گفت‌وگوی جذاب گاردین با تام هنکس درباره وضعیت جهان بعد از کرونا

وقتی در بیمارستان بستری بودم…

تام هنکس یکی از مشهورترین بازیگران سینماست؛ کسی که با بازی در فیلم‌های «فیلادلفیا» (با عنوان اصلی «Philadelphia») و «فارست گامپ» (با عنوان اصلی «Forrest Gump») برنده جایزه اسکار شده و محبوبیت زیادی میان هواداران دنیای سینما دارد. هنکس چندی‌پیش طی یک پست اینستاگرامی اعلام کرد که او و همسرش، ریتا ویلسون، در استرالیا به ویروس کرونا مبتلا شده‌اند. او اخیراً مصاحبه‌ای با هدلی فریمن، خبرنگار مجله گاردین انجام داده و از تجربیاتش در دوران ابتلا به ویروس کرونا و ترسش از آینده صحبت کرده است. با فیلیموشات همراه باشید.

مصاحبه با تام هنکس به‌صورت اینترنتی و به شکل مجازی انجام شده است؛ درست مثل اکران آنلاین فیلم «سگ تازی» (با عنوان اصلی Greyhound) (به تهیه‌کنندگی و بازیگری تام هنکس). فیلم «سگ تازی» به دلیل گسترش ویروس کرونا، به شکل آنلاین از پلتفرم اپل تی‌وی پلاس اکران شد، نه به شکل اکران سینمایی. در ابتدای مصاحبه، به‌محض اینکه تصویر تام هنکس را در صفحۀ مانیتور دیدم، او نامم را از گوشۀ سمت راست تصویر پیدا کرد و گفت: «به آینده خوش آمدی هدلی! یادت می‌آید آخرین‌بار کی با خیال راحت در شهر می‌چرخیدی و با دیگران ارتباط داشتی؟»

لیست بهترین فیلم های تام هنکس

در پاسخ به او گفتم: «آخرین‌باری که در چنین موقعیتی بودم، مراسم آکادمی اسکار در ماه فوریه بود. اتفاقاً تو نیز در آن مراسم حضور داشتی و برای پنجمین‌بار نامزد دریافت جایزۀ اسکار شده بودی، آن هم برای بازی در نقش فرد راجرز در فیلم «روزی زیبا در محله» (با عنوان اصلی A Beautiful Day in The Neighborhood).»

تام هنکس: «آن روزهای بی‌خیالی را در مراسم اسکار یادت می‌آید؟ اسم آن شهری که در ایتالیا و در نزدیکی کوه آتشفشان بود، چه بود؟ پمپئی؟ آن روزها برای ما شبیه روزهای قبل از آتشفشان در پمپئی بود؛ چه روزهای خوبی بود.»

اولین مصاحبه تام هنکس بعد از کرونا

«سگ تازی» داستان کاپیتان ارنست کراوس (با بازی تام هنکس) را روایت می‌کند؛ کسی که قرار است اولین مأموریتش نبرد آتلانتیک باشد. به او گفتم: «در این فیلم، احتمالاً نقش کلاسیک مردی خوب را بازی می‌کنی که در شرایطی غیرمعمولی گیر افتاده است.» اما هنکس معتقد بود که تصورم از نقش او بسیار سطحی است.

هنکس: «من نقش کاپیتان‌های زیادی را بازی کرده‌ام؛ کاپیتان جیمز لاول در فیلم «آپولو ۱۳» (با عنوان اصلی Apolo 13)، کاپیتان ریچارد فیلیپس در فیلم «کاپیتان فیلیپس» (با عنوان اصلی Capitain Phillips)، کاپیتان سالی سولنبرگر در فیلم «سالی» (با عنوان اصلی Sully) و کاپیتان میلر در فیلم «نجات سرباز رایان» (با عنوان اصلی Saving Private Ryan). در هرکدام از این نقش‌ها، خصوصاً در نقش ارنست کراوس، سعی کردم طوری ایفای نقش کنم که هرکسی هنگام تماشای فیلم از خودش بپرسد: «اگر من جای این شخصیت بودم، چه‌کار می‌کردم؟» این موضوع باعث می‌شود فیلم تا حد زیادی ملموس و قابل‌درک شود؛ حتی گاهی ملموس‌تر از موزه‌هایی با قطعات بی‌شماری از تاریخ واقعی.»

در حقیقت، او درست می‌گفت. یافتن بازیگری به‌خوبی تام هنکس کار چندان راحتی نیست؛ او روی صحنه به‌گونه‌ای ایفای نقش می‌کند که حس همدردی مخاطبان را به حداکثر میزان ممکن می‌رساند. اصلاً به همین دلیل است که بیشتر فیلم‌های او با اقبال عمومی مواجه می‌شوند؛ فیلم‌هایی همچون «بزرگ» (با عنوان اصلی Big)، «بی‌خواب در سیاتل» (با عنوان اصلی Sleepless in Seattle) و فیلم «لیگ خودشان» (با عنوان اصلی A League of Their Own») که در فهرست فیلم‌های مورد‌علاقۀ من قرار می‌گیرند. در این میان، فیلم‌هایی که جایزۀ اسکار را برای او به ارمغان آورده‌اند، «فارست گامپ» و «فیلادلفیا»، از این قاعده مستثنا هستند؛ احتمالاً اگر زمان اکران این فیلم‌ها تا امروز به تعویق می‌افتاد، موفق به اکران جهانی نمی‌شدند!

تام هنکس در فیلم سالی

تام هنکس نه‌تنها به‌عنوان بازیگر در فیلم «سگ تازی» حضور دارد، بلکه تهیه‌کنندگی و نگارش فیلمنامه این اثر را نیز بر عهده داشته است. فیلم‌نامۀ این فیلم از روی رمان «چوپان خوب» (با نام اصلی Good Shepherd) نوشتۀ سی. اس. فورستر اقتباس شده است. تام هنکس پیش‌ازاین نیز در فیلم‌نامه‌نویسی دستی برده بود. فیلم‌هایی چون «آن کاری که می‌کنی» (با عنوان اصلی That Things You Do) محصول سال ۱۹۹۶ و فیلم «لری کراون» (با عنوان اصلی Larry Crowne) محصول سال ۲۰۱۱ ازجمله تجربه‌های او در فیلم‌نامه‌نویسی هستند.

تام هنکس: «فیلم «سگ تازی» اثری بود که باید در سینما اکران می‌شد زیرا پلتفرم‌های آنلاین نمی‌توانند کیفیت سمعی و بصری سینما را به مخاطب عرضه کنند.» کارهایی که او برای پروژۀ فیلم «سگ تازی» انجام داد مطابق خواست قلبی‌اش و از روی عشق بودند، نه صرفاً از روی وظیفه. او نزدیک یک دهه به‌سختی کار کرد که نتیجۀ این تلاش، فیلم جنگی «سگ تازی» است؛ اثری که حتماً باید روی پردۀ بزرگ سینما دیده شود. او دربارۀ این تغییر بزرگ در برنامه‌هایش که او را مجبور به اکران آنلاین فیلمش کرده است، می‌گوید: «پذیرفتن این موضوع که فیلم می‌بایست به‌شکل آنلاین اکران عمومی می‌شد برایم بسیار ناراحت‌کننده بود. قصد ندارم مالکان پلتفرم اپل را عصبانی کنم، اما باید بپذیریم که تماشای فیلم، درون سینما با کیفیت بالای صدا و تصویر همراه است و پلتفرم‌های آنلاین نمی‌توانند این کیفیت را در اختیار مخاطبان قرار دهند.»

تام هنکس در فیلم سگ تازی

اپل تی‌وی پلاس روی شیوۀ حضور هنکس در این مصاحبه تأثیرات منفی گذاشت. اگرچه او در دفتر کارش حضور داشت، اما «اربابان شلاق‌به‌دست اپل» به اختیار خود حتی پس‌زمینۀ او را به دیواری خالی تغییر دادند تا احتمالاً خبرنگاران و روزنامه‌نویسان فضولی چون من زمانشان را صرف جست‌وجو در کتابخانۀ پشت سر هنکس نکنند! هنکس شیوۀ حضورش در مصاحبه را این‌گونه توصیف کرد: «انگار در یکی از برنامه‌هایی شرکت کرده‌ام که برای حفاظت از شاهدان پرونده‌های جنایی برگزار می‌شود؛ اما به‌هرحال، فعلاً که سر تعظیم به خواسته‌های اپل تی‌وی فرود آورده‌ام.»

پیش‌ازاین نیز هنکس در مقابل تغییرات دیگری در جریان فیلم‌برداری به‌ناچار سر تعظیم فرود آورده بود. در ماه مارس گذشته، زمانی که مشغول فیلم‌برداری در استرالیا بود، او و همسرش، ریتا ویلسون، به بیماری کرونا مبتلا شدند. آن‌ها جزو اولین بیماران معروفی بودند که ابتلایشان به کرونا تأیید شد و به مدت سه روز، در بیمارستان بستری شدند. از تام دربارۀ تأثیرات بیماری و تجربه‌اش پس از آن پرسیدم و وی در پاسخ گفت: «در حال حاضر، حال هر دوی ما خوب است. شدت بیماری برای ما نزدیک به دو هفته طول کشید و در آن روزها، واکنش‌های بدنمان به ویروس بسیار متفاوت و عجیب بود. همسرم حس چشایی و بویایی خود را از دست داد و دچار حالت تهوع وحشتناکی شد. تب و لرز او نیز به نسبت من شدت بیشتری داشت. در عوض، من به‌شدت بدن‌درد داشتم، احساس خستگی می‌کردم و نمی‌توانستم بیش از ده دقیقه روی موضوعی تمرکز کنم. البته این مورد آخر را از کودکی داشتم.»

من پیش‌تر، با ویلسون، پس از بازگشتشان به آمریکا، مصاحبۀ کوتاهی داشتم. در آن مصاحبه، ما دربارۀ تجربۀ او از بیماری و شیوۀ اطلاع‌رسانی به فرزندانش صحبت کردیم. در آن مصاحبه، همچنان صدای ویلسون به دلیل آثار بیماری خسته و لرزان بود. (هنکس و ویلسون صاحب دو پسر با نام‌های چت و ترومن هستند. البته هنکس از ازدواج پیشینش نیز دو فرزند بزرگ‌تر با نام‌های کالین و الیزابت دارد.)

در ادامه مصاحبه با تام هنکس، از او پرسیدم: «آیا در آن دوران ترسیده بودی؟» او پیش از پاسخ‌دادن به این سؤال چهره‌ای‌ تمسخرآمیز به خود گرفت.

«زمانی که در بیمارستان بودیم، از پرستاران پرسیدم که با ۶۳ سال سن، ابتلا به دیابت نوع دو و انجام‌دادن عمل استنت‌گذاریِ قلب، آیا در گروه بیماران پُر‌خطر قرار می‌گیرم؟ اما آن‌ها تا زمانی که تبمان شدت نگرفته بود و ریه‌هایمان نیز با چیزی شبیه ذات‌الریه پر نشده بود، چندان نگران نبودند. در بین مبتلایان به این بیماری، من تنها کسی نیستم که وقتی صبح از خواب بیدار می‌شد از خودش می‌پرسید آیا پایان روز را خواهد دید یا نه. اما درمجموع، در برابر ابتلا به این بیماری، آرام و خونسرد بودم.» تام هنکس: «همه ما باید در انجام سه کار مسئولیت‌پذیر باشیم: ماسک زدن، رعایت فاصله اجتماعی و شستن مکرر دست‌ها.»

در روزی که من و هنکس مصاحبه می‌کردیم، دکتر آنتونی فاچی، متخصص بیماری‌های عفونی، در گزارشی گفت حدود صد هزار نفر ابتلا در روز برای آمریکا ثبت شده است. از هنکس دربارۀ عملکرد کشور آمریکا در برابر این ویروس پرسیدم و او در پاسخ گفت: «من به‌جز علامت سؤالی بزرگ ‌چیز دیگری برای گفتن ندارم، چه دربارۀ جهت‌گیری‌های سیاسی و چه دربارۀ اقدامات فردی. فقط سه کار کوچک هست که همۀ ما باید در انجام‌دادن آن‌ها مسئولیت‌پذیر باشیم: زدن ماسک، رعایت فاصلۀ اجتماعی و شستن مکرر دست‌ها. من متوجهم که موضوع این بیماری کمی سیاسی شده، ولی درک نمی‌کنم که چطور هر‌کسی به‌راحتی از انجام‌دادن مسئولیتش شانه خالی می‌کند و حاضر نیست بخش مربوط به خودش را انجام دهد.»

او در ادامه افزود: «من با نگاه به رهبران این کشور و تماشای آرامش و راهنمایی‌های آگاهانۀ آن‌ها به‌هنگام بروز بحران بزرگ شده‌ام؛ اما به نظرم، در این بحران جدید، همۀ ما نتوانستیم آنچه را پیش‌تر تماشا می‌کردیم، ببینیم.»

در گذشته نیز چندین بار با هنکس مصاحبه کرده بودم و صحبت با او همیشه تجربه‌ای دل‌انگیز بوده است. البته با توجه به ادب و احترام همیشگی او، این موضوع برای هیچ‌کس غافلگیرکننده نیست. از او پرسیدم: «آیا در یک سال گذشته، خارج از ادب و شخصیتت همیشگی‌ات کاری بوده که انجام داده باشی؟ می‌توانی موردی را عنوان کنی؟» او در پاسخ، پس از مِن و مِن‌های بسیار این‌‌گونه جواب داد: «من معمولاً بار کینه و انتقام‌جویی را به دوش نمی‌کشم و عصبانی نیستم. فکر می‌کنم بیشتر از اینکه مؤدب و دلپسند باشم، مهربانم.»

درواقع، او راست می‌گفت. از زمان آخرین مصاحبه‌ام با او، رفتارش از مدل نادم‌طور جیمز استوارت به مدل همیشه مهربان فرد راجرز تغییر پیدا کرده بود! او دراین‌باره معتقد است: «بسیاری از مردم مثل تو فکر می‌کنند. من برای بازی در فیلم «روزی زیبا در محله» باید شخصیت راجرز را بهتر می‌شناختم و درباره‌اش مطالعه می‌کردم. در این حین، کلمات و صحبت‌های او روی من تأثیر گذاشت و مرا بیشتر شبیه او کرد. حالا فکر می‌کنم که برای مهربانی در این جهان، هیچ بهانه‌ای پذیرفتنی نیست.»

تام هنکس در فیلم روزی زیبا در محله

اگر در اواخر دهۀ ۸۰ از شما می‌پرسیدند که چه‌کسی بزرگ‌ترین ستارۀ دهۀ ۹۰ خواهد شد، پاسختان احتمالاً تام کروز یا ادی مورفی بود. اما در اواخر دهۀ نود مشخص شد که تام هنکس بزرگ‌ترین ستارۀ این دهه بوده و البته برخلاف انتظار ما، او در قرن ۲۱ بهتر و درخشان‌تر هم ظاهر شد. از او دربارۀ تغییر جهتش از نقش‌های تکراری‌ در فیلم‌های کمدی بی‌پایه و اساس، به نقش‌های قابل‌احترام و البته دارای جنبه‌های پدرانه پرسیدم.

‌او گفت: «از من نپرس، چون چنین تغییر جهتی برای من برنامه‌ریزی‌شده نبود.» البته در ادامه، توضیحاتی داد که مشخص شد اندکی برنامه‌ریزی‌شده‌ بوده است: «پس از فیلم «لیگ خودشان» (با نام اصلی A League of Their Own) احساس کردم دیگر بیش از این مشتاق بازی در نقش مردی جوان با خصوصیات مشابه‌ و همیشگی نیستم. سنم بالاتر رفته بود، تجربۀ بیشتری داشتم و البته در کنار همۀ این‌ها، در مجالس خصوصی، متوجه طعم تند انتقادات و صحبت‌های ناخوشایند دربارۀ خودم و شیوۀ کاری‌ام می‌شدم. به همین دلیل، به دنبال نقش‌هایی متفاوت از نقش‌های قبلی‌ام گشتم. نکتۀ غافلگیرکننده این بود که در آن زمان پیشنهاداتی هم داشتم! یادم می‌آید وقتی با هیجان بسیار با ران هاوارد دربارۀ فیلمی چون «آپولو ۱۳» صحبت می‌کردم، او گفت: «قرار است نقش یکی از همین گوشی (هدست) به گوش‌هایی را بازی‌ کنی که معمولاً در فیلم‌های ناسا می‌بینیم. تو ‌جربزۀ ستاره شدن نداری.» اما من در بازیگری روشی داشتم که به‌طورمعمول، در بیش از ۵۰% مواقع موفق عمل می‌کرد و آن‌هم این بود که به‌خوبی بلد بودم خودم را جای آدم‌های مختلف جا بزنم و در نقش فرو بروم.»

در مهمانی پس از مراسم اسکار،‌ محلی خصوصی برای هنرمندان درجۀ یک هالیوود وجود دارد. آن‌ها می‌توانند به‌دوراز هیاهوی دیگر هنرمندان در آنجا به گفت‌وگو و عیش‌ونوش بپردازند. امسال لئوناردو دی‌کاپریو و برد پیت ترجیح دادند در محل خصوصی بنشینند، اما در مقابل، تام هنکس تمام شب خود را بیرون از آنجا گذراند تا روزنامه‌نگاران یا عموم مردم بتوانند در صفِ صحبت با او قرار بگیرند. بخشی از من، چنین رفتاری را ناشی از همان مهربانی هنکس می‌داند، ولی بخش عیب‌جو و بدبینم فکر می‌کند که شاید او این رفتار را برای توجیه نامزدی بی‌جایزه‌اش برای به‌تصویر‌کشیدن راجرز انجام داده است. البته او در پاسخ به این سؤال که چرا شبش را با همسرش، آرام، بی‌دغدغه و به‌دوراز هیاهوی روزنامه‌نگاران نگذراند، گفت: «داشتن شبی آرام با حضور در اتاقی که حدود ۱.۵۰۰ نفر در آن هستند، تناقض دارد! ببینید، چنین شبی صرفاً برای سرگرمی و خوشگذرانی است؛ من اگر بخواهم شبی را آرام، بی‌دغدغه و با یک نوشیدنی سر کنم، ترجیح می‌دهم روبه‌روی سالن نمایش کوداک و در ماشینم بنشینم.»

تام هنکس در مصاحبه‌ای در سال گذشته گفت که از سنین جوانی متوجه شده اگر بخواهد، می‌تواند اتاقی مملو از آدم را تحت تأثیر قرار دهد. آیا کاری که او در مهمانیِ پس از مراسم اسکار انجام داد، در راستای گفتۀ او در مصاحبه‌ای بود که سال گذشته انجام داده است؟

او در پاسخ به این سؤال می‌گوید: «دربارۀ این موضوع خیلی فکر نمی‌کنم. به نظرم، این رفتارم ناشی از نوعی مکانیزم دفاعی است که هرگاه از خودم ناراضی یا نا‌مطمئنم رخ می‌دهد. از زمان کودکی، متوجه این توانایی در خودم شدم. برخلاف برادران و خواهرم، هنگام ورود به اتاقی پر از آدم می‌توانستم همه را متقاعد کنم که از شرایط حضورم در آنجا راضی هستم. البته این موضوع ناشی از اختلال کمبود توجه در من بود. این اختلال و شیوۀ پاسخ‌گوییِ ضمیر ناخودآگاهم به آن، ترکیب بی‌نظیری شد که درنهایت مرا به یک بازیگر تبدیل کرد.»

تام هنکس متولد ایالت کالیفرنیاست. زمانی‌که چهار‌ساله بود، پدر و مادرش از هم جدا شدند. او به همراه خواهرش و یکی از برادرانش، با پدرِ آشپز خود زندگی می‌کردند؛ اما برادر جوان‌تر همراه با مادرش زندگی می‌کرد. این بازیگر دوران کودکی سختی داشت. هنکسِ ده‌ساله بیش از ده‌ها بار مجبور شد از مکانی به مکان دیگر برود؛ اما کلاس‌های بازیگری در مدرسه، او را برای حضور در فیلم‌های کوتاه در ۲۰ سالگی‌اش آماده کرد. درنهایت، همۀ تلاش‌های او منجر به حضور او در فیلم «شلپ شلوپ» (با عنوان اصلی Splash) در سال ۱۹۸۴ شد.

تام هنکس در جوانی

ناچیز‌شمردن مردی که در کارنامۀ کاری‌اش ۵ نامزدی اُسکار و ۲ جایزه از این آکادمی دارد، احمقانه است. اما شخصیت حقیقی تام، گاه هنکسِ بازیگر را از لحاظ حرفه‌ای در جامعه تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و این موضوع می‌تواند موجب دست‌کم‌گرفتن او شود. اما در حقیقت هنکس بازیگری است که به‌تدریج و آرام‌آرام خودش را به ستاره‌ای در این حرفه تبدیل کرده است. او روی هر نکتۀ ریز و جزئی در کارش تأکید دارد. برخلاف گفتۀ هریسون فورد، عملکرد تام هنکس به‌گونه‌ای است که گاه در زمان تماشای فیلم‌هایش، فراموش می‌کنید نزدیک به چهار دهه است که او را می‌شناسید. مخاطبان فیلم‌های تام هنکس، هر‌بار شخصیتی مستقل از خودِ هنکس یا شخصیت‌های فیلم‌های قبلی‌اش می‌بینند. آخرین صحنۀ خارق‌العادۀ فیلم «کاپیتان فیلیپس» را به‌یاد بیاورید: حقیقتاً سخت است که باور کنیم در حال تماشای همان بازیگری هستیم که مگ رایان را در فیلم «ایمیل داری» (با عنوان اصلی You’ve Got Email) مجبور به عاشق‌شدن کرد. سخت بود باور کنیم که او همان فردی است که در فیلم «گودال پول» (با عنوان اصلی The Money Pit) در یک ساختمان، سروصدا و خنده به راه انداخته بود.

از او پرسیدم: «دوران قرنطینه برای تو که پدری میان‌سال هستی، چطور گذشته است؟» و او گفت: «از موقعیت ایجاد‌شده حداکثر استفاده را می‌کنم. اغلب، بچه‌ها و چندتا از دوستانم را ملاقات می‌کنم و گاه به این فکر می‌کنم که چه چیزی در انتظار ما خواهد بود؟ خود تو که عضوی از جامعۀ رسانه هستی، می‌توانی بگویی در آینده چه اتفاقی برای صنعت ما رخ خواهد داد؟»

در پاسخ به او گفتم: «پس از شکست هیلاری کلینتون در انتخابات، پیشگویی دربارۀ اتفاقات مختلف را کنار گذاشتم!» با شنیدن پاسخ من، ناگهان انگار که بادش را خالی کرده باشند، ناامید شد و گفت: «آره، چه روزهای بی‌دغدغه و آرامی بود.»

می‌خواستم او را از فضای نا‌امید‌کننده‌ای که ایجاد‌ شده بود، در‌بیاورم. برای همین پرسیدم: «آیا حرفی عاقلانه یا حتی یک راهنمایی کوچک برای افراد معترض در خیابان‌های آمریکا داری؟» او گفت: «از من حرف عاقلانه می‌خواهی؟ بدون شک نمی‌توانم حتی یک جمله بگویم.» تام هنکس: «گذشته‌ای داریم که می‌توانیم از آن درس بگیریم، امروزی داریم که می‌توانیم برایش برنامه‌ریزی کنیم و آینده‌ای داریم که می‌توانیم به آن امیدوار باشیم. این نصیحت عاقلانۀ من به شماست.»

بیشتر اصرار کردم و او کمی در صندلی‌اش جابه‌جا شد و گفت: «تماشای ترکیب این موضوعات با هنری که امیدواری تو خلقش کرده باشی بامزه است. زمان فیلم‌برداری فیلم «دور افتاده» (با عنوان اصلی Cast Away) بخشی از فیلم‌نامه انجام نشد و حس عجیبی که حاصل از‌دست‌دادن بخشی از فیلم‌نامه بود، ما را دیوانه کرد. حس می‌کنم اتفاقی که در حال رخ‌دادن است شبیه همان روزهای فیلم «دور افتاده» است. در سکانسی از فیلم «سگ تازی»، کراوس می‌گوید: «دیروز، امروز و فردا‌ها.» به‌عنوان یک انسان، همۀ آنچه داریم همین است؛ حتی اگر در میانه انواع و اقسام بحران‌های جهانی، بیماری کرونا، فجایع اقتصادی گسترده و اتفاقات رخ‌داده برای جورج فلوید باشیم. ما باید همواره از خودمان بپرسیم که در رقم‌خوردن این سرنوشت تأثیری داریم یا نه؟ در پاسخ به این سؤال، گذشته‌ای داریم که می‌توانیم از آن درس بگیریم، امروزی داریم که می‌توانیم برایش برنامه‌ریزی کنیم و آینده‌ای داریم که می‌توانیم به آن امیدوار باشیم. این نصیحت عاقلانۀ من به شماست.»

تام هنکس طوری صحبت می‌کند که مخاطب به حضور و واقعی‌بودن او شک می‌کند، اما نکتۀ مهم در اینجا این نیست؛ مهم این است که هرچه زودتر کسی سومین جایزۀ اسکارش را به او بدهد!

 

گفت‌وگو با تام هنکس درباره آقای راجرز ترسناک

مصاحبه با تام هنکس در برنامه «صبح امروز» شبکه سی بی اس به میزبانی گیل کینگ انجام شد و او درباره جدیدترین نقش‌آفرینی‌اش در فیلم «روزی زیبا در محله» صحبت کرد؛ این بازیگر محبوب، بازی در نقش آقای راجرز را «ترسناک» توصیف کرده است.


داستان «روزی زیبا در محله»، حول محور مقاله «اسکوایر» به قلم تام جوناد شکل می‌گیرد و به رابطه دوستانه‌ای می‌پردازد که بین این ژورنالیست و فرد راجرز ایجاد شد. هنکس می‌گوید که سخت‌ترین بخش بازی در نقش این شخصیت دوست‌داشتنی، تلاش برای «آرام‌تر شدن» بوده است.  او توضیح می‌دهد: «قطع نکردن حرف دیگران در حین سوال کردن، یا سریع نتیجه نگرفتن درباره اینکه قرار است چه بگویم، پیش از اینکه اصلا سوالی در ذهنتان شکل بگیرد.»

کینگ: «انجام این کار برایتان سخت بود؟»
هنکس: «خیلی… خیلی ترسناک بود.»

کینگ: «خیلی جالب است که می‌شنوم این تجربه را «ترسناک» می‌دانید؛ چون مردم فکر می‌کنند که این نقش، کاملا مناسب شماست و مطمئنا آسان‌ترین کاراکتری است که تابه‌حال بازی کرده‌اید.»
هنکس: «چیزی به اسم نقشِ آسان وجود ندارد؛ از موقعی که جواب بله دادم، هر شب عرق‌کرده از خواب می‌پرم، این چیزی است که در ایفای نقش راجرز همراهم شده.»

هنکس می‌گوید که نقش آدم‌های واقعی زیادی را بازی کرده ولی فرد راجرز سخت‌تر از بقیه بوده است؛ چون «او شخصیت خیلی خیلی معروفی است؛ و همه درباره اینکه «فِرِد کیست و چطور اخلاقی دارد و چه رازهایی پشت سرش هست»، نظراتی دارند.»

هنکس ادامه می‌دهد: «وحشتی که همراه با نقش آمد، این بود که… می‌خواهی جایی فرود بیایی که مردم رفتاری کاملا انسانی را بشناسند؛ حالا یا نقش فردی واقعی را بازی می‌کنی یا نه. و این اجرا نزدیک به واقعیت نیست، داری فعالانه در فرمی هنری دروغ می‌گویی که قرار بود آینه طبیعت باشد.»

هنکس می‌گوید که وقتی جوان بوده هیچ توجهی به محله آقای راجرز نداشته است. «برنامه‌ای تلویزیونی بود که خیلی لوس به نظر می‌رسید؛ دهان عروسک‌ها تکان نمی‌خورد و خیلی مشخص بود که خودش دارد همه صداهای مختلف را درمی‌آوَرَد. برای همین، یادم هست که وقتی سیزده-چهارده ساله بودم، برنامه را دیدم و همان موقع می‌گفتم: «بسه، کات، ولش کن، سراغ چیز دیگه ای برو، یکم هوشمندانه‌ترش کن و…». این برنامه حتی برای ۹ ساله‌ها هم نیست؛ برای ذهنی است بدون تصور از دنیا؛ ذهنی که اصلا ایده‌ای ندارد که جهان چطور کار می‌کند.»

هنکس می‌گوید راجرز این قدرت را داشته است که به دیگران «احساس ارزشمند بودن» بدهد: «مهم نبود چه کسی هستید. این حسی بود که فکر می‌کنم فِرِد به دیگران می‌داد؛ لزوما حس بهتر بودن یا قوی‌تر بودن نبود. فِرِد کاری می‌کرد که مردم حس کنند ارزشمندند.»

«با هرکسی که حرف زدم به من گفت که وقتی با فِرِد حرف می‌زدی حس می‌کردی تو تنها شخص در دنیا هستی که اهمیت داری.»

کینگ: «این یک استعداد واقعی است، تام
هنکس: «استعداد است ولی حاصل تمرین هم هست.»

هنکس، راجرز را با کمک همسرش حیات بخشیده است؛ جوآن راجرز، که پنجاه سال با او زندگی کرده بود. او حتی بعضی از کروات‌های فرد راجرز را هم به هنکس قرض داد.
«وقتی آدم بتواند چیز به‌خصوصی از فرد موردنظرش داشته باشد، چیزی مثل گردنبند یا هر چیزی، نتیجه کار خیلی ویژه خواهد بود.»

توجه به واقع‌گرایی، هسته هر نقشی است که هنکس اجرا کرده؛ این بازیگر برنده اسکار، با کاریزمای مردمی‌اش نقش‌های متنوع و متفاوت زیادی را بازی کرده است اگرچه بعضی نقش‌ها را هم رد می‌کند.
کینگ: «به نظر نمی‌آید که به سمت نقش‌های منفی جذب شوی؛ این یک تصمیم شخصی از طرف تو است؟»
هنکس: «نقش آدم‌هایی را که «کارهای بدی کرده‌اند» بازی کرده‌ام ولی نقش‌هایی را که «تمایلات بدی دارند» نمی‌پذیرم. حتی وقتی جوان بودم هم فیلم‌هایی را که به شکلی استاندارد «آدم خوب و آدم بد» یا «پروتاگونیست و آنتاگونیست» داشتند، دوست داشتم. فیلم‌های «جیمز باند» خیلی جذاب هستند و من عاشقشان هستم؛ ولی نمی‌فهمم که چطور یک نفر می‌تواند بگوید: «خب آقای باند، قبل از اینکه بکشمت نظرت چیست که نگاهی به این‌ها بیندازی؟»»

مصاحبه با تام هنکس به نقطه‌ای می‌رسد که این بازیگر می‌گوید خیلی دوست دارد نقش منفی‌هایی مثل ایاگوی اُتللو یا ریچارد سوم شکسپیر را بازی کند.
هنکس: «آدم بدهای زیادی وجود دارند که من انگیزه‌هایشان را درک می‌کنم؛ اما در مواجهه با شخصیت‌هایی که صرفا «بد» هستند (مثل اسکلتور یا دارت ویدر)، از خودم می‌پرسم: «اما چرا؟ چه‌چیزی چرخید که این‌طور شد؟»»

هنکس در جواب این سوال که آیا بازی در نقش آقای راجرز، تغییری در او ایجاد کرده است، می‌گوید که همه نقش‌هایش تغییرش داده‌اند: «برای این نقش خاص، هرروز در پشت‌صحنه، نقل‌قولی از فِرِد وجود داشت؛ جملاتی که گاهی خیلی طولانی بودند و گاهی خیلی خیلی خیلی ساده.»
هنکس می‌گوید که یکی از گفته‌ها این بوده است: «سه راز خوشبختی این‌ها هستند: مهربان باشید، مهربان باشید، مهربان باشید.»
«و آدم با خودش فکر می‌کند که خب این بچه‌گانه و بیش‌ازحد خوش‌بینانه است، ولی هر نوع نگاهی که داشته باشید، مهربانی یعنی هرکس فرصتی داشته باشد… مهربان بودن یعنی آماده بودن برای این انتخاب ساده که تصمیم بگیرید روز خودتان و دیگران را فقط کمی بهتر کنید.»

منبع: CBS News

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil