را خارج از این سیستم می‌ساختم، یک شوک فرهنگی عظیم ایجاد می‌کرد.

 آیا احساس می‌کنید که این  فیلم نشان‌دهنده کل سیستم فیلم‌سازی کانادا است؟

سارا پلی: بله، بله. دقیقا همان‌طور که آن‌ها دوست دارند با ایده ایجاد فیلم‌های تجاری بازی و طنازی کنند. این کار، مانند یک نسخه فرهنگی، درباره هنرمندان است، و صرفا به‌طور کامل به خاطر سود و پول به وجود نیامده است. چون هیچ‌کس پول شخصی زیادی از دست نمی‌دهد، شما با کارمندان دولت سروکار دارید. آن‌ها به‌طور خلاقانه در این کار دخیل هستند، اما برای هیچ‌چیز تجویزی وجود ندارد. شما باید با آن‌ها سروکار داشته باشید، اما هیچ‌وقت احساس نمی‌کنید که از اتاق ادیت خارج شده‌اید. این اتفاق هرگز نخواهد افتاد. درعین‌حال، من ایده داشتن انواع مختلف تجربه و دست‌وپنجه نرم کردن با آن و یاد گرفتن اینکه چه کسی هستم را خیلی دوست دارم. نمی‌خواهم همیشه، همه‌چیز گل‌وبلبل باشد، اما مطمئنا این‌طور است که می‌خواهم اکثر فیلم‌های خودم را به شیوه خودم درست کنم.

تا امروز به یک کار دیگر فکر کرده‌ای؟

سارا پلی: آ ره. الان دارم چیزی می‌نویسم. اما هنوز خیلی زود است. این هم یک داستان عاشقانه است، اما از هر نظر برعکس فیلم دور از او است. این فیلم درباره افرادی است که در ابتدای یک کارند و هنوز کاملا ترکیب و یا ساختاربندی نشده است. در این فیلم با همان ایده از دیدگاه مخالف سروکار داریم. درواقع مانند بخش انتهایی دور از او است. من فکر می‌کنم که مردم بیش‌ازحد زیاد خواه هستند؛ آن‌ها می‌خواهند هر روز عاشق شوند. چقدر پرتوقع و زیادی خواهانه! و این داستان در مورد کسی است که مخالف این قضیه است که ما باید هر روز عاشق شویم. فیلم جدید من، ریشه‌های این بحث را پیگیری می‌کند که چرا آدم‌ها وقتی چیزی جدیدی را می‌بینند سریعا از چیزهای قبلی دل‌زده می‌شوند و موضوعات قبلی برایشان کهنه می‌شود. در این فیلم سعی‌ام بر آن است که همه جوانب این موضوع را بحث و بررسی کنم.


منبع: Reverse Shot

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil