نقد و بررسی فیلم سینمایی دومینو؛ ضعیف‌ترین اثر سینمایی دی پالما

فیلم سینمایی دومینو، برخلاف آن چیزی که به نظر می‌رسد یک فیلم هیجان‌انگیز با موضوع پلیس خوب/پلیس بد نیست.

فیلم سینمایی دومینو ، اثر برایان دی پالما، برخلاف آن چیزی که به نظر می‌رسد یک فیلم هیجان‌انگیز با موضوع پلیس خوب/پلیس بد نیست. متاسفانه این فیلم تنها یک کلیشه است. این فیلم انگلیسی‌زبان با مضمون ضد داعش که احساس تعلیق را در انسان برمی‌انگیزد و البته حاوی صحنه‌های خشونت‌بار است، عمدتاً در دانمارک و اسپانیا فیلم‌برداری شده است و حس و حال سال ۲۰۱۵ را تداعی می‌کند.

طرح‌ریزی واکنشی فیلم‌نامه و استعاره‌های «تروریست علیه تروریست» آن، مخصوص فیلم‌سازان بین‌المللی در سبک اکشن/ترسناک مانند الکساندر آژا یا فید آلاوارز است، نه یک فیلم‌ساز مولف که فیلم‌های آمریکایی مهمی مانند «منفجرشدن» (۱۹۸۱) و «تلفات جنگ» (۱۹۸۹) را ساخته است و اثار سینمایی باکیفیتی در سبک‌های گوناگون مانند «کری» (۱۹۷۶)، «در لباسی خیره‌کننده» (۱۹۸۰)، و «راه کارلیتو» (۱۹۹۳) را در کارنامه دارد. دی پالما با کار روی نوشته‌های خود، از مهارت و قوه تصورش استفاده کرد تا یک فیلم نوآر با پس‌زمینه فرانسوی رویایی یعنی «زن اغواگر» (۲۰۰۲) را به یک فیلم کلاسیک و همچنین فیلم معمایی و اروتیک با پس‌زمینه آلمانی بی‌روح یعنی «اشتیاق» (۲۰۱۲) را به یک اثر هنری مبتذل اما شیک تبدیل کند. در فیلم سینمایی دومینو ، استعدادهای هنری دی پالما در تضاد با سناریوی ناقص پیتر اسکاولان هستند. این فیلم که در خیابان‌های پاک، تمیز و مطبوع کپنهاگ فیلم‌برداری شده است، در مرحله تولید و پس‌تولید با مشکلاتی مواجه بود که موجب شد انتشار آن یک سال به تعویق بیافتد؛ اما نسخه نهایی آن، در تجسم جو متراکم و متزلزلی که برای ایجاد حس داستان‌های عامه‌پسند اسکاولان موردنیاز است، شکست می‌خورد.


درباره فیلم جنگی جان فدا محصول ترکیه؛ پشت خط دشمن


یک تیم پلیسی شامل مردی جوان و خوش‌قیافه (با بازی نیکولای کاستر-والدو، بازیگر سریال بازی تاج‌وتخت) و مردی مسن با موهای جوگندمی (با بازی سورن مالینگ بازیگر فیلم‌های ربودن، یک جنگ، بورگن) در کافه‌ای توقف می‌کنند و کاستر-والدو، دو قهوه آمریکانو سفارش می‌دهد؛ فیلم درست از همین لحظه وارد فضای یک فیلم پلیسی کلیشه‌ای می‌شود. هنگامی‌که کاستر-والدو از پیشخدمت می‌خواهد چند گوجه سالم روی ساندویچ پروشوتو او اضافه کند، جزئیات به‌قدری دقیق برنامه‌ریزی شده‌اند که در عوض سرگرم کردن، ما را آزار می‌دهند. ما نمی‌توانیم با صحنه تکراری توقف دو پلیس آمریکایی در کافه ارتباط برقرار کنیم به این دلیل که بازیگران بیش‌ازحد شق‌ورق و عصا قورت داده هستند.

در ادامه، قبل از آن‌که دو مامور پلیس به همراه همسر بیمار و خمیده مالینگ (با بازی پاپریکا استین) شام بخورند، به ما گفته می‌شود که کلفت آسیایی این زوج، مرغ فلفلی پخته است؛ بنابراین، به‌جای دریافت اطلاعاتی درباره شخصیت‌ها، از علایق غذایی آن‌ها آگاه می‌شویم. کاریس فن هاوتن (که او هم بازیگر سریال بازی تاج‌وتخت است) خیلی زود به‌عنوان شریک کاستر-والدو جایگزین مالینگ می‌شود، اما این شخصیت که ظاهری غمناک دارد، فقط برای ده دقیقه جذاب است. اسکاولان ابتدایی‌ترین اطلاعات مربوط به شخصیت‌های دراماتیک خود را همانند رمز و رازهای تجاری پنهان نگه می‌دارد. او همانند شعبده‌بازان آماتور عمل می‌کند که در حین اجرای نمایششان، هیچ‌چیز خارق‌العاده‌ای ارائه نمی‌دهند.

دی پالما در چند صحنه از فیلم سینمایی دومینو ، نماهایی نزدیک از کاستر-والدو نشان می‌دهد که او به صلیب پشت کرده است. اسکاولان نام این شخصیت را «کریستین» (در زبان انگلیسی به معنای مسیحی) انتخاب کرده است. من تردید دارم که دی پالما می‌خواسته با نغمه «پیش به جلو، ای سربازان مسیحی» تشویقش کنیم؛ این کریستین بیش‌ازحد لاغر و توخالی است. با تصاویر ویدیویی شوکه کننده و همچنین صحنه‌هایی چالش‌برانگیز، فیلم به‌سرعت خشونت‌های داعش و انتقام وحشیانه یک مهاجر لیبیایی (با بازی اریک ابوآنی) که از داعش به دلیل بریدن سر پدرش متنفر است را نشان می‌دهد. یک مسلمان درستکار (با بازی اردلان اسماعیلی) به‌آرامی به افسران پلیس توضیح می‌دهد که عطش انتقام در فرهنگ عرب هیچ‌گاه برطرف نمی‌شود و هنگامی‌که قتل کفایت نکند، شکنجه الزامی خواهد بود.

بااین‌حال، فیلم پس از چند صحنه ابتدایی، در به تصویر کشیدن «بیگانه هراسی» چندان باظرافت عمل نمی‌کند و به همین دلیل برای تماشاگر باورپذیر نیست؛ ابوآنی با قدرت و پیچیدگی نقش شخصیتی را ایفا می‌کند که با قتل‌های پیاپی، قصه را روبه‌جلو حفظ می‌کند و نسبت به اصول خود پایبند باقی می‌ماند: انتقام و محافظت از خانواده خود، آسیب‌های جانبی را کم‌اهمیت خواهد کرد. مامور CIA (گای پیرس) که او را هدایت می‌کند، همزمان با ارتکاب این جنایات، سعی دارد خود را بی‌گناه جلوه دهد. در میان شخصیت‌های فیلم، او از همه گناهکارتر است. (آیا پرتره دوریان گری در اتاق زیرشیروانی پیرس به دیوار آویزان بود؟ این دقیقاً همان کاری است که ۲۲ سال قبل در فیلم محرمانه لس‌آنجلس انجام شده بود).

دی پالما در یک مصاحبه با هفته‌نامه فرانسوی Le Point، ساخت این فیلم را «یک تجربه وحشتناک» خواند؛ او گفت به دنبال «کشف یک روایت بصری جدید» بوده است. دی پالما ادامه داد: «در فیلم سینمایی دومینو ، تروریست‌ها غرق در این ایده هستند که اقداماتشان به‌صورت زنده در اینترنت یا تلویزیون قابل‌مشاهده است.»

گزارش‌ها حاکی از آن هستند که تهیه‌کنندگان، نسخه ساخته‌شده توسط دی پالما را تکه‌پاره کرده‌اند، هرچند که پس از انتشار فیلم، وب‌سایت غیررسمی دی پالما «De Palma a la Mod» یک نقل‌قول از کارگردان منتشر کرد: «این فیلم مجدداً فیلم‌برداری نشد؛ من در ADR (جایگزینی خودکار دیالوگ)، جلسات ضبط موسیقی، ترکیب نهایی یا زمان‌بندی رنگی نسخه نهایی نقشی نداشتم». با توجه به این داستان‌گویی ناامیدانه، نماهای متعدد دی پالما از یک ویدیوی بریدن سر شبیه‌سازی‌شده، حاکی از سادیسم است نه مکاشفه.

از نیمه فیلم به بعد، کاستر-والدو و فن هاوتن با تلاش کم و خوش‌شانسی زیاد، به این موضوع پی می‌برند که داعش، در حال قاچاق مواد منفجره بین شمال آفریقا و اسپانیاست؛ موادی که در جعبه‌های گوجه‌فرنگی قرار دارند و توسط ون‌های مخصوص محصولات کشاورزی حمل می‌شوند. یک انحراف مسیر بی‌دلیل به سمت بروکسل هم وجود دارد که نشان می‌دهد برای پرداختن به موسسات مالی و اعتباری بلژیک و سیستم مالیات آن کشور، در فیلم‌نامه گنجانده شده است.

در یک‌لحظه اساسی، پلیس جذاب با نقش‌آفرینی کاستر-والدو، فراموش می‌کند که اسلحه خود را برای شیفت ۴ بامداد تا نیم روز با خود ببرد. پس‌ازاین صحنه، دی پالما ما را به تراژدی بعدی راهنمایی می‌کند: دوربین به‌صورت مشکوکی نمایی نزدیک از اسلحه نشان می‌دهد و موسیقی پینو دوناجو نیز حال‌و‌هوایی شوم را به این صحنه اضافه می‌کند. شخصیت پلیس در مورد به همراه نداشتن اسلحه‌اش به رئیس خود (با بازی توماس گابریلسون) دروغ می‌گوید که آن را در خودروی خود جا گذاشته است؛ خطای او باعث تعلیق از خدمت می‌شود. در اینجا، و در سرتاسر فیلم، داستان برای ما غیرقابل درک می‌شود؛ آیا ضدقهرمان ما به طرز غیرقابل‌بخششی بی‌دقتی کرده است؟ یا اسلحه ها معمولاً در ماموریت های امنیتی کپنهاک، به‌ویژه در شیفت صبح اهمیتی ندارند؟ نشانه‌های واضح دی پالما مانند دوربین معلق روی اسلحه، و رنگ‌آمیزی خواب‌آوری که آن گوجه‌های کاملاً رسیده حاضر در همه‌جا را تداعی می‌کنند، در عوض سرگرم‌کننده بودن یا ایجاد حس انگیزش، بیش‌ازحد بی‌ملاحظه از آب درآمده‌اند. (خوزه لوئیس آلکان که بیشتر با پدرو آلمادوار کار می‌کند این فیلم‌برداری جسورانه را انجام داده است). تمامی این نقایص موجب شده‌اند فیلم سینمایی دومینو به کم‌اهمیت‌ترین و ضعیف‌ترین فیلم دی پالما تبدیل شود.

هرگاه که طرح اولیه اجازه می‌دهد، کارگردان از حرکت موجی برای دوربین استفاده می‌کند تا «فریب» را از تمامی جنبه‌ها به تصویر بکشد. در یکی از صحنه‌ها، که حس ترور و هیجان را القا می‌کند، یک بمب‌گذار انتحاری به‌صورت همزمان شروع به شلیک گلوله و تصویربرداری می‌کند؛ در این صحنه، رهبر داعش او را همانند یک خبرنگار از طریق هدفون در حال هدایت می‌نماید. در اینجا استعداد بصری دی پالما در مدت یک دستگیری منجر به تعقیب و گریز روی پشت‌بام ها، بمب‌گذاری انتحاری برنامه‌ریزی‌شده در یک میدان گاوبازی و کنترل آن از بام مسطح شرکت مواد شیمیایی دورا در اسپانیا، بر تنگناهای فیلم برتری می‌یابد. کارگردان از پشت پرده تردید نشان می‌دهد که توانایی خود برای ارائه المان‌های اصلی فیلم‌های هیچکاک (اشاره مستقیم به فیلم «سرگیجه») را از دست نداده است. او حس تعلیق را با دست‌کاری زمان و فضا ایجاد می‌کند. دی پالما با کات‌های بین کف یک آپارتمان یا میدان گاوبازی و پشت‌بام، بخش اکشن فیلم سینمایی دومینو را طولانی‌تر می‌کند. او عاشق خستگی شدید و نیروی قدرت دهنده بولرو (نوعی رقص اسپانیایی) است؛ درواقع، در این فیلم، همانند فیلم «زن اغواگر»، استفاده از موسیقی بولرو اثر راول بسیار برجسته است.

دی پالما تلاش می‌کند همه‌چیز را به روش فاجعه «روز استقلال» در فیلم چشمگیر «منفجرشدن» کنار هم جمع کند، اما درام‌نویسی و کار گروهی ضعیف، هر دو باعث شده‌اند فیلم سینمایی دومینو ، خشن و ازلحاظ اخلاقی غیرقابل درک باشد. پس‌ازآن که یکی از پلیس‌ها یک قتل بی‌هدف مرتکب می‌شود که ما را انگشت‌به‌دهان می‌کند، فیلم به دلیل مبهوت ماندن از دنبال کردن مفاهیم خود باز‌می‌ماند.

طرفداران دی پالما میل او برای خلق یک قاعده کلی به روش فریتس لانگ را حس خواهند کرد؛ همان‌طور که لانگ در فیلم «M»، از یک M نقاشی شده استفاده می‌کرد، دی پالما هم در تلاش است تا با استفاده از نقاشی‌های دیواری خیابانی، مفهومی را القا کند. اما متاسفانه این دو فیلم ازلحاظ کیفی قابل‌مقایسه نیستند و در مورد فیلم سینمایی دومینو ، «M» تنها می‌تواند نشانگر مایوس‌کنندگی باشد.


منبع: Film Comment

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil