در فیلیمو شات از منظری متفاوت به فیلم «طلا» ساخته پرویز شهبازی پرداختهایم؛ فیلمی که بهتازگی در سینمای آنلاین فیلیمو اکران شده است.
اگر طرح اولیه «طلا» را بخوانیم، ممکن است فکر کنیم با یکی از همان درامهای تلخ اجتماعی بارها تکرارشده در سینمای ایران روبهرو هستیم؛ آثاری که، مثل سریدوزی، سالی چند نمونه از آنها تولید میشود و اکثراً تفاوت قابلذکری با یکدیگر ندارند طوریکه انگار از روی یک الگو کپی شدهاند. بحث در مورد فیلمهایی است که انبوهی از مصائب را بر سر شخصیتهای منفعل و بینوا فرومیریزند و آنها را، بدون هیچ جهتیابی دقیقی، فقط در دریایی از بدبختیها غرق میکنند و سازندگانشان هم – احتمالاً – پیش خودشان فکر میکنند که اثری بسیار “دغدغهمند” ساختهاند در حالی که آنچه پیش روی ما است، چیزی بیش از یک شیء پوکِ توخالی نیست. اما تازهترین فیلم پرویز شهبازی نهتنها از نظر کیفی بالاتر از اکثر این آثار قرار میگیرد، بلکه میتواند پیشنهادی برای درامهای اجتماعی باشد. همین امر باعث شده است که در فیلیمو شات از منظری متفاوت به این فیلم بپردازیم.
تیتراژ سریال می خواهم زنده بمانم با صدای همایون شجریان
دستمایه اولیه «طلا» بهسادگی میتوانست منجر به خلق فیلمی نمادگرایانه شود: شخصیتهای اصلی بهعنوان نمایندگانی از نسل سرگردان جوان که قصد پیدا کردن هویت شخصیشان را دارند اما از این راه منحرف میشوند؛ و کودکان بهعنوان نمایندگان نسل آینده که باید – برخلاف نسل فعلی – با امید به آینده رشد کنند. همین توضیحات کوتاه، بسیاری از عناصرِ منتقدپسند درامهای اجتماعی سالهای اخیر را در خود دارد. اما پرویز شهبازی به این توصیفات کلّی اکتفا نمیکند و سعی میکند ما را در درجه اول با چند شخصیت مستقل – نه چند نماد – همراه کند و در این راه، تا حد خوبی، موفق نشان میدهد. «طلا»، پیش از هر چیز، در مورد “پول” است؛ پولی که نداشتنش دغدغه اصلی شخصیتهاست و ورودش زندگی آنها را – طبعاً نه آنطور که فکرش را میکردند – تغییر میدهد. تا همینجا هم، با توجه به اوضاع این روزهای ما، خیلی راحت میتوان فیلم را با صفتهای پرطمطراقی چون “فیلمِ زمانه” ستایش کرد (همانطور که تحسینهای مشابهی نثار بسیاری از فیلمهای این چند سال شده است). اما پرداختن به یک معضلِ روز، برای ساخت یک فیلم خوب کافی نیست. برگ برنده شهبازی این است که اسیر درگیرکننده بودنِ ایده اولیه نشده است و فیلمِ خود را به یک منشور تبدیل میکند که میتوان از زوایای مختلفی به آن نگاه کرد و ابعاد مختلفی از شرایط تقریباً ثابت سالهای اخیر جامعهمان را در آن دید. شهبازی در «طلا» تأثیر مادیات را از جنبههای مختلف بر شخصیتها بررسی میکند: جاهطلبیِ ناشی از میل ثروت (که بهسرعت میتواند شخصیتها را از مسیرِ منطقی منحرف کند)، فروختن اخلاق در پی آن جاهطلبی، نزدیکشدن به فرجامی که – از جایی به بعد – گریزناپذیر مینماید اما باز هم غافلگیرکننده و تکاندهنده است و سردرگمی آدمها در دل دنیایی که چیزی بهجز پول بیشتر نمیخواهد و نمیبیند. این کلیتِ چندبُعدی، با همراهی نکاتی جزیی رشد کرده و «طلا» را به فیلمی نسبتاً موفق تبدیل میکند.
