نقدی بر فیلم بر اساس جنسیت

روث بیدر گینزبرگ یکی از سه زن حاضر در دیوان عالی نه‌نفره ایالات‌متحده آمریکاست.

در فیلم بر اساس جنسیت می‌بینید که روث بیدر گینزبرگ چطور مشهور شد

یکی از اولین چیزهایی که در فیلم «بر اساس جنسیت» می‌شنوید، ترانه «ده هزار مرد از دانشگاه هاروارد» است. این ترانه کم‌وبیش به آنچه روی پرده نمایش می‌بینید مرتبط است: رژه‌ای از مردان رنگ‌پریده در لباس‌های تیره که در کمبریج راه می‌روند. در میان آن‌ها «روث بیدر گینزبرگـ» (Ruth Bader Ginsburg) که «فلیستی جونز» نقش او را بازی می‌کند هم دیده می‌شود. دانشجوی سال اول حقوق و یکی از ۹ زن در بین نزدیک به ۵۰۰ دانشجوی کلاس حقوق.

فیلم براساس جنسیت

در مهمانی شام، اریوین گریسوولد (رئیس دانشکده حقوق) از او (روث) و دیگران سوال می‌کند، چرا فکر می‌کنند حق دارند آنجا باشند و جای مردانی را که ممکن بود به‌جای آن‌ها در این دانشکده پذیرفته شوند اشغال کنند! پاسخ‌های متنوعی به این سوال داده شد، از جواب‌های بی‌ادبانه گرفته تا پاسخ‌های بسیار دیپلماتیک؛ اما هدف از این سوال چندان روشن نبود. هاروارد هم مانند هر موسسه دیگری در آن زمان، که قدرت در آن متمرکز بود و در آن اعمال‌نفوذ می‌شد، قطعا جایی برای یک زن نبود.


نقد فیلم گوش کن | جدال زوج مهاجر برای گرفتن حضانت فرزندانشان


زمان رخ دادن این ماجرا، سال ۱۹۵۶ بود. در حال حاضر روث بیدر گینزبرگ یکی از سه زن حاضر در دیوان عالی نه‌نفره ایالات‌متحده آمریکاست و یکی از سرسخت‌ترین دشمنان ایدئولوژیک کسانی که حق بودن او را در آنجا زیر سوال برده بودند. مجلس سنا، در سال ۱۹۹۳ با ۹۶ رای مثبت در برابر فقط سه رای منفی به او رای اعتماد داد و او را به‌عنوان قاضی دادگاه عالی برگزید.

فیلم بر اساس جنسیت که توسط میمی لدر کارگردانی شده است، بر اساس فیلم‌نامه‌ای که نوشته دانیل استیپلمن است ساخته شده است. استیپلمن که برادرزاده قاضی گینزبرگ است، به نقش گینزبرگ، به‌عنوان کاراکتری که به دنبال ایجاد تغییرات است، علاقه دارد. در این فیلم به‌جای آن‌که به کل دوران کاری قاضی پرداخته شود، به اوایل دهه ۱۹۷۰ می‌پردازد، زمانی که روث، اولین پرونده کاری خود را با موضوع تبعیض جنسیتی، در دادگاه فدرال موردبحث و بررسی قرار می‌داد و روی توسعه و بهبود یک استراتژی قانونی برای مبارزه با بی‌عدالتی‌ها کار می‌کرد. این موضوع، موضوعی بسیار ریشه‌دار و بحث‌برانگیز است و کاملا طبیعی به نظر می‌رسد که فیلم روی این بخش کاری او تمرکز کند.


نقد فیلم ایوا | جسیکا چستین و بازی در فیلم‌نامه‌ا‌ی ناموفق


داستان این فیلم تقریبا به معنای واقعی کلمه درباره این است که گینزبرگ چگونه حرف خود را به کرسی نشاند و دیدگاه خود را اثبات کرد. اما خود قاضی گینزبرگ واقعی گفته ‌است، تنها چیزی که در فیلم، واقعا اشتباه نشان داده، صحنه‌ای است که از اولین دادگاه او به تصویر کشیده شده است. در این صحنه، او برای چند لحظه‌ در اولین دادگاه خود نمی‌داند چه بگوید و هیچ کلمه‌ای برای گفتن به ذهنش خطور نمی‌کند. این لکنت و دستپاچگی ناشی از عدم اعتمادبه‌نفس شخصیت فیلم در دادگاه نیست؛ بلکه خواست فیلم‌سازان است تا این صحنه به این شکل نشان داده شود.

سازندگان این فیلم، درحالی‌که شجاعت و زیرکی قهرمان زن فیلم خود را بابت استعدادی که در به چالش کشیدن سنت‌ها و قوانین خرج کرده است، مورد تحسین قرار داده‌اند، اما نتوانسته‌اند فیلمی بسازند که دچار کلیشه‌های معمول فیلم‌های زندگینامه‌ای نشود؛ ولی این موضوع همه فیلم را تحت‌الشعاع قرار نداده است.

فیلم بر اساس جنسیت کاری محکم و منسجم برای بیان این موضوع است که گینزبورگ چه‌کاری انجام داده ‌است و چرا کار او تا این اندازه اهمیت دارد. هر دو بعد برجسته شخصیت او، که یکی علاقه شخصی‌اش به فعالیت‌های قانونی فمینیستی است و دیگری انضباط فکری و دیسیپلین ذهنی که به آن دست پیدا کرده بود، در این فیلم به تصویر کشیده شده است.

تجربه جنسیت گرایی روث، از شروع کار حقوقی‌اش در دانشگاه هاروارد شروع شد و بعد از فارغ‌التحصیلی از کلمبیا هم ادامه پیدا کرد، جایی که او پس از دو سال به آنجا منتقل شده بود. تلاش‌های او برای این پیدا کردن کار بی‌نتیجه ماند و چون هیچ شرکت یا دفتر حقوقی او را با این‌که شاگرد اول بود استخدام نمی‌کرد، مجبور شد که در دانشگاه روتگرز شغل معلمی را انتخاب کند.

تنها جایی که نابرابری و تبعیض جنسیتی، تاثیری بر زندگی روث نگذاشت در خانه‌اش بود. فیلم بر اساس جنسیت هم روایتی از یک مجاهدت و تلاش قانونی مهم است و هم به تصویر کشیدن یک ازدواج خارق‌العاده. مارتین گینزبورگ که آرمی همر (ArmieHammer) نقش او را بازی می‌کند، کارش را در دانشکده حقوق هاروارد یک سال قبل از این‌که آن‌ها یکدیگر را در داشنگاه کورنل به‌عنوان دانشجوی ارشد ملاقات کنند، آغاز کرده بود. او یک شریک ایده‌آل و حامی همیشگی بود که بدون لحظه‌ای توقف، دلسوزی و همراهی خود را نثار همسرش می‌کرد و ثانیه‌ای حمایتش را از او دریغ نمی‌کرد. او غذا می‌پخت، مشکلات دختر نوجوانشان جین که کالی اسپینی (Cailee Spaeny) نقش او را بازی می‌کند را حل می‌کرد؛ مهم‌تر از همه، منیت و خواسته‌ها و جاه‌طلبی‌هایش را از زندگی خانوادگی‌اش کنار گذاشته و کاملا حذف کرده بود و خودخواهی‌اش را در زندگی خانوادگی به صفر رسانده بود.

