پالین کیل یکی از تحسینشدهترین، با اعتمادبهنفسترین و زیرکترین منتقدان دنیای سینما بود.
پالین کیل یکی از تحسینشدهترین، با اعتمادبهنفسترین و زیرکترین منتقدان دنیای سینما بود؛ زنی که نقدهای جنجالی زیادی نوشت و بر بسیاری از منتقدان، ازجمله راجر ایبرت تاثیر گذاشت. کِیل، وجود «خشونت» در فیلم را فقط بهشرط «هدفمند بودن» و «پیش بردن داستان» جایز میدانست. همچنین او از آثار سینمایی «سطحی» و «تصنعی» بیزار بود.
در فیلیمو شات به ۱۰ فیلمی پرداختهایم که بهعنوان آثاری کلاسیک، مورداحترام بیشتر منتقدان و تماشاگران هستند اما خانم کِیل آنها را نمیپسندد.
معرفی ۱۰ منتقد سینمایی برتر در تمام ادوار
۱- ۲۰۰۱: ادیسه فضایی محصول سال ۱۹۶۹
فیلم «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» از ساختههای استنلی کوبریک، بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته میشود. این فیلم از ژانر، ساختار داستان، فضا و زمان فراتر میرود؛ وقتی برای اولین بار در ۱۹۶۸ به نمایش درآمد، موضعگیریها (چه در میان منتقدان و چه تماشاگران معمولی) بسیار متناقض بود: عدهای «ادیسه فضایی» کوبریک را نقطه عطفی بینظیر برای سینمای علمی-تخیلی میدانستند و عدهای دیگر، از آن با عنوان فیلم متوسطی یاد میکردند که به شکل غیرمعمولی کسلکننده بود.
پالین کیل ، «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» را «هدر دادن امکانات و تجهیزات»، بدون داشتن «کمترین درکی از ساختار» دانست. کیل، خط داستانی فیلم را «پرتفصیلترین طرح داستانی کل تاریخ» نامید و اصرار داشت که بااینحال، فیلم هیچ نکته مهمی برای عرضه ندارد. او در ادامه، از کوبریک با عنوان «فیلمساز آماتور» نام برد و اظهار داشت که فقط تماشاگرانی از دیدن «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» لذت میبرند که احمق یا در عالم هپروت باشند.
جلوههای ویژه «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» یکی از مواردی بود که این فیلم را بهیادماندنی کرد و کیل هم آن را شایسته تقدیر دانست اما بلافاصله، کوبریک را برای خلق «کاراکترهای نهچندان جذاب» سرزنش کرد و فیلم را «بسیار ناامیدکننده» خواند.
۲- پرتقال کوکی محصول سال ۱۹۷۱
«پرتقال کوکی» به کارگردانی استنلی کوبریک، یکی از بحثبرانگیزترین فیلمهای تاریخ سینماست. فیلمی که در آمریکا درجه X گرفت و به دلیل نمایش خشونت و تجاوز، از برنامه سینماهای بریتانیا کنار گذاشته شد. بااینحال، «پرتقال کوکی» هنوز هم تحسین منتقدان را برمیانگیزد و برنده چهار جایزه اسکار ازجمله اسکار بهترین فیلم شده است.
وقتی وجود خشونت در یک فیلم «توجیه منطقی» نداشته باشد، برای پالین کیل قابلدرک نیست؛ او از نمایش بیهدف تجاوز و خشونت در «پرتقال کوکی» منزجر است و درباره کوبریک میگوید: «او تمایل به «هرزهنگاری» دارد و در این زمینه هم بیاستعداد است.»
کیل میگوید در این فیلم «خشونت» بهصورت کاملا اغواکنندهای به نمایش درمیآید اما اساسا تهی از معنا و عمق است؛ او ترکیببندیهای حسابشده کوبریک و استفاده از موسیقی کلاسیک را «تکنیکهایی خستهکننده» میداند. تنها ویژگی «پرتقال کوکی» که گویی نظر مثبت کِیل را جلب میکند، بازی مالکوم مکداول در نقش الکس است؛ البته خانم کیل بازی سایر بازیگران را «افتضاح» ارزیابی میکند.
۳- بلید رانر محصول سال ۱۹۸۲
از زمان نمایش اولین فیلم «بلید رانر» تا امروز، بیشتر منتقدان «کیفیت جلوههای ویژه» آن را بر «طرح و فیلمنامه» برتر دانستهاند؛ آنها روند روایت داستان را «بسیار کُند» ارزیابی کردهاند. سه دهه پس از ساختهشدن اولین نسخه، چندین نمونه مختلف از «بلید رانر» اکران شده است و حماسه علمی- تخیلی ریدلی اسکات، همچنان بهعنوان یکی از بهترین آثارش شناخته میشود.
کِیل مجموعه «بلید رانر» را دوست دارد: آنها «غیرمعمول، دوستداشتنی و شاید بیشازحد دقیق» هستند. او ظاهر علمی-تخیلی آیندهگرایانه فیلم را میپسندد اما این تنها ویژگی «بلید رانر» است که کیل دوستش دارد. او میگوید تلاش انجامشده برای ایجاد ظاهر نوآر فیلم، بسیار بیشتر از انرژی صرفشده برای طراحی داستان بوده است. «انگار که ریدلی اسکات و همکارانش تصمیم گرفتهاند که داستان را بیاهمیت تصور کنند.»
اینکه چرا در فیلم، آینده و سال ۲۰۱۹ به چنین شکلی ترسیم میشود و هیچ توضیحی درباره منطق این تصویرسازی داده نمیشود، بیش از هر چیز کیل را میآزارد؛ همچنین بازی بهزعم او «کسلکننده» بازیگران.
هریسون فورد و شان یانگ، کیل را تحت تاثیر قرار نمیدهند؛ او نقشآفرینی روتخر هاور را هم «مضحک» توصیف میکند. در آخر، پالین کیل نتیجه میگیرد که همه تمرکز کارگردان معطوف به صحنه نبوده است.
۴- کازابلانکا محصول سال ۱۹۴۳
اکثر مردم و منتقدان متفقالقولاند که «کازابلانکا» بهترین داستان عاشقانهای است که در قالب فیلم تماشا کردهاند. «کازابلانکا» در لیست صد فیلم برتر American Film Institute، جایگاه دوم را دارد و جایزه اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را به خانه برده است. فیلم پر از دیالوگهای ماندگار، کاراکترها و صحنههای بهیادماندنی است. تقریبا همه «کازابلانکا» را «همهچیزتمام» میدانند، بهجز پالین کیل .
کِیل درباره فیلم «کازابلانکا» از ادبیات تحقیرآمیزی استفاده نمیکند، اما میگوید محبوبیت فیلم به این دلیل است که تماشاگران پیچوتابهای دراماتیک داستان را با جدیت بررسی نمیکنند. به نظر نمیرسد که حتی کاراکتر ریک (با بازی همفری بوگارت) خانم کیل را تحت تاثیر قرار داده باشد؛ کسی که به عقیده این منتقد امریکایی، فانتزی تمام مردان دنیا درباره «قهرمان عصیانگر» را به تصویر میکشد: «کسی که از مقامات رسمی متنفر است و آنها را به مبارزه میطلبد.» درنهایت، کیل میگوید «کازابلانکا» فیلم خوبی است اما «با یک اثر سینمایی بینقص خیلی فاصله دارد.»
۵- گاو خشمگین محصول سال ۱۹۸۰
مارتین اسکورسیزی که پس از ساخت فیلمهای «خیابانهای پایین شهر»، «آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند» و «راننده تاکسی» در دهه هفتاد، تحسین منتقدان را برانگیخته بود، توسط رابرت دنیرو قانع شد که فیلمی درباره بوکس بسازد؛ موضوعی که هیچچیز از آن نمیدانست. نتیجه، یک شاهکار سینمایی سیاهوسفید بود که بسیاری را به ستایش کارگردان و بازیگر اصلی واداشت.
کیل، نقشآفرینی دنیرو در صحنههای مربوط به مبارزه در رینگ بوکس را تحسین میکند اما درعینحال، تحول فیزیکی باورنکردنی او و فریادهایش در هنگام درگیری با سایر کاراکترها، این منتقد را تحت تاثیر قرار نمیدهد. کیل میگوید دنیرو بیش از آنکه «بازی» کند، جو را متشنج میکند.
همچنین پالین کیل بر این عقیده پافشاری میکند که صحنههای «گاو خشمگین» فاقد زیر متن هستند و این موضوع را نقطهضعف آن میداند.
یکی از ویژگیهایی که «گاو خشمگین» را منحصربهفرد میکند، سبک بصری آن است؛ چیزی که برای کیل اهمیتی ندارد: او ساخت فیلم بهصورت سیاهوسفید را عاملی برای از دست رفتن خشونت موجود در ذات داستان میداند.
۶- مهاجمان صندوق گمشده محصول سال ۱۹۸۱
استیون اسپیلبرگ با «مهاجمان صندوق گمشده» یکی از نمادینترین قهرمانان تاریخ سینما را خلق کرد: ایندیانا جونز.
فیلم «مهاجمان صندوق گمشده» به معیاری برای سنجش کیفیت فیلمهای ماجراجویانه/ فانتزی تبدیل شد، هریسون فورد را به اسطورهای فراتر از یک سوپراستار هالیوودی بدل کرد (موفقیتی فراتر از آنچه با «جنگ ستارگان» تجربه کرده بود) و سه دنباله باکیفیت برایش ساخته شد؛ درباره فیلمی صحبت میکنیم که از همه جنبهها «کلاسیک» محسوب میشود.
پالین کیل با یک جمله، «مهاجمان صندوقچه گمشده» را نابود میکند: او فیلم را «حاصل یک بازاریابی دقیق» میداند. کیل در ادامه میگوید که هیچ واقعیتی در فیلم وجود ندارد و همه جزییات آنقدر «بهصورت سینمایی» دراماتیزه شدهاند که جدی گرفتنشان سخت میشود؛ ایندیانا جونز «نوعی از معصومیت را به تصویر میکشد که بیش از دراماتیک بودن، خندهدار است.»
به نظر میرسد که تعدد صحنههای اکشن فیلم، باعث آشفتگی کیل شدهاند؛ او میگوید «هیجان صحنهها آنقدر زیاد است که نمیگذارد نفس بکشید.» همچنین معتقد است که «مهاجمان صندوقچه گمشده»، ازلحاظ بصری زیباست اما میتوانست از این ویژگی بهره بیشتری ببرد اگر بین سکانسهای اکشن فاصله بیشتری گذاشته میشد.
۷- هری کثیف محصول سال ۱۹۷۱
فیلم «هری کثیف» الگویی خوب برای فیلمهای پلیسی- جنایی محسوب میشود و درعینحال، از حضور کلینت ایستوود بهره میبرد؛ او تصویری مطلوب از پلیسی سرسخت را به نمایش میگذارد که برای برقراری عدالت، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. علیرغم اینکه فیلم به دلیل نشان دادن بیرحمی پلیس، جنجالآفرین شد، اما چه ازلحاظ تجاری و چه ازلحاظ جلبتوجه منتقدان موفق بود؛ در حال حاضر، «هری کثیف» بهعنوان یکی از بهترین آثار سینمایی دهه هفتاد میلادی در نظر گرفته میشود.
پالین کیل معتقد است که فیلم «هری کثیف» را میتوان نمونهای از آثار سینمایی ساختهشده در ژانر پلیسی- جنایی دانست اما فیلم در ارائه تصویر نیروی پلیس سانفرانسیسکو ناکام میماند و نوعی حمله به لیبرالیسم هم محسوب میشود. بهطورکلی، کیل به «خشونت موجه» موجود در فیلمها اهمیتی نمیدهد؛ او معتقد است که «در کمتر فیلمی از «خشونت» برای رسیدن به «اهداف پسندیده» استفاده شده است.»
پالین کیل درنهایت فیلم را غیراخلاقی و «دارای پتانسیلهای فاشیستی» میداند.
۸- سرگیجه محصول سال ۱۹۵۸
آلفرد هیچکاک «سرگیجه» را در دهه پنجاه میلادی ساخت؛ در دورانی که همه مطمئن بودند، هیچکاک نمیتواند فیلمِ بد بسازد. «سرگیجه» با عنوان یکی از بهترین آثار او شناخته میشود و در لیست صد فیلم برتر AFI (American Film Institute)، در جایگاه شصتویکم قرار دارد. مجله فیلم، در سال ۲۰۱۲، «سرگیجه» را بهعنوان «بهترین فیلم تاریخ سینما» انتخاب کرد.
کِیل، جزو طرفداران آلفرد هیچکاک نبود؛ او فیلمهای هیچکاک را «غیرحرفهای» ارزیابی میکرد و برای تکنیکهای حرکت دوربین و افکتهایی که این هنرمند بهکار میبرد، اهمیت خاصی قائل نمیشد. با اینکه نقشآفرینی کیم نُواک در «سرگیجه»، ازنظر کیل دوستداشتنی بود، اما بهطورکلی فیلم را «غیرهوشمندانه» خواند. او «درونمایههای هیچکاکی» فیلم را افراطی میدانست و در آنها انعکاسی از افکار یا احساسات نمیدید؛ حتی موسیقی عالی برنارد هرمن برای «سرگیجه» و فیلمبرداری تحسینشده رابرت برکس هم نتوانست دل پالین کیل را به رحم بیاورد.
۹- کنار من بمان محصول سال ۱۹۸۶
فیلم «کنار من بمان» از ساختههای راب راینر است که به خاطر نقشآفرینی چشمگیر بازیگران جوان (بهخصوص ریور فینیکس) و اقتباس موفقش از رمان استیفن کینگ مورد تحسین قرار گرفت؛ علیرغم اینکه اکثر منتقدان به چهار بازیگر جوان برای نمایش بینقص «رفاقت» آفرین گفتند، پالین کیل روابط آنها در فیلم را نوعی «گروه پشتیبانی» نامید که از «گروه دوستان» فاصلهای قابلتوجه دارد. کیل اصرار دارد که فیلم از نمایش«صمیمیت و نوستالژی اُوردوز میکند.»
تنها قسمت فیلم که به نظر میرسد خانم کیل از آن لذت برده باشد، داستانی است که گوردی درباره لارداس میگوید.
۱۰- سوپرمن محصول سال ۱۹۷۸
ریچارد دانرِ کارگردان، در ۱۹۷۸، کاری کرد که تماشاگران «مردی که میتواند پرواز کند» را باور کنند. پیش از آنکه مارول «وجه تاریک و آزاردیده» ابرقهرمانان را به تصویر بکشد، کریستوفر ریو یک ابرقهرمان بینقص را به تماشاگران عرضه کرده بود؛ سوپرمنی به سبک آمریکایی که حقیقت و عدالت را باور دارد. «سوپرمن» ساختهشده در ۱۹۷۸ فیلم خوبی بود: مناسب برای تمام اعضای خانواده و تحسینشده توسط منتقدان.
کیل اعلام کرد که حضور کریستوفر ریو تنها دلیلی است که فیلم «سوپرمن» را تماشایی میکند؛ او فیلم را ناامیدکننده و فرایند ساخت را سهلانگارانه میداند؛ کیل فیلم را «بیارزش» و «بیکیفیت» توصیف میکند و معتقد است که نقاط عطف فیلمنامه از منطق خاصی پیروی نمیکنند. او در ادامه به کارگردانی ریچارد رانر حمله میکند و نقطهضعفش را ناتوانی در ایجاد رابطهای مستحکم بین صحنهها میداند: «احتمالا سکانسهای مختلف توسط کارگردانهای متفاوت ساخته و تنظیمات رنگ آنها هم در لابراتوارهایی جداگانه انجام شده است.» این جمله خانم کیل، میتواند هر کارگردانی را نابود کند.
حالا اون نه تا رو ی کاریش میکنیم
سرگیجه رو دیگه بیخیال انصافا