نقد و بررسی فیلم «فیلی که هنوز نشسته است»؛ زندگی در یک جهنم زمینی

در انتهای فیلم «فیلی که هنوز نشسته است» (An Elephant Sitting Still) به کارگردانی هو بو، صدایی عجیب خواهید شنید که احتمالا مفهوم اصلی فیلم را می‌رساند. اگرچه اینکه صدا چیست، به برداشت خود شما بستگی دارد.

در انتهای فیلم «فیلی که هنوز نشسته است» یا «An Elephant Sitting Still» به کارگردانی هو بو، صدایی عجیب خواهید شنید که احتمالا مفهوم اصلی فیلم را می‌رساند. اگرچه اینکه صدا چیست، به برداشت خود شما بستگی دارد.

آیا صدای شکایت از ناامیدی را شنیدید؟ صدای شیپوری که به رستگاری دعوت می‌کرد؟ یا شاید موجی قوی از صدایی آشنا و خشمی که تأکید بر هیچ دارد، یعنی هیچ جدا از بی‌تفاوتی بی‌رحمانه جهان؟

برداشت شما از این صدا ممکن است بستگی به اطلاعاتی داشته باشد که در مورد پیش‌زمینه این درام چینی چهارساعته دارید. این حقیقت که کارگردان و نویسنده فیلم، هو بو، بین تکمیل فیلم و اکران آن در جشنواره فیلم برلین سال قبل خودکشی کرد.

با نقد و بررسی فیلم «فیلی که هنوز نشسته است» با فیلیمو شات همراه باشید.


درواقع، همه در این فیلم، ظاهرا در یک جهنم زمینی زندگی می‌کنند؛ بااین‌حال سفری که برخی از شخصیت‌ها در این فیلم طی می‌کنند، مقداری امید را نشان می‌دهد، تا جایی که آن‌ها حداقل به‌اندازه‌ای کنجکاو هستند که نگاهی به یک گوشه ناآشنا از دنیای ویرانه خود بیندازند.


نقد فیلم دزد صادق یا Honest Thief


نباید از فیلم «فیلی که هنوز نشسته است» انتظار داشته باشید تا کارگردان، خشم و گریه خود از دنیای اطراف را به شکل غیر هنرمندانه و کنترل نشده نشان دهد، بلکه این فیلم باوجود وضعیت ناامیدکننده و سادگی بیش‌ازحد لحن و جنبه‌های بصری‌اش توانسته است به یک اثر فوق‌العاده زیبا، مبتکرانه و باشکوه تبدیل شود.

همچنین یک موفقیت جذاب داستان‌گویی از فیلم‌سازی است که قبلا نام خودش را به‌عنوان یک نویسنده (به اسم Hu Quin) مطرح کرده بود.

فضای فیلم در یک شهر صنعتی در شمال چین است که نه‌تنها روبه‌زوال است، بلکه ظاهرا به یک حالت ایستایی و رکود رسیده است.

این شهر که به‌تدریج در حال متروک شدن است، شبیه یکی از شهرهای مجارستانی ویرانه در فیلم‌های بلا تار ( Béla Tarr) است.

درواقع، هو مدت کمی دانشجوی تار بود که تأثیر گرفتن او از سینمای این کارگردان مشهود است که فقط در تمام مدت فیلم و تعهد به ضبط سکانس‌های طولانی دیده نمی‌شود.

فیلم، مسیر چهار شخصیت را در طول یک روز به یکدیگر گره می‌زند. وانگ جین (با بازی Liu Congxi) یک پیرمرد است که دختر و داماد او می‌خواهند او به خانه سالمندان برود تا آن‌ها بتوانند دختر کوچک خود را در آپارتمانش بزرگ کنند؛ این دختربچه به همراه یک سگ، مایه تسلی خاطر او در زندگی هستند، ولی بد حادثه زمانی رخ می‌دهد که این سگ توسط سگ دیگری کشته می‌شود و صاحبان او، حس همدردی قابل توجهی نسبت به درد وانگ نشان نمی‌دهند.

هیوآنگ لینگ (با بازی Wang Yuwen) یک دختر نوجوان است که قرار است رابطه عاشقانه او با معاون متأهل مدرسه با ویدئویی که در بین هم‌کلاسی‌های او پخش شده است، فاش شود.

در همین حین هم‌کلاسی لینگ و کسی که او را دوست دارد به اسم وای بو (با بازی Peng Yuchang) با زورگوی مدرسه به اسم یو شوآی به مشکل برخورده، چون در برابر او ایستاده است تا از دوستش دفاع کند.

زمانی که یو شوآی در دعوایی بعد از ساعت مدرسه تحقیر می‌شود، وای بو خودش را گم‌وگور می‌کند، چون می‌داند برادر این زورگو که لاتی به اسم یو چنگ (با بازی ژانگ یو) است، به‌حساب او خواهد رسید.

در مورد یو چنگ باید بگوییم او یک آدم ظاهرا احمق و بی‌رحم با سبیل مدادی و یک کاکل موی مسخره است که باعث می‌شود شبیه شخصیت‌های شرور فیلم‌هایی مانند «روزهای وحشی بودن» (Days of Being Wild) یا «یک روز تابستانی درخشان‌تر» (A Brighter Summer Day) باشد. او هم در این فیلم مشکلات خاص خودش را دارد.

او را ابتدا در حال استراحت با یک زن جوان در یک آپارتمان می‌بینیم، یک مرد وارد می‌شود، یو چنگ را می‌بیند و خودش را از پنجره به بیرون پرت می‌کند.

ما افتادن او را نمی‌بینیم، قبل از اینکه این صحنه ناگهان تمام شود او سریعا از قاب تصویر بیرون می‌رود. این یکی از آن لحظاتی است که بیننده از خود می‌پرسد «چه اتفاقی افتاد؟»؛ لحظاتی که خود هو ادیت کرده است و به‌نوعی یک امضای شخصی برای این نوع فیلم‌سازی است.

فیلم آهسته، بسیار آهسته به ما اجازه می‌دهد قطعه‌های مختلف پازل را کنار هم بچینیم تا علت این لحظه را درک کنیم؛ مرد به این دلیل خودش را کشته، چون متوجه می‌شود یو چنگ، بهترین دوستش، با همسر او رابطه عاطفی داشته است.

ما بعدا متوجه می‌شویم یو چنگ به این دلیل با او رابطه داشته چون شریک عاطفی خودش، او را ترک کرده است. بنابراین یو چنگ بعدها در صحنه‌ای کاملا شوکه‌کننده به دوست‌دختر سابقش می‌گوید، مرگ این مرد کاملا تقصیر او بوده است.

این فیلمی است که افراد داخل آن دوست ندارند مسئولیت رفتار خود را قبول کنند. زمانی که معاون مدرسه متوجه می‌شود رابطه‌اش با هیوآنگ لینگ لو رفته است، از خود بیخود می‌شود، چون حرفه شغلی او از بین رفته است و همه تقصیرات را به گردن لینگ می‌اندازد.

زمانی که وانگ جین با صاحبان سگی که حیوان خانگی محبوب او را کشته‌اند روبرو می‌شود، آن‌ها رفتار زشتی از خود نشان می‌دهند و تنها نگران سگ عزیز خود Pipi هستند.

فیلم «فیلی که هنوز نشسته است»، فیلمی است که در آن افرادی که خصوصیات شخصیتی مثبت مانند صبر، مهربانی و همکاری دارند، محکوم به رنج بردن هستند و شخصیت آن‌ها تا نقطه شکست باید آزموده شود.

وای بو بابت دفاع از دوست خود مورد تهدید قرار می‌گیرد، پس از ایستادگی در برابر زورگو تعقیب می‌شود و از سوی صاحب بد اخلاق سگ کتک می‌خورد.

تعجبی ندارد که درنهایت تمام بدی‌ها و زشتی‌ها بی‌جواب نمانند.

وای بو در لحظه تلخ ناامیدی، از پیرمرد سواستفاده می‌کند؛ هوآنگ لینگ، ابتدا از مادر خشمگین و بعد از سوی همسر عصبانی مدیر کتک می‌خورد.

این اتفاق در انتهای یک سکانس خیره‌کننده و طولانی رخ می‌دهد، سکانسی به مدت ۱۲ دقیقه و با دو کات که ما را با رویارویی سخت مادر و دختر آشنا و هوآنگ لینگ را از پنجره اتاق خوابش و به سمت بیرون و خیابان دنبال می‌کند و در یک غافل‌گیری ناگهانی، مجددا او را در خانه دنبال می‌کنیم که برگشته است تا خشم خود را خالی کند.

او این کار را با شیئی انجام می‌دهد که خیلی قبل‌تر چشممان به آن افتاده بود و زمانی که او بار دیگر در این صحنه از آن استفاده می‌کند، فورا آن را می‌شناسیم که برنامه‌ریزی دقیق و اشاره‌ای ظریف را نشان می‌دهد که در روند روایت داستان فیلم رعایت می‌شوند.

فیلم «فیلی که هنوز نشسته است» به شکلی هنرمندانه ترکیب‌بندی، داستان‌گویی و بصری‌سازی شده است که همیشه متوجه نمی‌شوید داستان چیست یا چقدر هوشمندانه روایت می‌شود. اغلب اوقات این کار با تاکید روی عناصر بصری خاصی انجام شده است، درحالی‌که عناصر بصری دیگر کم‌اهمیت نشان داده می‌شوند. این شیوه، یک روش فیلم‌سازی است که توجه بیننده به موضوع دلخواه جذب شود.

فیلم‌بردار فیلم فان چائو، دو شخصیت را تنگاتنگ یکدیگر در قاب تصویر قرار می‌دهد، در نماهای نزدیک از سر و شانه و پیش از آنکه به ما اجازه دهد جزئیات مهمی را ببینیم؛ جزئیاتی که گاهی اوقات در پس‌زمینه محو شده‌اند.

در سکانس رویارویی و اوج فیلم، همه‌چیز بستگی به شخصیتی دارد که ناگهان از فاصله دور ظاهر می‌شود و به‌سختی قابل شناسایی است، مگر اینکه به یاد بیاوریم این شخصیت همیشه کاپشنی به رنگ قرمز خاص به تن می‌کرده است.

هو استاد مخفی‌کاری است، یعنی حوادث مهم را از دید بیننده دور نگه می‌دارد. ما شوهر را که از پنجره بیرون می‌پرد و همچنین کشته شدن سگ را نمی‌بینیم ولی بعدا صدای یک ناله ترسناک را می‌شویم و سپس دوربین اطراف وانگ جین جابه‌جا می‌شود و به سمت جسد خونی حیوان می‌چرخد.

این‌ها همگی ترفندهای هوشمندانه‌ای برای جلب توجه بیننده به حوادث است، ولی همچنین بار عاطفی آن‌ها باعث می‌شوند این حوادث زشت باشند، به عبارت دیگر به همین دلیل باید نشان داده نشوند.

این پویایی محتاطانه به فضای فیلم حس بی‌ثباتی می‌دهد و تاکیدی بر ظلم مردم شهر است، پیامی که از طریق کادربندی‌های بسته و رنگ‌های شدیدا مطیع: آبی لجنی، قهوه‌ای و خاکستری انتقال داده می‌شود.

استفاده از صداها هم با این لحن خاموش هماهنگی دارد. تمام بازی‌ها تقریبا تا حد جنون صدای گرفته دارند: یو چنگ یقینا جزو خلافکارانی در تاریخ سینماست که ملایم‌ترین لحن صدا را دارد و سکانس طولانی هوآنگ لنگ که در بالا اشاره شد تا حدی به علت بی‌احساسی مطلقی که در صورت بازیگر آن Wang Yuwen موج می‌زند، بسیار تاثیرگذار است.

شخصیت‌های استثنا اندک هستند و صدای آن‌ها نوعی خطر و هیجان دردناک را در خود دارد: مانند پدر همیشه خشمگین وای بو و مالکان بی‌عاطفه سگ.

گرچه، شخصیت‌ها اکثرا در فیلم با نوعی آرامش نیمه بهت‌زده به جلو پیش می‌روند و در زمان روبرو شدن با ترس واکنش زیادی از خود نشان نمی‌دهند.

یقینا بدبختی و ناامیدی چیزی است که در این دنیا با آن روبرو شده‌اند؛ آن‌ها در یک دنیای بدون پشتیبان و محافظ زندگی می‌کنند، که می‌توانست دخالت کند و امید دهد. والدین از کودکان خود خشمگین هستند، فرزندان بزرگسال نمی‌توانند برای خلاصی از دست والدین خود بیشتر از این صبر کنند، معاون مدرسه به دانش‌آموزان خود زمانی که مدرسه آن‌ها برای نابودی انتخاب شده، دلداری اندکی می‌دهد «زمانی که فارغ‌التحصیل شدید، اکثر شما فروشنده غذای خیابانی خواهید شد.»