باید اقرار کنیم که زندگی مشترک آن‌ها بسیار عاشقانه و جذاب بوده است. شخصیت جونز (بازیگر نقش روث) در فیلم، چالاک و متواضع، باهوش و حساس است؛ اگرچه گاهی لهجه بروکلینی‌اش به‌شدت به چشم می‌خورد و خودنمایی می‌کند. نقش همر در فیلم بر اساس جنسیت شبیه نقشی است که جونز در فیلم «نظریه همه چیز» (The Theory of Everything) ایفا کرده و گویی هیچ‌وقت خوشحال‌تر از این به نظر نمی‌رسیده است. بی‌شباهت به فیلم نظریه همه‌چیز که درعین‌حال که به استیون هاوکینگ ادای احترام می‌کند، به‌عنوان فیلمی که درباره زندگی یک دانشمند است، از پرداختن به موضوع از طریق علم واقعی هم فراتر می‌رود؛ اما لدر کارگردان فیلم بر اساس جنسیت به خواسته‌های تماشاچیان اعتماد می‌کند و از ایده‌های آن‌ها در در فیلم استفاده می‌کند.

یک بار پس از آن‌که گینزبرگ به موفقیت دست پیدا کرد، چارلز موریتز نماینده مجلس، که کریس مولکی نقش او را بازی می‌کند (مردی از کلرادو که امتیازات مالیاتی را که به‌طور معمول به زنان نسبت به دیگر اعضای خانواده داده می‌شود را لغو می‌کند)، فضای فیلم تبدیل به فضایی پر از سلسله بحث‌هایی در مورد جنسیت، جامعه و قانون می‌شود. بعضی از این بحث‌ها بین روت و جین رخ می‌دهد که فمینیسم در او در مقایسه با مادرش شهودی‌تر و خصمانه‌تر است. بعضی دیگر از این مباحث، بین روت و مل ولف از اتحادیه آزادی‌های شهروندی آمریکا (.A.C.L.U) که جاستین تروکس نقش او را بازی می‌کند در‌می‌گیرد؛ کسی که در دادگاه از روث حمایت می‌کند اما معلوم می‌شود که (همان‌طور که اکنون می‌توانیم بگوییم) یک همراه و حامی مشکل‌ساز است.

نگرش برتری طلبانه‌ی او یادآور این است که محافظه‌کاران و سنتی گرایانی مانند گریس ورلد و همکارش، پروفسور براون که استفان روت نقشش را بازی می‌کند تنها کسانی نیستند که بر سر مسیر ترقی ایستاده‌اند. افراد پیشرو و روشنفکر هم مسائل خودشان را دارند. در فیلم، این درس که پیشرفت اجتناب‌ناپذیر است توسط دوروتی کنیون که کتی بیتس نقش او را بازی می‌کند داده شده است. او یک وکیل حقوق مدنی است که تلاش‌های قبلی او برای رخنه کردن و نفوذ در ساختار تبعیض جنسیتی به شکست انجامیده است. گینزبورگ باید برای حل این مشکل، یک نظریه جدید را در قانون اساسی ارائه و توسعه دهد تا قضات را متقاعد کند، قضاتی که همه آن‌ها مرد هستند!



فیلم بر اساس جنسیت نشان می‌دهد که گینزبرگ چگونه به موفقیت دست یافته است، موفقیتی که یک دستاورد بزرگ است. ممکن است زمانی که این فیلم به‌پایان می‌رسد، شما همچنان دوست داشته باشید که چیزهای بیشتری ببینید. بخواهید درباره تاریخ بیشتر بدانید، شخصیت و هویت بیشتر، احساسات پیچیده‌تر یا تعارضات ایدئولوژیکی بیشتر؛ اما اگر جزو کسانی باشید که با این حس از فیلم جدا شده‌اید، لزوما از مخالفان این فیلم به‌حساب نمی‌آیید. روایات و داستان‌های تاریخی خیلی خوب‌اند یا حتی می‌شود گفت که بهترین‌اند؛ به‌شرطی که بتوانند همان‌قدر که کنجکاوی را تحریک می‌کنند، آن را ارضا هم بکنند. این فیلم باوجدان‌تر از آن است که بخواهد خود را کامل و جامع معرفی کند و می‌داند که بخشی از یک داستان بزرگ‌تر است؛ داستانی که همیشه ناتمام می‌ماند…


منبع: New York Times

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil