ساخته جدید استیون اسپیلبرگ که بازسازی فیلم موزیکالی از دهه ۶۰ به شمار میرود برای مقبول شدن راهی سخت در پیش دارد؛ چرا که فیلم اصلی که محصول ساخت ۱۹۶۱ است هنوز به نحو تحسینبرانگیزی مدرن و بهروز بهحساب میآید و مورد علاقه خیلیهاست. فیلم داستان وست ساید یا داستان کناره غربی شاید مهمترین چالش استیون اسپیلبرگ است. درباره آن و حاشیههایش اینجا نوشتهایم.
قصه داستان وست ساید چیست؟
فیلم داستان وست ساید قرار است اقتباسی از فیلمی به همین نام باشد که در سال ۱۹۵۷ ساخته شده بود. کارگردان فیلم جدید، استیون اسپیلبرگ است و سناریوی آن هم توسط تونی کوشنر نوشته شده که نامزد دریافت جایزه اسکار است. از آنجایی که فیلم داستان وست ساید یک فیلم موزیکال است، تیم موسیقی خاصی هم روی این فیلم کار میکنند. گوستاوو دودامل رهبر ارکستر و آهنگساز ونزوئلایی روی این فیلم موسیقی ساخته و تنظیم کرده و جینی تسوری هم یکی دیگر از آهنگسازانی است که روی این فیلم کار میکند.
فیلم داستان وست ساید قرار بود در آخر آذر ۱۳۹۹ توسط دیزنی اکران شود که حالا بعد از یک سال به نمایش درخواهد آمد.
درباره فیلم تازه اسپیلبرگ
چندی است که فعالیتهای ابتدایی برای اعلام زمان اکران عمومی فیلم داستان وست ساید با عنوان اصلی West Side Story آغاز شده است. در تبلیغات اولیه فیلم، تصویر بزرگ تمامرنگی با صدای سوت وهمانگیزی بر صفحهنمایش ظاهر میشود که طیفی از رنگهای نارنجی، قرمز، ارغوانی تا آبی سلطنتی را در برمیگیرد.
بر روی تصویر موسیقی ۴ دقیقهای لئوناردو برنشتاین که از نسخه اولیه فیلم وام گرفته شده، جذاب و تسخیر کننده است. بر روی این صفحه رنگی، طراحی پررنگ و لعابی ظاهر میگردد که شامل خطهای سیاه موازی است که به صورت اتفاقی کنار هم قرار گرفتهاند. با پایان یافتن قطعه موسیقی، این طرحهای نامفهوم با یکدیگر ترکیب میشوند که نمایی هوایی از محله منهتن را به نمایش بگذارند.
این تصویر هوایی سرگیجهآور، در نهایت منظرهای از شهر پویای نیویورک را در اختیار بیننده قرار میدهد. سپس دوباره همان صدای سوت با منشاء نامعلوم به گوش میرسد که گرچه آرامتر است اما همچنان ترس را القا میکند. سرانجام وقتی اولین صورت انسانی بر روی صفحه ظاهر میگردد، ۶ دقیقه پرمحتوا بدون هیچ عجلهای و بهآرامی سپری شده است.
این سکانس معرفی فیلم با تمام محتوای گرافیکی و تصویربرداری هواییاش توسط طراح گرافیکی برجسته به نام سول بس طراحی و تدوین شده است. بس در طراحی این سکانس با الهام از فیلمسازان صاحب سبکی چون آلفرد هیچکاک و اتو پرمینگر به کار خود غنایی ویژه بخشیده است.
فیلم داستان وست ساید در مقایسه با نسخه اصلی آن بسیار فراتر رفته است. این فیلم هم چنانکه با لطافت و ظرافت به پیش میرود به طرز نفسگیری پیشرو و متجددانه نیز محسوب میشود. در صحنهپردازی فیلم دقت فراوانی به جزئیات و مینیمالیسمهای پرهزینه شده است که با توجه به ماهیت پر سروصدای تولیدات هالیوود بسیار قابل توجه است. این موضوع را درباره این فیلم میتوان کاملاً حسابشده دانست؛ در سال ۱۹۶۱ شرکت تولیدکننده فیلم یعنی یونایتد آرتیستس تصمیم داشت که فیلمی ساختارشکن و جدید در دنیای فیلمسازی موزیکال ارائه نماید که با توجه به فرهنگ غالب آن زمان و رویکرد روزافزون جوانان به موسیقی راک اند رول غیرقابلدسترس مینمود.
در ۲ سال منتهی به ساخت این فیلم اتفاقات خوبی برای فیلمهای موزیکال رقم نخورده بود؛ در سال ۱۹۵۸ فیلم موزیکال ژی ژی با عنوان اصلی Gigi موفق به دریافت ۹ جایزه اسکار شده بود که تا آن زمان رکوردی به شمار میرفت. به این ترتیب انتظار این بود که کمپانی سوت پاسفیک بتواند در گیشه در صدر فروش سالانه قرار بگیرد. اما پسازآن تولیدات موزیکال هالیوود، به کمدیهای سخیف، کارتونهای دیزنی و یا اجراهایی از الویس پریسلی محدود شدند که بهسختی در میانه جدول فروش سالانه قرار میگرفتند.
در این دوران به فیلم داستان وست ساید امید فراوانی بسته شده بود تا شاید بتواند فیلمهای تنزل یافته موزیکال را به جایگاه قابل قبولی در صنعت سینما ارتقا بخشد. در سال ۱۹۵۷ تئاترهای موزیکال در برادوی بسیار موردتوجه منتقدان و اهالی سینما و تئاتر بودند. اما در پرده سینما شیوه معمول آن روزگار قدرت خودنمایی چندانی نداشت.
فیلم داستان وست ساید درمجموع میبایست بر محوریت حرکات موزون و همانند یک تئاتر صحنهای پیش میرفت و در عین حال از پویایی و گستردگی یک اثر سینمایی نیز برخوردار میبود. علاوه بر آن، فضای عاشقانه و کلاسیک غالب بر داستان اولیه فیلم نیز میبایست حفظ میشد؛ چراکه بههرحال این فیلم، اقتباسی از داستان معروف رومئو و ژولیت شکسپیر بهحساب میآمد.
افزون بر همه اینها دغدغههای جوانان در دنیای مدرن و مسائل مربوط به زندگی شهری نیز نباید از نظر دور میماند و در نهایت محصول نهایی میبایست به عنوان یک سرگرمی خانوادگی که هیئت رای دهندگان اسکار را نیز بتواند تحت تاثیر قرار دهد موردتوجه قرار میگرفت. در حقیقت این فیلم قدمبهقدم و با دقت و برنامهریزی و ساخته شد تا بتواند به آن چه که تولیدکنندگان آن در نظر داشتن دست یابد.
این نظریه یک طراح رقص مشهور به نام جروم رابینز که در اجراهای صحنهای نابغهای موفق به شمار میرفت برای کارگردانی بخشهای موزیکال فیلم انتخاب شد و جالب اینکه او هیچ تجربهای در ساخت فیلم در کارنامه حرفهایاش نداشت. رابرت وایز کارگردان فیلم اشکها و لبخندها نیز کارگردانی بخشهای سینمایی و دراماتیک فیلم را بر عهده گرفت.
انتخاب نشدن وایز برای کارگردانی همه فیلم به خاطر این نبود که او در کارگردانی آثار موزیکال از تجربه کافی برخوردار نبود بلکه علت اصلی آن بود که او شهرتش بیشتر به خاطر ساخت آثار غمناک عاطفی سیاهوسفید بود. او پیشتر برای ساخت فیلم میخواهم زنده بمانم با عنوان اصلی I Want to Live نامزد دریافت جایزه اسکار شده بود؛ این فیلم روایتی واقعی از ماجرای زنی است که به اعدام محکوم شده است و حالا باید بیگناهی خود را اثبات نماید.
وایز سعی کرد تا کمی متانت و وقار را در فیلم موزیکال خود بیفزاید؛ اما تهیهکنندگان فیلم در انتخاب بازیگران بیشتر به سلیقه عامه مردم توجه داشتند. در آن زمان شایعاتی درباره این فیلم وجود داشت که برای حضور الویس پریسلی در نقش تونی یعنی جوان اهل موسیقی فیلم رایزنیهایی صورت گرفته بود.
اما در نهایت توانایی موسیقایی هنرپیشگان در اولویت انتخاب آنها قرار نگرفت و ناتالی وود ۲۳ ساله و ریچارد بیمر برای نقشهای اصلی انتخاب شدند و در تمام طول فیلم حتی یکبند از ترانهها را هم اجرا نکردند. اما در لب زدن نمایشی به جای خواننده اصلی ترانه، بسیار حرفهای عمل کردند. حتی بدبینانه ترین نقدها نیز فیلم داستان وست ساید را فیلمی فراتر از آن چه قابل پیش بینی است میدانند. حال با توجه به کار هنرمندانهای که بس برای معرفی فیلم جدید داستان وست ساید انجام داده است، درباره محتوای آن نمیتوان نظری قطعی را داد.
این فیلم احتمالاً تعدادی از خصوصیات و مشخصههایی را که در بالا درباره فیلم اولیه ذکر شد داراست؛ هرچند که برخی از آنها اساساً متناقض یکدیگر هستند! این فیلم یک فیلم موزیکال پرنشاط است که قطعاً بار احساسی فراوانی را نیز بر مخاطب تحمیل خواهد نمود چرا که در میان شخصیتهای داستان عواطف فراوانی رد و بدل خواهد شد. فیلم داستان وست ساید قطعاً بی عیب و نقص نیست همان گونه که نمایش صحنهای آن نیز کامل و عاری از ایراد نبود.
فیلمنامه اقتباس شده از تراژدی رومئو و ژولیت شکسپیر به نحوی بازنویسی شده است که کمی از تلخی آن بکاهد و در پایان ماریا، هرچند در هم شکسته، اما حداقل زنده بماند. این تغییر به یقین از ملودرام افراط گرایانه و غمناک شکسپیر که مرگ دو دلداده را در پایانی تراژیک رقم زده است بسیار فاصله دارد. از سوی دیگر، از حق نباید گذشت که داستان فیلم بسیار دلنشین است.
هنرپیشگان نسخه جدید فیلم با آن چشمان زیبا و گیرایشان هر بار که درخشش ریتا مورنو و جورج چاکریس را در نسخه اصلی فیلم تماشا میکنند نکتهای جدید درباره جذبه فیلمهای موزیکال و بازی در آنها میآموزند. قابل ذکر است که نسخه اولیه فیلم داستان وست ساید ۱۰ جایزه اسکار را به خود اختصاص داد. مورنو و چاکریس نیز از برندگان اسکار به شمار میرفتند و نامزد نشدن ناتالی وود و ریچارد بیمر نیز مورد انتقاد فراوان قرار گرفت.
امروز ۶۰ سال از اکران فیلم داستان وست ساید میگذرد و این فیلم همچنان به عنوان یکی از بزرگترین و مهمترین آثار سینمای موزیکال مطرح است. طراح رقص این فیلم، رابینز، اولین تجربه سینمایی خود را رقم میزند و این موضوع احتمالاً باعث عقب ماندن از برنامه زمانبندی تولید فیلم و صرف بودجهای بیشتر از برآوردهای اولیه شده است. اگرچه این مسئله در نهایت به اخراج او از پروژه فیلم انجامید، اما باید اذعان داشت که هر سکه بیشتر و هر ساعت اضافی صرف شده توسط او در پروژه تاثیر گذار بوده و ارزشش را داشته است.
سینمای هالیوود قبل از فیلم داستان وست ساید نیز در ساخت فیلمهای موزیکال و طراحی حرکات موزون سابقهای درخشان داشته است؛ اجراهای زیبای فرد آستر، جین کلی و راجرز را نمیتوان از یاد برد؛ اما این اولینبار بود که حرکات موزون بازیگران مستقیماً برای پیشبرد داستان مورد استفاده قرار میگرفت. در این فیلم صحنهپردازیهای فکر شده که در شاتهای طولانی و وسیع فیلمبرداری شدهاند و هر حرکت بدن و یا هر تکانه انگشت همچون برشی هدفمند که توسط تدوینگر به فیلم افزوده شده باشد به نظر میرسند.
علاوه بر آن در فرهنگ چند ملیتی آمریکا، حضور بازیگران و رقصندگان لاتین تبار، با حرکات سریع و گاه خشنی که در رقص خود به نمایش میگذارند و با هر چرخش خاص خود در تقابلهای دو نفره، همراه با آهنگ زمینه برنشتاین، جذابیت فیلم را دو چندان کردهاند. ریتا مورنو در مصاحبهای توصیفی کامل از بازی در فیلم داستان وست ساید ارائه داده است: نمایش بر بستر موسیقی لئوناردو برنشتاین جاری است. ریتم پنج چهارم او که به شش هشتم و در نهایت به دو و پنج ششم تبدیل میگردد مسحورکننده است. رقصیدن با این موسیقی بسیار دشوار است، چرا که رقصندگان به سختی با آن ارتباط برقرار میکنند.
اما در فیلم داستان وست ساید این ارتباط به خوبی شکل گرفته بود. شش دهه از ساخت فیلم داستان وست ساید گذشته است و این فیلم هنوز جذاب، پرانرژی و دلنشین، و به طرز شگفتآوری پیشرو مینماید. فیلم داستان وست ساید همچون حلقه اتصالی محکم میان سینمای موزیکال هالیوود قبل از خود و آینده این سینما تعریف شده است و همچنان تروتازه و دیدنی است.
در هفتههای آینده و با نمایش فیلم، امکان ارزیابی ماحصل کار استیون اسپیلبرگ و نمایشنامهنویس همکار او تونی کوشنر در بازنویسی و خلق نسخه جدیدی از این فیلم موزیکال فراهم خواهد بود. هرچند که شک و تردیدهای فراوانی درباره موفقیت آن در میان منتقدان به گوش میرسد. بازسازی یک فیلم فرصتی دست میدهد تا اشتباهات نسخه اولیه در اجرا و فیلمنامه تصحیح شوند؛ به عنوان نمونهای بارز در فیلم داستان وست ساید، از بازیگر نوجوان کلمبیایی – آمریکایی فیلم یعنی ریچل زیگلر توقع فراوانی وجود دارد که به دنیای عاشقانه و حال و هوای رمانتیک ماریا و نیز ساختار پیچیده فرهنگی این شخصیت نزدیکتر گردد و از این نظر از ناتالی وود بازیگر نسخه اولیه این نقش پیشی گیرد.
موضوع دیگر مسئله گروههای خیابانی و طراحی صحنه برای آنهاست که چگونه دهه ۱۹۵۰ را به تصویر خواهند کشید. چرا که در نسخه اولیه این بخش از فیلم بسیار مدرن و جذاب طراحی شده بود و این موضوع میتواند کمی از حس نوستالژی که انتظار میرود به مخاطب منتقل شود را بکاهد و حس و حال فضایی بازآفرینی شده از گذشته را انتقال ندهد. تاکید فیلم اولیه داستان وست ساید بر تاثیر شوکآور مدرنیته، اهمیت ارزش دادن به آنچه که در زمان حال میگذرد و شور و حرارت و انرژی جوانی بوده است؛ موضوعاتی که با گذشت بیش از ۶۰ سال همچنان تازه و با اهمیت هستند.