بهترین فیلم های اکشن تاریخ سینما
بهترین فیلم جیمز باند کدام است؟
نقد و بررسی منتقدان درباره فیلم زمانی برای مردن نیست
با پایان یافتن اولین نمایشهای جهانی تازهترین قسمت از فیلم جیمز باند با عنوان «زمانی برای مردن نیست» روزنامهنگاران و منتقدان در توییتر نظرات خود را درباره آخرین حضور دنیل کریگ به عنوان مامور مخفی معروف به اشتراک گذاشتند. اگرچه واکنشهای رسانههای اجتماعی نسبت به نقدها خوشبینانهتر است، اما یک چیز از طریق اکانت فیلم در توییتر واضح بود و آن اینکه زمانی برای مردن نیست که به دلیل تغییرات خلاقانه، ارزش این انتظار طولانی را داشت.
تسا اسمیت منتقد راتن تومِیتوز از فضای سرگرمکننده آن تعریف کرد: «فیلم زمانی برای مردن نیست تمام چیزی است که من میخواستم و شاید حتی بیشتر! هر چند مدت زمان فیلم طولانی بود، اما هر زمان که یکنواخت و خستهکننده میشد دوباره با یک اتفاق غیرمنتظره هیجانانگیز میشد همهچیز را از ابتدا آماده کرد. بنابراین فیلم زمانی برای مردن نیست عالی است! باند قدیمی، شرور قدیمی و تجهیزات قدیمی و داستانی که به نظر میرسد این سوال را مطرح میکند که ما هنوز چقدر به جیمز باند برای موفقیت در شرایط سخت نیاز داریم. هر لحظه آن لذتبخش بود، یک پایان کامل و عالی برای دنیل کریگ بود.»
اسکات مانتز منتقد فیلم نوشت: «اگرچه برای پردازش فیلم به زمان بیشتری نیاز بود، اما مطمئناً از فیلمهای ذرهای آرامش (Quantum of Solace) و اسپکتر (Spectre) باند بهتر بود. به جرات میتوانم بگویم دنیل کریگ اینجا بسیار منطقی و بیتکلف ظاهر شده است. در فیلم صمیمیترین برخورد با جیمز باند با پرداختی قدرتمند، غیرمنتظره و بسیار احساسی اتفاق افتاده که ارزش انتظار را دارد!»
کلیتون دیویس ویراستار ورایتی معتقد است که زمانی برای مردن نیست بزرگترین فیلم کریگ در نقش باند بود: «در قسمت آخر جیمز باند دانیل کریگ بهترین جیمز باند دوران خودش است. فیلم زمانی برای مردن نیست در حرکات و رفتار شخصیتها و ضربات احساسی موثر واقع شده است. تماشای این فیلم یک تجربه بسیار لذتبخش است و باید در نظر گرفت که من از علاقهمندان معمولی باند نیستم.»
منتقد روزنامه گاردین، پیتر بردشاو به این فیلم پنج ستاره داد و نوشت: «آخرین فیلم کریگ به عنوان جاسوس سازمان اطلاعات بریتانیا یک طوفان حماسی است، با فیلمنامه نیل پورویس، رابرت وید و احساساتی که فیبی والر بریج ارائه میدهد. یک اکشن، درام، کمدی پر زرق و برق کمپ (که باند در لحظات تندخویی «اِم» را عزیزم مینامد)، سرشار از دلشکستگی، وحشت زیاد و پر از اکشنهای شگفتآور احمقانه قدیمی است که دنیای دکتر نو را در جزیره خود به یاد میآورد. کاری فوکوناگا کارگردان آن را با اعتماد به نفسی فوقالعاده ارائه میدهد، فیلم همچنین یک باند رمانتیک را به ما نشان میدهد، باندی که مطیع و شیفته همسرش است و از نشان دادن احساسات خود نمیترسد، و تبدیل به آدم احساساتی و دل نازک میشود.»
اوون گلیبرمن از ورایتی هم نوشته: «زمانی برای مردن نیست یک فیلم فوقالعاده است. یک فیلم هیجانانگیز و غیر قابل پیشبینی با چاشنی نئوکلاسیسم که در سرتاسر فیلم حس میشود. این فیلم به شکل آشکاری با ظرافت بالا ساخته شده و حسوحال کاملا درستی دارد و همچنین به اندازه کافی دارای صحنههای شگفتانگیز است که شما را لبه صندلی نگه دارد.»
رابی کالین، نویسنده روزنامه تلگراف نیز با ستایش از فوکوناگا، ۵ ستاره به فیلم زمانی برای مردن نیست، داد و نوشت: «همانطور که قسمتهای پایانی همیشه وعده داده بودند، جیمز باند بر میگردد. سرانجام بازگشتی بسیار راضیکننده با کری جوجی فوکوناگا و متناسب فصل آخر با دوره کریگ، که تقریباً همه چیزهایی را که برای نمایش دادن در ۰۰۷ باقی مانده است، نمایش میدهد. از جمله در پیچ و تاب استرس و اضطراب یک ویروس ساخت بشر که تهدید میکند جهان را به نابودی میکشاند.»
برایان لوری از سیانان در نقد خود فیلم را کمی متکبرانه نامید: «اینطور به نظر میرسد که فیلم وقتی برای مردن نیست، خیلی تلاش میکند تا برای کریگ وداعی باشکوه فراهم کند که بسیار غلوآمیز است. افراطی که ممکن است در نهایت با صرف زمان زیاد برای رسیدن به پایان، به سادگی خلاصه شود.»
اما اسکات مندلسون منتقد فوربس علاقه چندانی به این فیلم نداشته و نوشت: «وقتی برای مردن نیست سعی میکند به شکلی آشکار دنبالهای برای اسپکتر باشد، اما تهیه یک غذای خوشمزه از مواد معیوب دشوار است. علاوه بر این، جذابیت مجموعه فرنچایز را به عنوان یک مفر سرگرم کننده تخریب میکند.»
مت نگلیا نیز درباره این فیلم مینویسد: «فیلم زمانی برای مردن نیست، دوران جیمز باند را با یک فینال بزرگ و دیدنی به پایان میرساند. طرح فیلمهای قبلی را جمع بندی میکند و در عین حال مرزهایی را که شخصیت میتواند ارائه دهد، پیش میبرد. رامی ملک اینجا یک شرور ترسناک است. هیجانانگیز، خوشساخت و احساسی و قابل قدردانی است!»
جوی مگیدسون منتقد آمریکایی درباره این فیلم مینویسد: «فیلم زمانی برای مردن نیست دوران دنیل کریگ را به عنوان جیمز باند به سبک حماسی به پایان میرساند. این همان چیزی است که از ۰۰۷ میخواهید، شامل کمی احساسات. این اثر طولانی است، اما وقت شما را نمیگیرد.»
جاش پرهام نیز درباره این فیلم مینویسد: «فیلم زمانی برای مردن نیست یک ماجراجویی بسیار جذاب در سری فیلمهای باند با مجموعههایی سرگرمکننده به همراه طعم لحظات کلاسیک است که افراد سختگیر را خوشحال خواهد کرد. در مواقعی نیز به طرز شگفتانگیزی احساسی. این یک ورود بلندپروازانه است که به دوران کریگ یک پایان خوب میدهد.»
گفتوگو با دنیل کریگ و کری فوکوناگا درباره پایان جیمز باند
شاید هنوز هم برای بسیاری از طرفداران باند تصورش سخت باشد که دوران باند دنیل کریگ با زمانی برای مردن نیست (No Time To Die) به پایان خود رسیده است. از نخستین فیلم باند کریگ یعنی کازینو رویال حدود ۱۵ سال میگذرد و در این مدت دنیا تغییرات زیادی را – بیشتر از آنچه که فکرش را میکردیم – پشتسر گذاشته است. از این منظر شاید پایان باند کریگ به منزله ورود به یک دنیای تازه است و ما که عادت کردیم هرچند سال از دریچه فیلمی از باند ببینم که دنیا به کدام سمت پیش میرود باید منتظر بمانیم و ببینیم چه فیگور تازه و چه دنیای جدیدی قرار است پیشرویمان قرار بگیرد. اکنون که چند ماه از اکران و توزیع زمانی برای مردن نیست میگذرد، شاید زمان خوبی باشد تا ببنیم کری فوکوناگا و خود دنیل کریگ درباره این فرانچایز و نحوه پایان یافتن آن و واکنش مخاطبان و نامزدیهای آن در فصل جوایز چه نظری دارند.
- اول از همه، باتوجه به تاخیرهای متعددی که نمایش فیلم بخاطر پاندمی داشت و مسائلی که در پی آن پیش آمده است، نسبت به استقبالی که از فیلم شده و واکنش مخاطبان چه احساسی دارید؟ با در نظر گرفتن این مسئله که زمانی برای مردن نیست پس از مرد عنکبوتی بزرگترین موفقیت باکسآفیس سال گذشته بوده است.
دنیل کریگ: طبیعتا ناراحتکننده است که مرد عنکبوتی ما را شکست داده. اما از سوی دیگر چه کاری می توانم انجام بدهم؟ (با خنده). این واقعیت که ما توانستیم آن را وارد سینما کنیم یک معجزه کوچک است. اما در یک دورنمای کلی آیا این مسئله اهمیت دارد؟ نه واقعا. این فقط یکی از آن چیزهایی بود که باید وارد سیستم استریم میشد. اما این یک شرمساری بزرگ بود و شما به خوبی میتوانید تصور کنید. من میدانم چه تلاش زیادی برای انجام این چیزها شده و چه مهارتها و چیزهایی فقط صرف نمایش روی پرده شده است تا مردم بتوانند بروند و آن را ببینند. این واقعیت که ما واقعا موفق به انجام آن شدیم، و همچنین این واقعیت که افراد زیادی آن را دیدند و بنظر میرسد از آن و همه این چیزها لذت بردند، دلچسب است.
کری فوکوناگا: همانطور که دنیل اشاره کرد، اغلب اوقات این تمایل وجود دارد که موفقیت یک فیلم را صرفا با میزان فروش آن در باکسآفیس اندازه بگیریم. درحالیکه میزان فروش واقعا تجربه عاطفی را در نظر نمیگیرد و همچنین آنچه مردم در سینما تجربه میکنند نسبت به پخش استریم یا هر نوع توزیع پلتفرمی دیگر، بسیار متفاوت است. این افراد، بخاطر تجربه جمعیای که مخاطبان در سینما دارند و به این دلیل که بیشتر از یک بار برای دیدن فیلم به سینماها بازگشتند، تجربه تماشای آن را به شکلی متفاوت با آنچه که هرگز این فرصت را نداشته، بخاطر خواهند آورد. و این واقعا قابل اندازهگیری نیست.
- نه اینطور نیست. اما این واکنش قطعا از نظر افرادی که آن را دیدهاند، عمیق و با تمام وجود بوده است. با آگاهی از اینکه باند قرار است در پایان آن بمیرد، درباره اینکه هوادران چه واکنشی خواهند داد چقدر نگران بودید؟
کری فوکوناگا: من هیچ ایدهای درباره آن ندارم.
دنیل کریگ: این شیوهای نیست که ما فیلمها را میسازیم. من مطلقا ایدهای ندارم که چگونه این کار را انجام بدهم. من نمیتوانم مخاطب را حدس بزنم. البته که آنها میخواهند مخاطبان زیادی را تا حد امکان راضی نگه دارند، اما نگرانی درباره اینکه آنها در پایان چه فکر میکنند را نمیدانم. شما فیلمی میسازید که امیدوارید سرگرمکننده باشد و تاثیر بگذارد، اما ناراحت کردن، بله من همیشه میخواستم این کار را انجام بدهم. میخواستم ناراحتشان کنم. میخواستم آنها را تکان بدهم و از آنها واکنش بگیرم. اما شما نمیتوانید همه آنها را راضی نگه دارید. وقتی کاری انجام میدهید، روی آن تمرکز میکنید و به آن متعهد هستید. فکر میکنم سختی یک فرایند خلاقانه این است که در یک نقطه خاص باید بگویید:«خودشه».
- چقدر در مراحل اولیه ساخت این فیلم میدانستید که دوران باند شما اینگونه به پایان میرسد؟
دنیل کریگ: از سال ۲۰۰۶.
- واقعا؟
دنیل کریگ: بله. من این داستان را قبلا گفتهام. اکنون دوباره بخاطر شما آن را بازگو خواهم کرد. امیدوارم اینطور بنظر برسد که برای اولین بار آن را تعریف میکنم. من و باربارا براکلی در قسمت عقب یک لیموزین، دور از محل اولین نمایش کازینو رویال در برلین، نشسته بودیم و در شهر حرکت میکردیم. در آن هنگام حالمان خوب بود، زیرا همه چیز خوب پیش میرفت. فیلم موفق بود، مردم از آن لذت میبردند و من به این فکر میکردم:«اوه. من زمان کافی برای صحبت با تهیهکننده نداشتم»و همین در ذهنم بود که به او گفتم:«چند تا فیلم باید بسازیم؟» چون من هرگز به قرارداد نگاه نمیکنم و به همین خاطر نمی دانستم. او در پاسخ گفت:«چهار». من گفتم:«باشه. آیا لطفا میتوانم او را در پایان قسمت چهارم بکشم؟» البته این چهارمی نبود، بلکه پنجمی است. او گفت:«بله». من به دلایل زیادی این پایان را در ذهن داشتم. نخست اینکه احساس میکردم که برای من بطور شخصی پایان خوبی خواهد بود تا بتوانم ادامه بدهم. من سعی میکردم از آیندهام در ذهن خود محافظت کنم، بخاطر اینکه متوجه شدم زندگیام چقدر تغییر پیدا میکند وقتی تلاش میکنم کنترل چیزی را در دست بگیرم و بگویم:«باشه، الان میتوانم به سمت این نقطه پیش بروم و در این راستا تلاش کنم، بنابراین حتما خوب خواهد بود». دلیل دیگر همانطور که به باربارا گفتم این است:«شما یک فرصت واقعا بزرگ و عالی با کازینو رویال داشتید، بخاطر اینکه شما قبلا هرگز این کار را انجام نداده بودید که چیزی را از ابتدا شروع کنید و شما دیگر این انتخاب را ندارید. بنابراین اگر آن را دوباره راهاندازی کنیم، شما میتوانید هرکاری که میخواهید انجام بدهید. میتوانید از ابتدا شروع کنید. میتوانید به عقب برگردید، میتوانید به جلو حرکت کنید و میتوانید هر کاری که میخواهید انجام بدهید». این تا حدی خودخواهانه بود، اما به نوعی تلاشی برای محافظت از فرانچایز هرچند کم، محسوب میشد.
- آیا در طول این سالها و کار بر روی فیلمهای دیگر، این موضوعی بود که به طور معمول درباره آن بحث میکردید؟
دنیل کریگ: کاملا. وقتی در پایان ذرهای آرامش از او جدا شدم، (پاسخ) منفی بود، هنگامی که از اسکایفال بیرون آمدم جواب نه بود و در پایان اسپکتر هم پاسخ همین بود. در اینجا اما جواب فرق میکرد، در نتیجه یک گفتوگو داشتیم. هنگامی که کری اضافه شد، ما آن را به عنوان یک ایده داشتیم و درباره آن صحبت میکردیم. اگر پایان درست را پیدا نکرده بودیم، آن را انجام نمیدادیم. چراکه وحی منزل نبود و فقط یک ایده بود، یکی از معدود ایدههایی که ما داشتیم. این ایده اصلی بود و ما به بازگشت به آن ادامه میدادیم. ما باید راه درست را برای این اتفاق پیدا میکردیم. فکر میکنم اگر به یک پایانبندی بسیار خوب نمیرسیدیم، آن را انجام نمیدادیم.
- فکر میکنم یکی از چیزهایی که بینندگان را تحت تاثیر قرار داده است، فهمیدن این موضوع است که باند یک دختر دارد. در واقع او چیزی مثبت از خود در جهان بجا گذاشته است که میتواند رشد کند. چه زمانی این جنبه وارد فرایند نوشتن شد؟
کری فوکوناگا: از همان مراحل اولیه وارد شد. همچنین این ایده برای مدتی در دنیای باند حضور داشت. اگر کتابهای فلمینگ و فقط دوبار زندگی میکنید را خوانده باشید، باند یک دختر در آن کتاب دارد. کتابی که آخرین رمان باند محسوب میشود. بنابراین، اگر به کازینو تا فقط دوبار زندگی میکنید میاندیشید، تشابه زیادی بین کارهایی که ما با فیلمهای دنیل انجام دادهایم، وجود دارد. شما نمیتوانید این حقیقت را نادیده بگیرید که باندهای قبلی واقعا یک خط داستانی از آغاز تا انتها نداشتند و هر بار داستانی متفاوت را روایت میکردند. هنگامی که دنیل کارش را شروع کرد، همه داستانها به گونهای به هم مرتبط شدند که قبلا هرگز مشابه آن وجود نداشت.
- این یک پدیده نسبتا جدید است که مردم به فهرستهای کوتاه اسکار توجه میکنند. من فرض میکنم که شاید شما میدانید این تنها فیلمی است که میتوانست برای قرار گرفتن در هر فهرست کوتاهی واجد شرایط باشد.
دنیل کریگ: اوه. فکر نکنم.
کری فوکوناگا: من در آکادمی هستم و هنوز این چیزها را نمیدانم.
پیش از کریسمس منتشر شدند. تعجب کردم که یادداشتی برای شما نفرستادند.
دنیل کریگ: من از لیست خارج شدم. این خبر بسیار خوبی است.
- ممکن است سوال احمقانهای باشد، احتمالا اینطور است، اما آیا این واقعیت که همتایان شما به تمام کارهایی که تاکنون در فیلم انجام شده احترام میگذارند، برای شما معنی و مفهوم خاصی دارد؟
دنیل کریگ: بسیار زیاد. من به دلایل مختلف به این فیلم افتخار میکنم. من فکر میکنم هر کسی که در این فیلم مایل به انجام کاری است، باید برای آن آماده باشد. ما در حال انجام کنفرانسهای مطبوعاتی بودیم و این فرصت را داشتهایم که با هانس زیمر و تدوینگرانمان، ویرایشگران صدا، لینوس ساندگرن (فیلمبردار) و کری، درباره بخشهایی از فیلم صحبت کنیم. این یک اثر هنری بسیار شگفتانگیز است و من میدانم ایده اهدای جوایز به فیلمهایی مانند این کم اتفاق میافتد. نمیدانم این چه چیزی است. سوال دشواری بنظر میرسد. نمیدانم چرا اینطور است. واقعا نمیفهمم چرا. من فکر میکنم که این فیلم شایسته تقدیر است و همچنین افرادی که روی آن کار کردهاند سزاوار این هستند که مورد قدردانی قرار بگیرند، زیرا آنها کار فوقالعادهای انجام دادهاند. این یک فیلم بسیار زیبا، تاثیرگذار و موفق است. بنابراین باید برای جوایز آماده شود.
کری، تو چه نظری در این باره داری؟
کری فوکوناگا: من هم اینطور فکر میکنم. شما نمیخواهید آنجا بنشینید و بگویید:«من لایق جایزه هستم». اما در عین حال، شما میخواهید به رسمیت شناخته شوید. من فکر میکنم شما میخواهید توسط همتایان خود دیده شوید، زیرا انجام دادن این پروژهها فوقالعاده دشوار است. شما سالهای عمرتان را فدا میکنید. دنیل بیشتر از هر کس دیگری اینجا بوده است. شما میخواهید این کار به نحوی که فراتر از آدمهای زندگی شما باشد، انجام بدهید. آدمهایی که مجبور بودند از نبود شما رنج ببرد. بنابراین دوست دارید این تلاش شما در یک سطح فرهنگی بزرگتری به رسمیت شناخته شوند. با این اوصاف، احساس من درباره جوایز این است که اغلب فیلمهایی که بنظرم سزاوار جایزه بودند در زمان خود مورد تقدیر قرار نگرفتند و این واقعا اهمیتی ندارد زیرا فیلمهای عالی همچنان دیده میشوند و بارها تماشا میشوند، حتی اگر در زمان خود آنطور که باید قدر ندیده باشند.
دنیل کریگ: خیلی با این حرف موافقم.
- شما اشاره کردید که ساختن این فیلمها چقدر سخت و دشوار است. درحالیکه ما آنها را تماشا میکنیم و واکنشی شبیه این داریم:«اوه. این یک مجموعه با بودجه کلان است. استودیوهای هالیوودی میدانند چگونه این پروژهها را انجام بدهند». آیا مورد خاصی یا یک سکانس یا شاید فقط یک نما وجود داشت که بگویید:«هنوز نمیتوانم باور کنم که این را گرفتیم؟».
کری فوکوناگا: هر روز فیلمبرداری سخت است و حتی گاهی اوقات گرفتن یک صحنه که سادهترین و پیش پا افتادهترین بنظر میرسد نیز دشوار است. ما مدام در لوکیشنها جابجا میشدیم. فقط به روزی فکر کنید که ما در وستمینستر بودیم و بیرون از لابی وزارت دفاع فیلمبرداری میکردیم. ما آن روز به چهار لوکیشن مختلف رفتیم و سپس فکر کنم نمای خارجی مکان بن ویشاو در واترلو را گرفتیم.
دنیل کریگ: من از وارد شدن به گفتوگو درباره اینکه فیلمبرداری یک فیلم چقدر سخت است بیزارم. فیلمبرداری یک فیلم سخت است. هرچیز آبرومندانهای که ارزش انجام دادن داشته باشد دشوار است، اما همچنین بهترین شغل در جهان است. من عاشق کارم هستم. اینکه بتوانی بروی روی صحنه و روی یک فیلم باند مثل این کار کنی. هر بار که سر صحنه فیلمبرداری میرفتم خودم را نیشگون میگرفتم و به این فکر میکردم:«لعنتی من اینجا چیکار میکنم؟ باورنکردنی است». روی صحنهای بروید که مارک تیلدزلی طراحی کرده و نورپردازی آن را لینوس انجام داده است و مقابل بن ویشاو یا لئا سیدو یا آنا د آرماس یا رالف فاینز بایستید و با خود فکر کنید:«این چقدر میتواند بد باشد»؟
کری فوکوناگا: آره.
- بسیار خوب، اجازه بدهید در یک زمینه کمتر دشوار سوال بپرسم. درباره تنظمیات خیرهکننده یک فیلم صحبت کنیم. آیا میتوانید به کار افرادی در گروه تولید اشاره کنید و بگویید:«ببنید این مرد چه کار کرد. ببنید چقدر خیره کننده است». کسی که شاید حتی شخصا کارش از آنچه روی صفحه ظاهر میشود تاثیرگذار بوده است.
کری فوکوناگا: من میتوانم بگویم، اغلب اوقات شاید بتوانید تنظیمات و طراحیهای بزرگتر و پیچیدهتری را تشخیص بدهید که صدها و صدها صنعتگر، هنرمندان بسیار با استعداد، نقاشها و آدمهایی از رشتههای دیگر در آن مشارکت داشتهاند. به عنوان نمونه میتوانیم به طراحی و ساخت کل مجموعه سانیتاگو د کوبا در فیلم اشاره کنیم. اما جادوی سینمایی که تیلدزلی به آن دست مییابد، کاملا یکپارچه و مداوم است. به هر لوکیشنی که میرفتیم، کاری برای آن انجام میدادیم. اما چه میخواستیم خانهای روی دریاچه در نروژ بسازیم و یا اینکه خلوتگاه باند در جامائیکا را ایجاد کنیم، همه آنها به دقت طراحی، ساخته و جایگذاری شده بودند.
دنیل کریگ: کاملا از صفر.
کری فوکوناگا: ما کارهای زیاد و متفاوتی در ماترا (شهری در ایتالیا) انجام دادیم. بخشی از آنچه که از ماترا میبینید واقعی و قسمتی فانتزی باند است. هیچ غاری در مسیر ماترا وجود ندارد و تیلدزلی بود که چنین غاری ساخت. اینها چیزهایی است که شما هنگام تماشای فیلم آنها را بدیهی میدانید – و باید هم اینطور باشد -، زیرا ایده این است که همه چیز آنقدر روان و هموار باشد که هیچ خللی را متوجه نشوید.
دنیل کریگ: میتوانم بگویم بغیر از لوکیشنهایی که بدیهی هستند، بیشتر مواردی که در آنها فیلمبرداری کردیم، دکور بودند و مردم این را نمیدانستند. زیرا آنها آنقدر بخوبی و زیبا ساخته شده بودند که بنظر میرسید که سالها همانجا بودهاند و این همان نبوغ مارک تیلدزلی است.
- شما فیلم را میسازید، این خط پایان را دارید که سعی میکنید در انتها به آن برسید، میدانید که فیلم در تاریخ خاصی اکران میشود و سپس پاندمی رخ میدهد و اکران فیلم چندینبار به تعویق میافتد. به عنوان یک فیلمساز چقدر سخت است که به یک تصمیم قاطع درباره فیلم برسید و مثلا به این فکر نکنید که خدایا میتوانستم این صحنه را ده ثانیه کوتاهتر کنم و یا این حاشیه صوتی را به فلان صحنه اضافه کنم.
کری فوکوناگا: سخت نبود. ما شبانهروز برای آمادهسازی دقیق آن کار کرده بودیم. ما دو تیم فوقالعاده تدوینگران و صداگذاری داشتیم و همه فقط میخواستند اطمینان پیدا کنند که فیلم تا آوریل ۲۰۲۰ برای تماشاگران آماده میشود. همیشه چیزهایی وجود دارد که میتوانید آنها را تغییر دهید و فریمها را در هر فیلمی به چپ و راست جابجا کنید. اگر چیزی را برای مدتی طولانی رها کنید و به آن بازگردید، میتوانید همه چیز را تغییر دهید، حتی اگر در حال نگارش یک فیلمنامه باشید. هر بار که از زمان اتمام فیلم مجبور شدم آن را دوباره تماشا کنم، چیزهای کوچکی وجود داشت که احتمالا بخواهم آنها را تغییر بدهم. چیزهایی که در هر بار تماشای فیلم یکسان نیستند و فرق میکنند. پس در اینجا است که متوجه میشوید این احساسی است که در همان لحظه دارید. یا چیزی که فکر میکنید بطور بالقوه میتواند متفاوت باشد در پایان روز میفهمید که واقعا مهم نیست.
دنیل کریگ: ما خیلی تحت فشار بودیم، اینطور نیست؟
کری فوکوناگا: آره.
دنیل کریگ: زیرا تاریخ عرضه اولیه فیلم به تاریخ پایان فرایند تولید بسیار نزدیک بود. کری به معنای واقعی کلمه وقت نداشت و همزمان در حال ویرایش بودیم.
- میدانم که باربارا براکلی در مصاحبههایی که انجام داده گفته است که دوست دارد که در ادامه راه یا حتی برای فیلم بعدی دوباره به پروژه باند برگردی. آیا این چیزی است که خودت به آن علاقه داری یا اینکه احساس میکنی این یک فصل عالی برای پایان دادن به حضورت در باند است؟
کری فوکوناگا: پاسخ دادن به این سوال سخت است. این پروژه به همان اندازه که دشوار بود، یکی از نقاط برجسته حرفه کاری من محسوب میشود. من فکر میکنم بخشی از آن، همانطور که دنیل گفت، به این دلیل است که با افراد شگفتانگیزی کار کردیم و قبل و بعد آن فقط همین یک پروژه را انجام دادهام. واقعا عالی است که چنین مقایسهای داشته باشیم و به یاد بیاوریم که تک تک عوامل فیلم کاری را انجام میدادند که دوست داشتند. منظور منو متوجه میشوید؟ آنها واقعا همه توانشان را گذاشتند و شما واقعا این را درک نمیکنید. هرچند میتوانید در کار تک تک عوامل، خواه مناظر و چشماندازها باشد یا اثات صحنه یا هر چیز دیگر، آن را ببنید. من واقعا نمیتوانم به هیچ فرانچایز فیلمساز دیگری فکر کنم که چنین روحیه همبستگی و همدلیای در آن وجود داشته باشد.
و وقتی در بریتانیا در حال فیلمبرداری هستید، گویی این فضا و حال و هوا به کل کشور میرسد. همه عاشق این واقعیت هستند که باند خود را دوست دارند. در نتیجه باید بگویم:«اوه. من هرگز آن را دوباره انجام نمیدهم». زیرا در حال حاضر واقعا هنوز خیلی خسته هستم ولی چه کسی از آینده خبر دارد؟ این یک چیز بسیار ویژه است که بخشی از این پروژه باشید.
- باند جدید با عصر ساختار قدرت جهانی پس از یازده سپتامبر بسیار سازگار است و در نتیجه با دوره پیرس برازنان یا دورههای قبل از آن خیلی متفاوت بود. باتوجه به اینکه جهان به چه سمتی پیش میرود، آیا در مورد مسیر فرانچایز پس از راهاندازی مجدد تصوری دارید؟
دنیل کریگ: مشکل من نیست.
- پاسخ خوبی است.
کری فوکوناگا: مایکل جی. ویلسون (فیلمنامهنویس) فقط در دفترش مینشیند و مجلات سیاسیای مانند RUSI و چیزهایی از این قبیل را همیشه از طریق پست دریافت میکند. همه فیلمهای باند از ژئوپلیتیک، تاریخ، علم و فناری، بهره زیادی بردهاند. میتوان گفت همه فیلمهای باند از یک دنیای خاص هستند. در واقع هر فیلم باند، زمانی که اکران میشود به نوعی نشان میدهد که جهان در آینده نزدیک به کجا خواهد رفت. بنابراین خیلی سخت است که در حال حاضر حدس بزنیم دفعه بعد که همه دوباره دور آن میز مینشینند درباره چه چیزی که جهان را در آن زمان تهدید میکند به بحث میپردازند؟ زیرا این اساسا این همان چیزی است که باند با آن مقابله میکند.
- اما دو سوال آخر. اولی را از دنیل میپرسم. آیا چیزی وجود دارد که بتوانید درباره چاقو کشی ۲ (Knives Out 2) افشا کنید؟
دنیل کریگ: خیر. هیچ چیز. آماده نمایش است. رایان جانسون در اتاق ویرایش قطعات آن را کنار هم میگذارد و آن در حال جمع شدن است. من در مورد این فیلم بسیار هیجان زده هستم. ما دوباره در اینجا یک تیم شگفتانگیز داشتیم، بنابراین درباره آن با رایان صحبت کنید. البته او هم درباره آن چیزی نخواهد گفت.
- و کری، آیا حاکمان آسمان (Masters of Air) سرانجام امسال منتشر میشود؟
کری فوکوناگا: میدانم که اپل دوست دارد امسال عرضه شود. ما بخاطر کرونا چندینبار تاخیر داشتیم و همچنان نیز با آن سروکار داریم. چیزهای زیادی وجود دارد که میتواند روی زمان عرضه آن تاثیر بگذارد، اما بخش من آماده نمایش است.
حاشیههای فیلم زمانی برای مردن نیست
فیلم زمانی برای مدرن نیست، بیست و پنجمین و تاکنون آخری فیلم از سری فیلمهای جیمز باند است با حضور دنیل کریگ در نقش مامور دوصفر هفت. بازیگری خوشچهره که با وجود قامت نسبتا کوتاهش باندی پرطرفدار شد و به واسطه این نقش علاقهمندان زیادی پیدا کرد. اما حالا دوره او هم به سر رسیده و اعلام کرده که دیگر پیر شده و به درد این نقش نمیخورد. طبق گفته کریگ، ظاهرا روی فرم ماندن برای این نقش دیگر برایش کار سادهای نیست. به این ترتیب این آخرین فرصت تماشاگران برای تماشا و لذت بردن از صحنههای نفسگیر زد و خورد و تعقیب و گریز این مامور شگفتانگیز است. به همین بهانه چند نکته مربوط به او در این فیلم را مرور میکنیم.
- دنیل کریگ به خاطر آسیبی که سال ۲۰۱۵ در فیلم قبلی جیمز باند(اسپکتر) دیده بود، در زمانی برای مردن نیست تقریبا از انجام هرگونه عملیات خطرناک پرهیز میکرد و اجرای تمام این صحنهها به عهده بدلکار بود. بنا به گفته کریگ ضربه فیلم قبلی هم به شانه راست و شستش آسیب رسانده هم منجر به عمل زانوهایش شده بود. گری پاول مدیر بدلکاری در این باره گفته «کریگ خجالتی است و … حالا هم به هر حال دارد با جراحاتش زندگی میکند، اما این دردها تا مدتها بعد از فیلمبرداری با او باقی خواهد ماند.» نگرانی درباره وضعیت جسمی کریگ به قدری زیاد بود که همسرش در مصاحبه با روزنامه Mirrorاز بازی او در این فیلم ابراز نارضایتی کرده بود.
- کریگ در یک مصاحبه جنجالی با مجله Time out در پاسخ به اینکه آیا فکر میکند در فیلم دیگری از جیمز باند خواهد بود یا نه گفته بود:«به جایش ترجیح میدهم این لیوان را بشکنم و رگمرا با شیشهاش بزنم. نه! فعلا نه… هیچ فکری در این رابطه نکردهام. حداقل برای یکی دو سال نمیخواهم بهش فکر کنم. نمیدانم قدم بعدی چیست. چه کسی میداند؟» او گفته بود برایش مهم نیست که چه کسی به جای او این نقش را بازی خواهد کرد. فقط مهم است کسی باشد که چیزی که او و جیمز باندهای قبل از او به زمین گذاشتهاند را بردارد و آن را بهتر کند.
- دنیل کریگ ابتدا از حضور در زمانی برای مردن نیست امتناع کرد.فهرستی هم از گزینههای جایگزینبرای نقش او آماده شد (از جمله تام هاردی، هری لوید، دامیان لوئیس). اما درنهایت خود کریگ با ادامه همکاری در این پروژه بهعنوان آخرین همکاریاش با سری جیمز باندموافقت کرد تا در مقام سومین بازیگر مسن در نقش جیمز باند قرار بگیرد. رتبه اول در این زمینه را راجر مور با فیلم «منظرهای برای کشتن» (۱۹۸۵) دارد که هنگام بازی در آن حدود ۵۷ سال داشت. بعد از او شان کانری است که در فیلم «دیگر هرگز نگو هرگز!» حدودا ۵۳ ساله بود، و حالا کریگ در این فیلم تقریبا ۵۱ سال از عمرش میگذرد.
- گویا کریگ خودش بازیگر نقش «پالوما» (Ana de armas بازیگر کوبایی) را برای این فیلم انتخاب کرده است. این دو بازیگر سال ۲۰۱۹ در فیلم «Knives out» با هم همکاری کرده بودند و ظاهرا تجربه خوبی را پشت سر گذاشته بودند که کریگ او را برای زمانی برای مردن نیست پیشنهاد داد. فیلم قبلی -که مقدمهحضور آنا در این قسمت از جیمز باند شد-چهار ماه قبل از روی پرده رفتن زمانی برای مردن نیست اکران شد.
- دنیل کریگ تنها بازیگر نقش باند است که هرگز برای تقشش سیگار نکشیده. البته در یک صحنه از زمانی برای مردن نیست سیگارهای جامائیکایی او را میشود در خانهاش دید، اما به هر حال نمایی که او را حین دود کردن سیگار نشان دهد وجود ندارد. در عوض جیمز باند برای اولین بار با بازی او در «کوانتوم آرامش» (۲۰۰۸) ناهوشیار و مست روی پرده دیده شد.
- این فیلم با زمان ۱۶۳ دقیقهایاش، طولانیترین جیمز باند تاریخ است. قبل از آن اسپکتر این عنوان را در اختیار داشت که فقط ۱۳ دقیقه از زمانی برای مردن نیست کوتاهتر است. کریگ در دو قسمت دیگر از طولانیترین فیلمهای باند بازی هم کرده: «اسکای فال» و «کازینو رویال». در عین حال او در کوتاهترین قسمت جیمز باند هم حضور داشته، یعنی آرامش کوانتوم.
- راجر مور در هفت فیلم از سری باند، نقش اصلی آن را بازی کرده. شان کانری (بدون احتساب فیلم غیررسمی دیگر هرگز نگو هرگز) شش بار جیمز باند بوده و بعد از آنها، رتبه سومبرای بیشترین حضور متعلق به کریگ است که در پنج فیلم نقش مامور ۰۰۷ را بازی کرده.
- تقریبا پنج روز قبل از اکران جهانی فیلم،دنیل کریگ به عنوان فرمانده افتخاری نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا انتخاب شد. مقامی که با رتبه باند در رمانهای یان فلمینگ هم برابر است. البته این انتصاب ظاهرا به دلیل حمایت شخصی کریگ از نیروی دریایی بوده است.
- دو روز قبل از شروع اکران فیلم در آمریکا درست در ساعت شش و نیم عصر، دنیل کریگ یک ستاره روی پیادهروی مشاهیر هالیوود دریافت کرد. او ۲۷۰۴-امین نفری است که در این پیادهرو ستارهدار میشود. راجر مور و پیرس برازنان دو جیمز باند معروف دیگر هم در این بلوار ستاره دارند.
- کریگ به شرکت ساعتساز سوئیسی «امگا» کمک کرد تا برای این فیلم و آخرین حضورش در نقش مامور ۰۰۷، یک ساعت انحصاری (omegaseamaster drive 300 m) طراحی کنند. این ساعت در دو نسخه عرضه شده است. یکی با بند ناتو به قیمت هشتهزار و صد دلار و دیگری با بند مشبک تیتانیومی که گرانتر و ۹هزار و دویست دلار است. خود کریگ هم از سال ۱۹۹۵ از ساعتهای این کمپانی قدیمی ساعتسازی استفاده میکند.
- این اولین فیلم از سری جیمز باند است که پخش جهانیاش را سونی/کلمبیا پیکچرز به عهده ندارد. از سه سال قبل اعلام شده بود که یونیورسال پیکچرز پخشکننده این فیلم است. ضمنا این اولین بار است که یک آمریکایی یکی از فیلمهای جیمز باند را کارگردانی میکند. نام «کری فوکوناگا»سه ماه قبل از شروع فیلمبرداری بهعنوان کارگردان این قسمت اعلام شد. تا قبل از آن قرار بود دنی بویل کارگردانی فیلم را به عهده داشته باشد. فیلمی که به گفته کریگ، چهار بار فیلمنامهاش عوض شد.
- برای سکانس تعقیب و گریز ماشینها در خیابانهای باستانی «ماترا» در ایتالیا، حدود ۴۸۰۰ گالن (تقریبا معادل ۳۲هزار لیتر) نوشابه استفاده شد. چرا؟ چون این مایع مثل چسب مایع عمل میکند و گروه سازنده میخواستند سطح خیابانها چسبنده شود تا چرخ ماشینها و موتورسیکلت روی زمین سُر نخورد. این کار حدود ۶۶هزار یورو خرج روی دست تهیهکننده گذاشت، جدا از اینکهتمیز کردننوشابههای ریختهشده بر زمین بعد از اتمام فیلمبرداری،خودش کار سخت و طاقتفرسایی بود.
- ظاهرا کارگردان دوست داشته صحنههای موتورسواری در ماترا هم چشمگیر و خاص باشد. به همین خاطر مدیر تیم بدلکاری، «لی موریسون» یک پرش تماشایی هم ترتیب داد که با هنرمندی پل ادمونسون بدلکار عملی شد. برای انجام این کار، ادمونسون با سرعت تقریبی ۶۰ کیلومتر بر ساعت از یک رمپ هشت متری بالا میرود، با پرشی بلند در هوا از روی دیوار عبور میکند و روی یک تراس سنگفرش فرود میآید. صحنهای که به همراه صحنه حمله به پل از شاخصترین بدلکاریهای فیلم هستند.
۷ نکته درباره بازی دنیل کریگ در نقش مامور ۰۰۷
جیمز باند بی دنیل کریگ
۱- جیمز باند قهرمانی سینمایی است که اولین بار در داستانهای سر ایان فلمینگ جان گرفت و همواره شخصیتی جذاب و کاریزماتیک بوده است. در اولین نمایشهای سینمایی این شخصیت که توسط هنرمندانی چون شان کانری و پیرس برازنان ایفا شده است، باند مردی جذاب و اغواگر است که همواره مشروبی خاص مینوشد و به نوعی اهل خوشگذرانی و هوای نفس است. اما کریگ از لحظهای که در فیلم کازینو رویال (Casino Royal) با لباس شنایی معمولی از دل اقیانوس بیرون آمد، این ذهنیت را نسبت به جیمز باند تغییر داد و یا حداقل به مقدار قابل توجهی ارتقا بخشید. در فیلم زمانی برای مردن نیست، کریگ مجبور شده برای یک بار دیگر و در واقع آخرین بار انعطافپذیری بیشتری از خود نشان دهد. در ابتدای فیلم او یک بار دیگر در لباس شنای معروفش ظاهر میشود و بار دیگر نیز در حال دوش گرفتن در جزایر گرمسیری و برهنه است. کریگ همیشه عادت داشته که کت و شلوارهای برند تام فورد را بپوشد و با زخمهایی که در مبارزات تن به تن برداشته، مدارا کند؛ اما به نظر میرسد که فوکوناگا موفق شده تا کریگ ۵۳ ساله را متقاعد نماید که وقتی قرار باشد ناگهان با انفجاری به بیرون بپرد، گاه ممکن است وقتی برای پوشیدن لباسهای رسمی نداشته باشد!
۲- بسیاری از سرنخهای داستان فیلم زمانی برای مردن نیست از ماجرای فیلم قبلی جیمز باند با نام اسپکتر (Spectre) گرفته شدهاند که در سال ۲۰۱۵ به روی پرده رفته است. به عنوان نمونه شخصیتهایی که لئا سیدو و کریستوف والتس نقش آنها را بازی میکردند، دوباره در داستان حضور دارند. با توجه به گذشت شش سال از زمان نمایش فیلم اسپکتر شاید تماشای دوباره آن بتواند مقداری از سختی درک مکانیزمی که در فیلمنامه برای روایت داستان در نظر گرفته شده است را بکاهد.
۳- هیچیک از کاراکترهای زنی که تاکنون با جیمز باند همبازی بودهاند به آنا د آرماس شباهت نداشته اند. در سکانسی درخشان، او به کمک باند میشتابد تا دانشمند ربوده شده را پیدا کنند. او در واقع مامور جدیدی است که به بازی خطرناک جاسوسان وارد شده. د آرماس در یکی از بهترین دیالوگهای خود به باند میگوید: «همه چیز عالی پیش خواهد رفت. من برای این کار سه هفته آموزش دیدهام!» او تاکسیدوی باند را به او میپوشاند و پس از بررسی چند ابزار جدید جاسوسی به زیبایی چرخش از شخصیت مامور تازه کاری بیمهارت که به مواجهه با دشمنانش میرود به کاراکتر دانشمند لوندی که برای نجات دوستش دقیقاً به موقع سر رسیده است را به نمایش میگذارد. وقتی که باند دانشمند را به چنگ میآورد، با د آرماس خداحافظی میکند. آنها هر دو ابراز امیدواری میکنند که در آینده دوباره با هم کار کنند؛ ما هم امیدواریم که تولیدکنندگان مجموعه فیلمهای جیمز باند دوباره او را به داستانهای آینده دعوت کنند.
۴- بن ویشاو در سه قسمت از فیلمهای جیمز باند در نقش کیو از خود نمایشی جالب توجه ارائه داده است. کیو در واقع چشم و گوش بینای جیمز باند از ورای آسمانهاست. همواره درباره هویت جنسی کیو سوالات فراوانی در بین مخاطبان مطرح بوده که به نظر میرسد سرانجام در فیلم زمانی برای مردن نیست، پاسخ داده میشوند. باند و مونینی با بازی نائومی هریس سرزده به سراغ کیو میروند و او را در حالی مییابند که با دقت میز شامی صمیمانه و دو نفره را آماده میکند. دوست هکر ما دستپاچه توضیح میدهد که منتظر پسری است که از دوستانش به شمار میرود، اما برای کمک به باند از آن ملاقات صرف نظر میکند.
۵- با اعلام بازنشستگی جیمز باند در فیلم اسپکتر تا مدتها چنین برداشت شده بود که عنوان مأمور ۰۰۷ ممکن است به فرد دیگری تعلق بگیرد و شخصیت نومی با بازی لاسانا نینچ گزینه اصلی مطرح برای این نقش بود. او نه تنها بسیار فعال و سرسخت است بلکه رئیس ام آی سیکس یعنی رالف فین هم به او با دیدی متفاوت از دیگران مینگرد. در واقع جالبترین نکته فیلم زمانی برای مردن نیست را میتوان این نکته دانست که کریک باید با این واقعیت که دیگر به عنوان مامور ۰۰۷ شناخته نخواهد شد، کنار بیاید و بازی لینچ ثابت کرد که هیچ بازیگری در هیچ نقشی غیرقابل جایگزینی نیست؛ حتی اگر این بازیگر دانیال کریگ باشد.
۶- چه کسی میتواند فوکوناگا کارگردان فیلم را به خاطر تمرکز و توجه فراوان به کریگ در آخرین اجرای او در نقش باند سرزنش کند؟ اما فوکوناگا که کارگردان فصل اول سریال کاراگاه حقیقی (True Detective) نیز بوده است در توجه به نمادهای ویژه سری فیلمهای جیمز باند نیز سنگ تمام گذاشته است. او خلاقانه در بسیاری از زوایای فیلم یادبودهایی از دیم جودی دنچ و شان کانری فقید گنجانده است که بسیار بر دل مخاطب مینشیند. در جایی کرگ نوشیدنی محبوب پیرس برازنان را سفارش میدهد و در جایی دیگر، در یک صحنه تیراندازی کریگ که در مرکز تصویر قرار دارد به شکلی شلیک میکند که دقیقاً صحنه ابتدایی همه فیلمهای جیمز باند را بازآفرینی مینماید. در مجموع فوکوناگا که به عنوان فیلمسازی محافظه کار و پای بند به متن اصلی معروف است به خوبی توانسته به این جزئیات فرامتنی بپردازد.
۷- درباره پایانبندی فیلم «زمانی برای مردن نیست» توضیحات خاصی نمیتوان داد. تنها کافی است که به ادعای چند سال اخیر کریگ اشاره شود که این فیلم را آخرین حضور خود در نقش مامور محبوب و معروفام آی سیکس میداند. تولیدکنندگان مجموعه تاکنون در این باره صحبتی نکردهاند و سکوت آنها همچنان ادامه دارد؛ اما در انتهای فیلم جملهای بر روی پرده نقش میبندد که میگوید: «جیمز باند بازخواهد گشت.»