اولین نکته، به پردازش شخصیتها برمیگردد. فیلم، پر از شخصیتهای خطاکار است اما شهبازی موفق میشود روی لبه تیغ راه برود و سقوط نکند: از یک طرف – برخلاف برخی از فیلمهای دیگر سینمای ایران که اساساً به آثاری ضدّاخلاق تبدیل میشوند – قرار نیست با توجیه و لاپوشانی خطاها و وسوسههای شخصیتها روبهرو باشیم. میبینیم و میدانیم که آنها دارند وارد مسیرهای اشتباه میشوند؛ اما درعینحال، امکان همدلی با آنها برای ما از بین نمیرود. این، همان تعادلی است که یکی از حلقههای گمشده درامهای اجتماعی سینمای سالهای اخیر ما محسوب میشود. البته نباید از این نکته غافل ماند که فیلم، گاه در ایجاد حس همدلی در مورد برخی از شخصیتهای فرعیتر به بیراهه میرود. بهعنوانمثال، یکی از شخصیتهای مکمل متهم به خیانت و رها کردن فرزند بیمارش میشود. یکی از شخصیتهای اصلی (منصور با بازی خوب هومن سیدی) به دنبال آن شخصیت میافتد و درنهایت متوجه میشود که او بهعنوان کارگر در خانه افراد ثروتمند مشغول به کار است. این خردهداستان در همینجا بهپایان میرسد در حالیکه صرفِ کار بهعنوان کار، مایه تطهیر فرد نیست و نیاز به قطعیت بیشتری در این خردهداستان بهچشم میخورد. بستنِ یکی از خردهداستانهای ظاهراً مهم فیلم به این سرعت، کمی سرهمبندیشده به نظر میرسد. با این وجود، شهبازی در مورد شخصیتهای اصلی موفقتر نشان میدهد.
از سوی دیگر، قرار نیست با مشتی آدم بیعمل روبهرو باشیم که رگبار بدبختیها بر سرشان نازل میشود. کاراکترهای فیلم افرادی هستند که تصمیم میگیرند، اشتباه میکنند، تاوان میدهند و کماکان دست از تصمیم گرفتن برنمیدارند. در انتهای فیلم با نمایش نوعی تقدیرگرایی روبهروییم اما جالب است که فیلم درنهایت با تأکید بر «تصمیم» شخصی یکی از کاراکترها بهپایان میرسد و این یعنی نمایش تقدیر قرار نیست ضرورتاً به انفعال و کرختی شخصیتها منجر شود. این هم یکی از دیگر نکات هوشمندانهای است که شهبازی در تازهترین ساختهاش بهدرستی رعایت میکند اما در بخش مهمی از درامهای اجتماعی وطنی غایب است.
نکته دیگر این است که شهبازی برای معرفی دغدغههای شخصیتهای اصلی عجله نمیکند. این طمأنینه البته از جنبهای منجر به شکلگیری یکی از نقاط ضعف فیلم میشود: نیمه اول «طلا» ممکن است طولانی بهنظر برسد و حوصله تماشاگرِ کمطاقت را سر ببرد. جای ایدههای درگیرکننده در دقایق اولیه «طلا» خالی بهنظر میرسد. اما تماشاگری که این نیمه را تاب آورده و نشانهگذاریهای ظریف فیلمساز را دنبال کرده است، در ادامه پاداش صبرش را میگیرد؛ چون شهبازی آنقدر برای معرفی ابعاد مختلف شخصیتهای اصلی حوصله بهخرج داده است که در ادامه بهراحتی میتوانیم انگیزههای درونی آنها برای طی مسیر را درک کنیم.
فیلم همچنین از اجرای هوشمندانه شهبازی – که درعینحال خودنمایانه هم نیست – سود میبرد. برخلاف اکثر آثار پیشینِ او، در «طلا» بهندرت شاهد میزانسنهای بیانگر و چشمگیر هستیم (از این جنبه میتوان «طلا» را، تا حدی، با «دربند»، یکی دیگر از آثار خوب شهبازی، مقایسه کرد). در عوض نسبت میان شخصیتها و جایگاه هرکدام در جهان فیلم را میتوان از طریق جزییات اجرایی دریافت. اجرای شهبازی در تازهترین ساختهاش، در خدمت درونمایه و شخصیتپردازی اثر است و نه در خدمت خیرهکردنِ بیکارکردِ چشم تماشاگر. بهخاطر همین است که «طلا»، بهعنوان یک درام اجتماعی، بهمراتب بالاتر از فیلمهایی قرار میگیرد که تنها تمهیدشان برای انتقال “دغدغهمندیِ اجتماعی” تأکید هر چه بیشتر بر زشتیها و فضاهای چرک – در بسیاری از موارد بهشکلی مغایرِ اصول زیباییشناسانه – است.
اکران آنلاین فیلم «طلا» آخرین ساخته پرویز شهبازی با نقشآفرینی بازیگرانی چون هومن سیدی، نگار جواهریان، طناز طباطبایی و مهرداد صدیقیان از دهم اردیبهشت آغاز شده است و هماکنون در سینمای آنلاین فیلیمو قابل تماشاست.