زمانی که زورگو شدیدا آسیب می‌بیند، مدرسه تصمیم می‌گیرد به پلیس خبر ندهد؛ بیننده می‌شنود که به این موضوع شخصا رسیدگی خواهد شد. در حقیقت، معنای این حرف این است که یو چنگ و دارودسته‌اش اوضاع را به دست می‌گیرند.

یو چنگ سرافکنده، در حال ترحم به خود و با این حال محو رفتار همراه با بی‌تفاوتی‌اش نسبت به مسائل، خلاصه‌ای از ناامیدی از جهان است، حتی با آن که او به آهستگی میل به نوعی رستگاری را نشان می‌دهد و احتمالا در این جهان معنای برتری وجود دارد، گرچه معنایی مرموز است. فیل در عنوان فیلم، در شهر ماژولی نشان داده می‌شود که ظاهرا تمام روز بی‌حرکت می‌نشیند (شبیه به بودا شاید؟) و حتی زمانی که بازدیدکنندگان با چنگال به او ضربه می‌زنند از واکنش خودداری می‌کند.

ویژگی مشترکی که وای بو و یو چنگ را یکی می‌کند این است که هر دو شیفته این موجود هستند و مصمم می‌شوند با چشمان خود آن را ببینند.

این موجود افسانه‌ای، پاسخ فیلم به زوال درون فیلم «هارمونی‌های ورکمایستر» بلا تار است که حول آشفتگی و خشونت جهان می‌چرخد؛ فیل هو مانند آن موجود عظیم‌الجثه، مجموعه‌ای از مفاهیم مرتبط، مبهم، غیرقابل مشخص و احتمالا ترسناک است.

ظاهرا تنها بخشی از عناصر فیلم، اغراق‌آمیز هستند. اظهارات مربوط به ناامیدی می‌توانند کمی بیش از حد مشخص باشند («زندگی از این بهتر نخواهد شد. تنها در مورد رنج است.») و زمانی که وانگ جین از خانه سالمندان دیدن می‌کند، دوربین به آهستگی ردیفی از اتاق‌های دلتنگ‌کننده را نشان می‌دهد که توسط افراد سالخورده‌ای اشغال شده که به سختی راه می‌روند و از موسیقی متن دلگیر و گرفته استفاده می‌شود که تاکید به تلخی این سکانس دارد این صحنه، تنها لحظه‌ای در فیلم است که موسیقی Hua Lun تاثیرگذار نیست.

موسیقی متن ساخته و پرداخته او در بخش‌های دیگر فیلم کاملا گیراست: صدای پیانو، ارگ و گیتار و انعکاس صدای هنرمندان آلمانی دهه ۷۰ مانند Michael Rother یا گروه موسیقی پوپول ووه.

کمی طول می‌کشد تا پی ببرید تمامی این اتفاق‌ها در تنها یک روز رخ دادند، هو می‌توانست به سادگی عنوان یک فیلم چینی عالی ۲۰۱۸ دیگر یعنی «سفر دراز روز در شب» را برای فیلم خود انتخاب کند.

 ما به آهستگی پی می‌بریم هو زمان را براساس منطق خود فشرده و باز کرده است. در یک سکانس فریبنده نزدیک به انتهای فیلم، ما متوجه می‌شویم که شب در حال سحر شدن است و در همین حین هو از یک زمان‌بندی دقیق و جادویی استفاده می‌کند تا به عنوان یک حادثه مهم، قطاری در پس زمینه حرکت کند.

به شکل تکان‌دهنده‌ای در تیتراژ انتهایی فیلم از خالق آن قدردانی می‌شود و یک عکس خندان از او را می‌بینیم که ظاهرا کمی پیش از مرگ او در ۲۹ سالگی گرفته شده است. هو بو مانند برخی از شخصیت‌هایش ممکن است تصمیم گرفته باشد آینده خود را نابود کند، ولی یقینا فیلم او آینده دارد، یک بیانیه اصیل و قدرتمند و فیلمی که بدون شک تا سال‌ها ماندگار خواهد بود.


منبع: Film Comment

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

1 دیدگاه
  1. عباس می‌نویسد

    بهتون دیدن این فیلم طولانی اما تاثیر گذار رو پیشنهاد میکنم. مردم به حدی درگیر فرار از همه چیز هستند که گاهی قدرت تشخیص و تحلیل کارها و عواقبش رو رو از دست میدن چون فرار کردن رو یاد گرفتند. این فیلم به نوعی میتونه آینده تمام قدی باشه از یک زندگی عادی، نا امید کننده و پر از اشتباه ما آدم های معمولی.

fosil