واکنش اولیه تعدادی از منتقدان به «تومان» را در فیلیمو شات مرور میکنیم.
در پایان روز دوم جشنواره، به فیلمی تند و رادیکال رسیدهایم که منتقدان را به دو دسته متضاد تقسیم کرده است: بعضی به طرفدار سینهچاک آن تبدیل شدهاند و بعضیها تماشای آن را تاب نیاوردهاند؛ اما واکنش منتقدان به «تومان» نشان میدهد که هر دو گروه در این بحث همعقیدهاند که با یک تجربه غیرمنتظره برای سینمای ایران مواجهیم.
داستان «تومان» ساخته جدید مرتضی فرشباف، در شهر گنبد میگذرد و درباره کاراکتری است که جنون شرطبندی و قمار، او را به مرز خودویرانگری میرساند. جنبههای فنی فیلم چشمگیر است و بار درام آن به طرز حیرتانگیزی بر دوش بازیگران جوان، از جمله میرسعید مولویان، مجتبی پیرزاده و پردیس احمدیه قرار گرفته.
مخاطبان جدی که آثار متفاوت روز سینمای جهان را دنبال میکنند، باید در جریان باشند «تومان» فیلمی است که حتما ارزش تماشا را دارد.
واکنش اولیه تعدادی از منتقدان به «تومان» را در فیلیمو شات مرور میکنیم.
علی ملاصالحی: این دقیقاً چیزی است که سینمای ایران به آن نیاز دارد: شخصیتهای عجیب، لحن مالیخولیایی که از شهر گنبد و شرطبندی بیرون میآید، بازیگرانی که همه درخشاناند مخصوصاً داوود با بازی میرسعید مولویان و البته کارگردانی رادیکال فرشباف. «تومان» از آن آثاری است که همه دوستش نخواهند داشت اما برای آنهایی که مثل من همراهش شدند، نسخه وطنی نوعی از بداعتهای سینمایی است که در فیلمهای مستقل آمریکایی و اروپایی میجوییم.
بهنام شریفی: یک فیلم اکستریم که مخاطبانش را به دو دسته موافق و مخالف افراطی تقسیم خواهد کرد. نمایش زوال مردهای کودکماندهای که با قمار زندگی میکنند، تا جایی تماشایی است و از جایی به بعد مخاطب را خسته میکند. شاید قصد کارگردان هم یک روایت ضدپیرنگ است و میخواهد تماشاگر خسته شود. کارگردانی فرشباف نسبت به فیلمنامهاش جلوتر است. فیلم، لحظههای خوبی دارد اما کلیتش دچار گسست است.
کتایون کیخسروی: «تومان» تجربهیرادیکالی است که بهسادگی نمیتوان درباره آن نوشت؛ در پایان روز دوم در پردیس ملت، تماشاگران به دو دسته تقسیم شدند: گروهی شیفته فیلم شدند و گروه دیگر، کاملا به آن ابراز بیعلاقگی کردند. اما اگر جزو گروه اول باشید، احتمالا به روایت جالب فیلم از داستان جذاب طمع پایانناپذیر انسان، بازیهای فوقالعاده و ریتم دلچسب آن علاقهمند شدهاید. شاید بهترین فیلم در دو روز اول جشنواره باشد؛ اگر نظر آنهایی که به غیرملموس بودن قصه و اتفاقات و طولانی بودن فیلم باور دارند، در انتخاب نهایی تاثیرگذار نباشد.
حسین جوانی: چند آدم حاشیهای در جغرافیایی غریب، رفتهرفته خودشان را از جمعیتی بیچاره، بیهدف و فقیر که تنها رؤیایشان برنده شدن در شرطبندی فوتبال است جدا میکنند تا به جای دستوپا زدن در باتلاق، قمار را در سطحی بالاتر دنبال کنند. از میان آنها، هیولایی متولد میشود به اسم داوود. جوانِ بیکسوکار و یکلاقبایی که میکوشید با قمار، جایگاهی را بهدست بیاورد که تمام عمر از آن محروم بوده است.
اینگونه است که «تومان» با ظرافت تبدیل به «فاوست»ی مدرن میشود؛ سرگذشت داوود که روحش را به شیطان میفروشد تا جایگاهی را که از او دریغ شده، با پول حاصل از قمار بهدست بیاورد؛ اما تحمل پرداخت بهایی را که میبایست برای رسیدن به این منزلت بپردازد ندارد.
فرشباف برای به تصویر کشیدن این سرنوشتِ عجیب، از بیانی بصری بهره میبرد که در سینمای ایران کمتر شاهد آن بودهایم؛ نوعی شلختگی حسابشده که بسته به روحیات داوود تُند یا کُند میشود. ازاینرو، فیلم تنها به دلِ کسانی مینشیند که هم با دستوپازدنِ داوود همراه شوند و هم بغض فروخورده ناشی از بیقیدیاش را درک کنند. چراکه «تومان» سقوط و صعود یک انسان را چنان درهمتنیده که پایان رؤیاییِ داوود، آغاز کابوسی دوباره باشد.
امین مبینی: ایده اولیه فیلم درباره گروهی از آدمهای معتاد به شرطبندی، میتوانست دستمایه مناسبی برای یک فیلم سینمایی جذاب باشد. اما شهوت کنترلنشده فیلمساز در ساختارشکنی همهجانبه در فرم بصری و شکل روایت، تمام جذابیتهای بالقوه فیلم را تحتالشعاع قرار میدهد. فیلم، کاراکترهایی دارد که میتوانستند محور ساخت یک فیلم خوب دیگر قرار بگیرند، اما در اینجا اجتماع اینهمه کاراکتر منجر به بههمریختگی شدید اثر شده که با وجود ضرباهنگ سریع، کند و طولانی است و تماشاگر را پس میزند. سینمای ایران به فیلمساز تجربهگرا نیاز فراوان دارد اما به شرط آنکه تکلیف سازنده با خود، اثر و مخاطبش روشن باشد.
علی نعیمی: «تومان»، یکی از متفاوتترین فیلمهای سینمای ایران است: جسورانه، پر جزئیات و دقیق. شیطنتهای فیلمساز در قاب دوربین، مخاطب را پای فیلم نگه میدارد و آنقدر به سوژه خودش (که شرطبندی است)، تسلط دارد که میتواند ساعتها درباره شیوههای مختلف شرطبندی حرف بزند. فرشباف با انتخاب جغرافیای فیلم در منطقه ترکمننشین، سعی میکند دنیای اختصاصی خودش را خلق کند. فیلمساز به مرزهای جدیدی از جسارت در بیان خطوط قرمز دست مییابد که به نظر میرسد پیشنهادهای تازهای به سینمای ایران برای روابط میان انسانها بدهد. بزرگترین مشکل فیلم، طولانی شدن بیشازاندازه است که برای نمایش عمومی با یک تدوین مجدد و حذف پلانهای اضافه، به یک فیلم سرحال و استاندارد تبدیل میشود.