فیلم سینمایی تمارض یکی از خلاقانهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است. در این فیلم از فضای جلوههای ویژه کامپیوتری استفاده میشود.
فیلم سینمایی تمارض خلاقانهترین فیلم تاریخ سینمای ایران است. این فیلم از فضایی که برای ایجاد جلوههای ویژهی کامپیوتری در فیلمها استفاده میشود، به خوبی استفاده نموده است، و داستانش را به شکلی بسیار باورپذیر، با بازیهایی خوب، و فضایی بسیار گیرا، در این بستر روایت میکند. این خلاقیتها از آنجا که تمام عناصر دیداریِ فیلم، با رنگهای سبز و آبی پر شدهاند، به هیچ وجه تصادفی به نظر نمیرسند، و این مهمترین نکتهی فیلم است. در واقع بسیاری از فیلمهایی که موفق به اجرای جلوههای ویژهی فیلمشان نشدهاند، در اقدامی رادیکال، میتوانستهاند فیلمشان را با همان پردهی سبز پخش کنند، اما فیلم سینمایی تمارض فیلمی است که تمام عناصرش با هدفِ چنین نمایشی، بسیار فکرشده، در کنار هم چیده شدهاند. شکلی که شاید بتوان آن را به نوعی مینیمال دانست. فیلم سینمایی تمارض فیلمی است که، البته صرفا به لحاظ فرم و شکل، از داگویلِ فون تریه هم یک گام پیشتر رفته است، و فرمِ آن فیلم را، با توجه به ابزارها و تکنولوژیهای تازهی فیلمسازی، به روز نموده است.
موزیکِ فیلم بسیار گیراست و فضای خوبی در لحظات حسی فیلم به وجود آورده است. فضایی سایکودلیک که به ایجاد اتمسفر خاص فیلم، یاری بسیار کرده است. صحنهی تصادف فیلم نیز صحنهای بسیار تاثیرگذار و مبهوت کننده است. اما مهمترین و جالبترین نکتهی فیلم که آن را در تاریخ سینمای ایران برجسته و ماندگار خواهد کرد، ایجاد حس باورپذیری در همچون فضایی است. در واقع فیلم فیلم سینمایی تمارض با این که در فضایی کاملا غیر واقعی شکل میگیرد، بسیار باورپذیرتر از فیلمهایی است که هر ساله تعداد زیادی از آنها در سینمای راکد و بدون خلاقیت ایران ساخته میشوند. روایت فیلم نیز شکلی نسبتا تازه دارد و داستان را در شکلی پیچیده به صورت از سر به ته ارائه میدهد. اما این سر به ته بودن، تمام ماجرا نیست. روایت جایی پیچیدهتر میشود که اِسی داستانش را برای سه دوستش تعریف میکند؛ داستانی که گویی شباهتهای زیادی با فیلمی که در حال تماشایش هستیم پیدا میکند.
نقد و بررسی فیلم فرار کن | تبدیل محدودیت به موقعیت
فیلم سینمایی تمارض فیلمی نو است و نگاهی نو و خلاقانه به فیلمِ داستانی دارد. کارگردان این فیلم موفق میشود به راحتی و بدون این که تماشاگر آزار ببیند، تمهیداتش را تغییر دهد و از حرکتهای دوربین طولانی به سوی نماهای کوتاهتر و دوربین پر تنش، در صحنه درگیری برود. صحنهای که در آن، دوربین به بدن بازیگران چسبیده است. این تغییرات برای تماشاگر نه تنها آزاردهنده نیستند، بلکه لذتش را نیز افزایش میدهند. این تغییرات تکنیکال در رویکردهای کارگردانیِ صحنه ها، در فضای استودیوییِ فیلم، تنوع خوبی ایجاد میکنند، و به همین دلیل حس باورپذیریِ فیلم را تا اندازهی زیادی افزایش میدهند. یکی از نقاط اوج این تمهیدات، صحنهی پیانو زدن اسی است، که به شکلی ناگهانی، گرانش در صحنه به هم میریزد، و رنگ سرخ که تاکنون در هیچ جای فیلم دیده نشده بود، از میان رنگهای همیشه سبز و آبیِ فیلم بیرون میزند. تنها چیزی که شاید کمی ناکارآمد به نظر برسد، تمهیدات شنیداری فیلم است. گرچه باند شنیداری نیز تا حدود زیادی، به خصوص در صحنهی رقص، خلاقانه شکل یافته است و صداهایی که بر روی نماهای تندشده (fast motion) آمده است، تداعیگر تماشای فیلمی است که هم اکنون در حال ساخت است، و ساخت آن به پایان نرسیده است. اما صداهای نویزی که گاه گاه روی برخی صحنهها میآیند، و صدای فیلم با آمدن آنها خاموش میشود، چندان دلپذیر به نظر نمیرسند. اگر چه کیفیت فاصلهگذارانهی آنها نیز در فضای فیلم به خوبی کار میکند، اما اینها نیز مانند قسمتهای تندشدهی (fast motion) نماها، اندکی حس پوشش دادن به مشکلات تولیدی را به تماشاگرِ حرفهای انتقال میدهند. همچنین صداهای دور و نزدیک، و جنس گوناگون صداها، که در برخی صحنههای فیلم به کار گرفته شدهاند، میتوانستند شکلی قوام یافتهتر و پختهتر پیدا کنند، و استفادهی نظاممندتری از آنان ارائه شود. به هر رو این ضعفهای نسبی، و البته تا اندازهای سلیقهای، سبب کاهش ارزش فیلم و مانع ماندگار شدنش در تاریخ سینما نمیشود؛ فیلمی که باید برای آفرینشِ آن، به عبد آبست تبریک گفت و تماشای فیلمهای بهتری از او را به انتظار نشست.
نگاهی کوتاه به فیلم تنها | دختری که برای زندهماندن فرار میکند