فیلم «آنابل به خانه بر می گردد» قسمت سوم مجموعه فیلمهای آنابل است. آنابل یکی از آن عروسکهای ویکتوریایی وحشتناک و موذی است که چندین دهه جز لاینفک فیلمهای ترسناک بوده است.
آنابل، عروسک شیطانی است که تسخیر نشده (متوجه هستید که چه میگویم؟) از پشت یک قفسه شیشهای که متعلق به خانه ترسناکی که محل تردد ارواح است و میزان سحر وجادوی آن اصلاٌ کم نشده و در حال وحشت پراکنی در کشور آمریکا است که احتمالاً باید به این موضوع فکر کند که نامش ایالات سرگرمی آمریکا باقی بماند.
در حال حاضر سلیقه طرفداران، سطحی وسواس گونه از انفجار و اشباع تعلیم و فلسفه مذهبی قرون وسطی را میطلبد. چیزی که میتواند قواعد و جزئیات فیلمها و برنامههای تلویزیونی را مشخص کند، انگار که آنها نقاط مشخص و واضحی از قانون هستند. در بررسی یک فیلم ترسناک، من یک بار شخصیتی را زامبی نامیدم که به لحاظ فنی زامبی نبود، یک زامبی، (کسی که هویت مشخص و دقیقی برای قرار گرفتن در طبقهبندی مردگان زنده نداشت) و سیل عظیمی از خوانندگان به خاطر این موضوع من را بازخواست کردند. بنابراین من درس خودم را یاد گرفتهام؛ اگرچه هنوز بخشی از وجود من بر این باور است که آن شخصیت به مانند یک زامبی راه میرود و به مانند یک زامبی صحبت میکند.
یک فرضیه قابل مقایسه کوچکی از تلمودی که به مجموعه فیلمهای آنابل دوخته شده و ممکن است بیش از حد عمومی باشد که فیلم آنابل به خانه بر می گردد قسمت سوم آن است. آنابل یکی از آن عروسکهای ویکتوریایی وحشتناک و موذی است که برای چندین دهه جز لاینفک فیلمهای ترسناک بوده است. با موهای چتری و بافته شده با روبان قرمزش، با یک چهره نارنجی که توسط چشمان بی روح اما بیرون زدهاش، خراشهای خونین و لبخند جا افتادهاش مشخص شده است. او یک شباهت قابل توجه ساختگی با صدا پیشه فیلم ترسناک آنتونی هاپکینز در فیلم ترسناک و روانی «جادو» (Magic) دارد. که پوزخند همیشگیاش مبین بدبختی بسیار است و فیلم آنابل به خانه بر می گردد تقریبا به صورت کاملاً تصادفی با مفهوم «به جهنم بذار بره به جهنم» این پیام را مخابره مینماید.
اگر این فیلم چندین دهه پیش ساخته میشد، احتمالا آنابل یک «چاکی» زن بود، یک مجسمه شیطانی خرابکار، ویرانگر و انتقام گیر. اما فرضیه مزاحم و آزاردهنده فیلم این است که مخاطبان متوجه شدهاند که آنابل تسخیر شده است و به هیچ وجه خودش نیست. یکی از شخصیتها اعلام کرد که «آنابل هرگز تسخیر نشده است». «از آنابل به عنوان یک کانال ارتباطی استفاده میشود» که به این معنی است که آنابل، حتی اگر نمایانگر یک عروسک تاریک و خطرناک شیطانی باشد، به زندگی افراد وارد نمیشود، او روحهای اطراف خود را هدایت مینماید و به عنوان یک عصای رعد وبرق برای شیطان عمل میکند. آیا این تمایز را متوجه شدهاید؟ من فکر میکنم که خودم متوجه شدهام. آیا برای شما مهم است؟ من فکر میکنم که نمیتوانم بی تفاوت باشم.
نتیجه مهم همه این چیزهای قشنگ ماورایی (متافیزیکی) این است که فیلم آنابل به خانه بر می گردد یک شلیک بیرحم، اما ناخوشایند و هیجانانگیز از انواع ارواح به پیکره ذهن بیننده است. بله، اشیا بیجان، جان مییابند. با کالبد آنابل و نه به آن اندازه در بطن وجهه ترسناک داستان، به آن اندازه که در اطراف آن وجود دارد. آنابل کانال ارتباطی، طلسم و منبع تمامی مشکلات است، قبول؟ اما عمدتًا او نماد و سمبل فیلم است. اگر شما او را از معادلات خارج کنید، اگرچه کار سختی نیست (از وقتی که کیفیت کانالهای ارتباطی کم رنگ شده است، او به سختی در معادلات قرار میگیرد) شما با یکی دیگر از خانههای ارواح خالی از سکنه ترسناک تنها خواهید ماند و «جن گیر» که همه چیز در آن بر طبق فرمول فیلمهای «احضار» پیش خواهد رفت. اینها فیلمهای «مذهبی» ترسناک برای افرادی است که خودشان در جستجو و به دنبال کانال ارتباطی با خود شیطان هستند.
فیلمهای آنابل مشتق شده از دنیای فیلمهای مجموعه «احضار» هستند و اولین علامت قطعی این است که پاتریک ویلسون و ورا فارمیگا در صندلی دوم به تماشای داستان نشستهاند، که این دو نفر در زندگی واقعی «اد» و «لورین» مسیحی، شکارچیان شیطان هستند که در دو فیلم اول آنابل حضور نداشتند. اما آنها برای برنامهریزی فیلم آنابل به خانه بر می گردد در ماجرا هستند تا یک فیلم هیجانانگیز با مضمون خانه خالی از سکنه، یک خانه وسیع و تاریک و تقریباً خارج از شهر بسازند که با تضادهایی بین کاغذ دیواریهایی با زمینه گلدار و رنگینکمان ضعیف پاییزی از رنگهای دهه ۷۰ رنگآمیزی شده است.
اد، بهعنوان بهترین جنگیرها، و لورین با الهامات یا رویاهای صادقانه، برای مدتی است که در تحقیقات ماورایی خود هستند و در حال تولید برخی سر فصلها برای کارشان هستند. آنها اتاقی در خانه خود دارند که از وسایل و اشیاء اسرارآمیز و مرموز که در ماجراجوییهایشان جمع کردهاند، پر شده است. آن اتاق، مانند موزهای از اشیا کهنه و عتیقه غم انگیز است. اگرچه این اتاق در طبقه زیرین واقع شده است؛ جایی که به نظر مانند یک اتاق خواب اضافه است، اما کاربردش در فیلم، مانند یک زیرزمین است که نباید وارد آن بشوید.
محور اصلی این اتاق یک کمد یا قفسه شیشهای مقدس است که از یک کلیسا گرفته شده است و آنابل در آن ساکن است. آنابل درآن محصور شده است، بنابراین نمیتواند ترس و وحشت و آسیب به بار آورد، اما یک شب وقتی که دختر ۱۰ ساله خانواده وارن، جودی به همراه دو پرستار بچه دبیرستانیاش در خانه تنها هستند، همه چیز به هم میریزد. به خاطر اینکه دانیلا در افسانههایی که از خانواده وارن شنیده است، غرق شده است و نمیتواند در برابر حس کنجکاوی نسبت به رفتن به اتاق ارواح و جستجو کردن در آن مقاومت کند. و صد البته اولین کاری که او (دانیلا) انجام میدهد بازکردن قفس آنابل است، مراقب باشید!!! کانال ارتباطی برقرارشد!!!
خانه خانواده وارن این طور به نظر میآید که مانند جایی است که شما میخواهید در آنجا بنشینید و فیلم ترسناک ببینید کاری که شخصیتهای داستان به صورت دورهای و ادواری آن را انجام میدهند. اما وقتی آن اتفاقات ترسناک رخ میدهد و طی تخریبها آن اتفاقات ترسناک دنیای ارواح وارد داستان میشود، ازاین به بعد بسیار به یک فیلم ترسناک شبیه است. گری دوبرمن، کسی که فیلم نامه نویس دو فیلم اول آنابل و همچنین فیلم «راهبه» است طی کارگردانی اولین اثر خودش میداند که چگونه میتواند چند قطره عرق از روی ترس را بر روی پیشانی بیننده بنشاند. او اتمسفر و جو زیرکانهای را با استفاده از فیلمهای دیگر به وجود آورده است. اما اینجا تناقضی بین مهارتهای گری دوبرمن وجود دارد: ترسهای غیرواقعی از ترسهای واقعی ترسناکتر هستند. این موضوع به این دلیل است که فیلم آنطور که باید در قلب سیاهی رقم بخورد، جایی برای این رقم خوردن وجود ندارد.
یک شیطان شاخدارغرولند کنان. یک گرگ نما زوزه کشان. یک کشیش سفید مو که به یکی از آن روحهایی تبدیل شده است از آن طرف خیابان به شما زل زده است. مانند چشماندازی از فیلمهای Insidious یا Hereditary. یک دستگاه ماشین تایپ که در حال نوشتن جمله «مرا ترک کن، مرا ترک کن»، زره چنگیز خان که در حال جان گرفتن است (اما چرا آنابل زنده نمیشود، آه، ولش کن مهم نیست) و فیلم ماشه ترس شما را میکشد و این ترس آنجا خواهد بود؛ جایی، در فیلم آنابل به خانه بر می گردد، این فیلم شبیه به یک فیلم ترسناک و وحشتناک است، اما واقعاً معادل وحشت ناشی از سرعت زندگی روزمره است.
منبع: Variety
به نظرم فیلم قوی ای نبود، انتظارشو نداشتم.
ولی جدای از همه اینها، وارن ها چطور دخترشون رو با وجود همچین خطری تو زیرزمینشون، تو اون خونه تنها می گذاشتن؟ خب ببر اینا رو یه جا دیگه لهنتی :/
در یک کلام اشغال محض
یک فیلم دیگر بدون فیلنامه و شخصیت پردازی قوی از سوی فرانچایز های احضار ،کاملا خسته کننده و متکی به صحنه های نچندان ترسناک واقعا مشخص نیست که چه بلایی بر روی اسپیناف های سری محبوب احضار نازل شده است که یکی از یکی فاجعه تر می شوند.
ایا کمپانی وارن کسی را ندارد تا روی نحوه تدوین این فیلم ها یا حداقل روی فیلم درنهایت به دست امده نظارت کند.
ایا کمبود کارگردان دارند که این فیلم ها را به بدترین کارگردان ها می سپارند خب بدن به جیمز بسازه دیگه.
این فیلم تنها به واسطه نوید حضور اد و لورین وارن توانست مخاطب جذب کند که خود شاهد حضور خیلی خیلی اندک انها توی فیلم بودیم که یعنی انها فقط جنبه تبلیغاتی داشتند همین و بس که واقعا جای تاسفه.
اسم فیلم باید می شد یک روز معمولی در خانه وارن ها ن انابل به خانه میاد.
فیلم فقط و فقط به صجنه هایی وابسته بود که از یک جایی به بعد ترسناک نبودن و مجبور به رد کردن فیلم می شدید
shame on you shame