نقد فیلم ربه‌کا؛ نشانگر وجه زنانه‌ آلفرد هیچکاک

فیلم ربه‌کا از معدود فیلم‌هایی است که با نریشن یک زن آغاز می‌­شود. حتی در سینمای امروز آمریکا نیز تعداد همچون فیلم‌هایی زیاد نیست. روایت با تعریف کردن یک خواب آغاز می­‌شود و سپس فلش‌بک می‌­زند و تمام آن چه که در فیلم می­‌بینیم، روایتی از گذشته است. روایتی که وضع کنونی راوی آن ناپیداست و تا انتهای فیلم نیز به همان حال باقی می­‌ماند. البته این نوع روایت که راوی در انتهای داستان گم می‌­شود و تماشاگر متوجه وضع کنونی او نمی‌­شود، شاید اکنون کمی جسورانه به نظر برسد، اما در آن زمان و طبق استانداردهای سینمای کلاسیک مسلما ضعف به حساب می‌­آمد. به هر روی، وجود این تمهیدات در روایت فیلم، نشانگر آن است که ما از دریچه­‌ چشم راوی، که همان خانم دووینتر است، با فیلم همراه می­‌شویم. حال پرسش اینجاست که چرا نام فیلم ربه‌کا است.

هیچکاک یک فیلمساز تجاری باهوش بود و به جای آن که زحمت زیادی برای ساختن هر فیلم بکشد و بکوشد که هر اثرش دارای اندیشه­‌ای عمیق باشد، فیلمسازی را به نوعی برای خود ساده‌­سازی کرده بود و بر اساس فرمول‌هایی که خود به آن‌ها دست یافته بود فیلم می‌­ساخت. البته هیچکاک همیشه فیلمنامه‌­نویس کارهایش نبوده است اما انتخاب فیلمنامه­‌هایی که ساخته است نیز با توجه به همین فرمول‌ها صورت گرفته است. روان‌رنجورها همواره بهترین سوژه‌­های هیچکاک هستند. البته روان‌­رنجورهایی که آن‌قدر اختلافی با انسان‌های دیگر ندارند و بدون این که درمان شوند هنوز در میان آن‌ها زندگی می­‌کنند.

ربه‌کا شخصیت اول فیلم ربه‌کا نیست. و حتی یک بار هم در این فیلم دیده نمی‌­شود. پس چرا نام این فیلم ربه‌کا است؟ ربه‌کا، در واقع عقده‌­ای روانی است که هر یک از کاراکترهای فیلم به نوعی درگیر آن شده­‌اند. آقای دووینتر به دلیل عدم توانایی‌اش برای گذشتن از خاطرات عشقی که رو‌ان‌­رنجور است؛ خانم دووینتر دچار سرخوردگی‌هایی شده است که در مقایسه با زنی دیگر و به خصوص این که از طبقه‌­ای بالاتر است، قرار گرفته است؛ و خانم دانورز به دلیل تمایلات پنهان همجنس‌­خواهانه‌اش در رنج است. البته هیچکاک این بار هم مثل بسیاری از آثار دیگرش، همچنان در نقش ناجی خانواده و در خدمت سامان نمادین جامعه ظاهر می‌­شود و همجنس‌­خواهی را محکوم به فنا می­‌داند. این ویژگی هیچکاک که در آثار دیگرش از جمله روانی هم دیده می‌شود، به گفته­‌ فروید، از سرخوردگی‌ها و تمایلات فروخورده­‌ جنسی او ناشی می­‌شود. در واقع منشأ آن به تمایلات همجنس‌­خواهانه و بخش زنانه­‌ او باز می­‌گردد که دائما توسط خودآگاه او سرکوب شده است.

این عقده البته همواره در فیلم‌های هیچکاک، آگاهانه یا ناخودآگاهانه، به شکلی یکسان پایان می­‌پذیرد؛ آن هم مرگ، دستگیری و یا به هر نوعی سرکوب نمودنِ آن وجه همجنس‌خواهانه و بازگشت به دگرجنس‌­خواهی است. یعنی همان چیزی که سامان نمادین جامعه، برای بقای تیپیکال خود نیازمند آن است. به بیان دیگر جامعه­‌ انسانی به هزاران شکل دیگر نیز می­‌تواند به بقای خود ادامه دهد، اما از آنجا که این شکل تثبیت‌­شده برای گردانندگان پنهان صفحه­‌ بازی، از تمام اشکال دیگر سودآورتر است، پس هر کاری می­‌کنند تا همه چیز به همین حال باقی بماند. البته هنر گردانندگان در این نهفته است، که به فیلم‌سازانی نظیر هیچکاک، چنین القا می­‌کنند که آنان در حال اصلاح جامعه و گام برداشتن در مسیری مثبت هستند. فارغ از این که مفاهیم مثبت و منفی دیگر چندان کارآمد نیستند و غافل از این که اشخاص سطحی‌ مانند هیچکاک، هرگز نمی‌­توانند اثری عمیق برای آن‌ها بیافرینند و این توخالی­‌بودن، سرآخر بقایشان را به باد خواهد داد.

۱۰ نکته درباره آلفرد هیچکاک

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil