انیمههای ژاپنی اغلب در مورد کودکان هستند، اما میتوان مطمئن بود که در درجه اول برای مخاطب کودک ساخته نمیشوند. این فیلمها بینشی درباره ناخودآگاه جامعه ژاپن را ارائه میدهند؛ کشوری که در مدت جنگ جهانی دوم به قدرت نظامی غیرقابلانکار دولت و افسانه «باد الهی» – ایثار خلبانان کامیکازه- اعتقاد داشت. با این حال، پس از بمباران هیروشیما و ناگازاکی، ژاپن باید با این واقعیت کنار میآمد که قدرتی بالاتر از امپراتوری ژاپن، یعنی ایالاتمتحده آمریکا وجود دارد.
محبوبترین انیمه های برتر قرن ۲۱ ، «آکیرا»، «شبح درون پوسته»، «مدفن کرم های شبتاب» و «نائوشیکا از دره باد» بهنوعی با کابوس جنگ جهانی دوم درگیر بودند؛ موضوعی که بر هویت ملی ژاپن و همچنین مسئولیت انسانی اختراع سلاحهای کشتار جمعی سایه افکنده بود. در این زمان، بحث اداره حکومت توسط افراد شایسته و فنسالاری مطرح شد و این سوال به وجود آمد که «آیا جذب سریع فناوری غربی به تولد یک دیو جدید منجر میشود که درنهایت سرزمین خورشید تابان را نابود خواهد کرد؟»
اگرچه به نظر میرسد که برخی از انیمه های برتر تولیدشده در قرن ۲۱ ، درباره این موضوع هستند («متروپولیس»، «باد برمیخیزد»، «شبح درون پوسته ۲: اینوسنسو»)، اما اگر عمیقتر نگاه کنیم، در مقایسه با فیلمهای دهه ۸۰ و ۹۰، امید بیشتری ارائه میدهند. کودکان این انیمهها، که نمایندگان نسل ایگرگ (نسل پس از نسل ایکس و قبل از نسل زد) هستند، باید در نبردی متفاوت از پیشینیان خود مبارزه کنند؛ بزرگترین چالش این نسل، یافتن راهی برای کنار آمدن با مشکلات زندگی روزمره است: از دست دادن پدر («فرزندان گرگ» و «نامهای به مومو»)، بیثباتی در زندگی نوجوانانه و نداشتن هدف («دختری که در زمان پرش میکرد» و «۵ سانتیمتر در ثانیه») یا مشکلات پیدا کردن هویت خود («شهر اشباح» و «بازگشت گربه»). اگرچه ممکن است این مشکلات در مقایسه با هیولاهای نابودگر فیلمهای قبلی، پیشپاافتاده به نظر برسند، اما این نسل باید وظیفه دشوار زدودن سایههای جنگ و یافتن راهی برای زندگی را بر دوش بکشد.
در فیلیمو شات به ۲۰ انیمه برتر قرن ۲۱ از نسل ایگرگ میپردازیم که تماشای آنها بهطور جدی توصیه میشود؛ در بخش اول این مقاله با ما همراه باشید.
در ادامه خواهید خواند:
۲۰- «نامهای به مومو» محصول سال ۲۰۱۱
تجربه از دست دادن، زندگی در یک کلانشهر در مقایسه با حومه شهرها و ارواح پلید فرهنگ فولکلور ژاپنی، اجزای اساسی یک انیمه خوب برای تمامی سنین هستند. مطمئناً «نامهای به مومو» تمام این ویژگیها را دارد و علاوه بر آن، لحظات احساسی و طنزآمیز نیز به آن اضافه شده است. هنگامی که مومو سعی میکند با غم از دست دادن پدرش کنار بیاید، ارواحی ترسناک اما صمیمی به او کمک میکنند؛ این موضوع باعث شکل گرفتن لحظاتی خندهدار در فیلم شکل بگیرد. برای کسانی که فیلمهایی با ریتم کند را تحسین میکنند، دیدن این نکته جذاب است که مومو چگونه بهتدریج درک میکند که تنها کسی نیست، رنج کشیده است و باید رابطهاش را با مادرش پررنگتر کند.

اگرچه این انیمه توان رقابت با کمال جادویی «شهر اشباح» را ندارد، اما در سایه برخی از انیمیشنهای آمریکایی کاملاً خندهدار و سرگرمکننده، همانند الماسی گرانبها میدرخشد. «نامهای به مومو»، شوخطبعی را در یک داستان دلنشین و انسانی ترکیب کرده است. هیچچیز بهتر از مجموعه جوایزی که این فیلم بین سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ دریافت کرده است نمیتواند تماشایی بودن آن را اثبات کند؛ از جمله این جوایز میتوان به جایزه انیمه توکیو، جایزه آکادمی ژاپن، جایزه آسیا پاسیفیک و جایزه آنی اشاره کرد.

۱۹- «بر فراز تپه شقایق» محصول سال ۲۰۱۱
گورو میازاکی، پسر هایائو میازاکی، نتوانست استعداد خود را با انیمه «حکایت دریای زمین» اثبات کند؛ «حکایت دریای زمین»، اولین تجربه کارگردانی او در سال ۲۰۰۶ بود که اگر واقعبینانه نگاه کنیم موفقیت بزرگی محسوب نمیشود. بااینحال، دومین فیلم او همانند اثر یک کارگردان باتجربه ساخته و پرداخته شده است. این فیلم زیبا و سرگرمکننده که در استودیو جیبلی ساخته شده است، همتراز با بهترین فیلمهای این استودیو قرار میگیرد.
وقایع «بر فراز تپه شقایق»، در گذشته رخ میدهد و داستان گروهی بچهمدرسهای را روایت میکند که سعی دارند باشگاه خود را از تعطیلی نجات دهند. این فیلم که اقتباسی از یک شوجو مانگا مربوط به دهه ۸۰ است، بهترین المانهای این ژانر را بهکار میگیرد: لحظات شاد جوانی، شکوفایی عشق و جو انرژیبخش و روحافزا.

گورو میازاکی، در مقایسه با دنیای جادویی پدرش، خود را به واقعیت نزدیکتر ساخته است. قهرمان او که یک دختر به نام اومی است نزدیکی بیشتری با شخصیتهای ایسائو تاکاهاتا در فیلم «مدفن کرمهای شب» تاب دارد. این نزدیکی در هیچیک از قهرمانان فیلمهای نیمه جادویی میازاکی دیده نمیشد؛ اما بااینحال ظرافت و قدرت اومی را میتوان با نائوشیکا یا چیهیرو مقایسه کرد. بهطور کلی، «بر فراز تپه شقایق» بهترین انیمه شوجو تاریخی تا به امروز است. از نقطه قوتهای فیلم میتوان به طراحی شخصیت عالی و آهنگسازی فوقالعاده ساتوشی تاکبه اشاره کرد. «بر فراز تپه شقایق» در میان انیمه ای برتر قرن ۲۱ از جایگاه ویژهای برخوردار است.

۱۸- «بازگشت گربه» محصول سال ۲۰۰۲
پروژه «بازگشت گربه» در قالب یک انیمیشن کوتاه به سفارش یک پارک سرگرمی آغاز شد؛ اگرچه این سفارش لغو شد، اما هایائو میازاکی از پروژه دست نکشید و آن را بهعنوان یک فیلم آزمایشی برای مدیران جدید استودیو جیبوری نشان داد. یکی از این مدیران، هیرویوکی موریتا بود. با گذشت زمان، فیلم بر اساس داستان موریتا توسعه داده شد و بدین ترتیب انیمه جذاب و آزمایشی «بازگشت گربه»، یکی از جذابترین انیمه های برتر قرن ۲۱ ساخته شد. بهعنوان ادای احترام به مدیران قبلی استودیو جیبوری، این انیمه از بارون هامبرت فون گیکینگن و موتا، گربه چاق انیمه «زمزمه قلب» محصول سال ۱۹۹۵ به کارگردانی یوشیفومی کوندو الهام گرفت.

باقی بازیگران، در نقش ساکنان سرزمین پادشاهی گربه صداپیشگی کردهاند و هارو، دختر نیمه انسان، پس از آن که شاهزاده گربه لونا را نجات داد قرار است در پاداشی ناخواسته با او ازدواج کند. ماجراجویی هارو در سرزمین پادشاهی گربه از برخی جهتها همانند سفر چیهیرو به شهر اشباح است؛ آنها برای آنکه کاراکتر واقعیشان را پیدا کنند، باید در ابتدا خود را از دست بدهند. هارو به یک گربه تبدیل میشود، درحالیکه چیهیرو نام خود را فراموش میکند و به شخصی به نام سن تبدیل میشود؛ هردو آنها فقط زمانی میتوانند به اصل خود بازگردند که چگونگی حفظ ثبات در زندگی روزمره را یاد گرفته باشند.
به دلیل شباهتهای موجود بین این دو شخصیت، بازگشت گربه اغلب بهعنوان ترکیبی ضعیف از انیمه های «شهر اشباح» و «زمزمه قلب» شناخته میشود. بااینحال، این انیمه، داستانی زیبا و آموزنده در مورد فرهنگ پیچیده ژاپن و تغییر شرایط زندگی ارائه میدهد.
۱۷- «قصر متحرک هاول» محصول سال ۲۰۰۴
اگرچه این فیلم بهترین انیمه هایائو میازاکی در قرن بیست و یکم نیست، اما «قصر متحرک هاول» شایستگی قرار گرفتن در لیست انیمه های برتر قرن ۲۱ را دارد. «قصر متحرک هاول» بهخودیخود یکی از دلپذیرترین مخلوقات میازاکی است؛ بهعنوان ترکیبی از اشکال طبیعی و شکلهای مربوط به سبک استیم پانک (ماشین بخار)، این انیمه مظهر همنوایی ایده آل طبیعت و دنیای فناوری است. قصر هاول، که مسیر پر پیچوخم بین دو کشور در حال جنگ را طی میکند، جایی است که سوفی نفرینشده به شکل یک بانوی پیر به دنبال پناهگاه است.

برخی المانهای این انیمه یادآور داستان «جادوگر شهر اُز» و بهویژه شخصیت جادوگر شهر ویرانه است؛ کسی که به دلیل حسادت به سوفی او را نفرین میکند. کله شلغمی، مترسکی است که سوفی در راه رسیدن به قصر متحرک با او روبرو میشود. هرچند این جهان برای اغلب شخصیتهای افسانهای غرب همانند خانه است، اما این دنیا شیاطینی با قدرت نظامی دارد که مشهودترین آنها در صحنهای به تصویر کشیده میشود که بمبافکنهای غولآسا شهر را به آتش میکشند.
هنگامی که جادوگر شرور به پیرزنی بیآزار تبدیل میشود، میازاکی اعلام میکند که این فیلم در مورد صلحجویی فرا ملّی است؛ او قصد ندارد هیچیک از طرفین را سرزنش کند یا اینکه دشمن قویتر را برای حمله بهطرف مقابل مورد ملامت قرار دهد، بلکه شرق و غرب را در یک افسانه فرا ملّی آشتی میدهد.

۱۶- «صلح کوتاه» محصول سال ۲۰۱۳
«صلح کوتاه»، مجموعهای از چهار فیلم کوتاه است. کاتسوهیرو اوتومو (که مدیریت پروژه را بر عهده داشت)، با سه هنرمند برجسته در عرصه انیمه سازی همکاری داشت. دو تن از آنها، هیروآکی آندو و شوهی موریتا، پیشازاین به ترتیب در فیلمهای «استیم بوی» و «پروژه آزادی» با این کارگردان همکاری کرده بودند؛ اما هیچکدام از آنها تا آن زمان یک فیلم بلند را کارگردانی نکرده بودند.
انیمه کوتاه موریتا، با نام «مالکیت ها»، داستان یک سامورایی را روایت میکند که برای فرار از یک معبد باید وسایل نمادین مختلفی را تعمیر کند. «قابلاحتراق» اوتومو، تداعیکننده سبک نقاشیهای سنتی ژاپن است، اما نماهای آغازین این بخش به یک بازی رایانهای شباهت دارند. بخش دیگر این فیلم، «قمار» به کارگردانی هیروآکی آندو است که تصاویر آن شباهت زیادی به نقاشی دارند و اهمیت متحرکسازی سنتی را در مقابل تکنیک تصویرسازی رایانهای نشان میدهند. زیبایی این سه بخش کوتاه، در ارجاعات آنها به مذهب و هنر کلاسیک ژاپن ریشه دارد، اما «قابلاحتراق» قسمتی است که ازلحاظ سبک بصری بسیار نوآورانه محسوب میشود.

در تقابل با این سه داستان که در مورد گذشته هستند، «وداع با اسلحه» اثر کاتوکی یک انیمه علمی-تخیلی ویران شهری است. این بخش، در مقایسه با سه قسمت قبلی طولانیتر و از لحاظ تکنیک متحرکسازی بهتر از آنها بود. نکته قابلتوجه این قسمت در مقایسه با دیگر انیمه های علمی تخیلی، رخ ندادن وقایع داستان در یک کلانشهر بود. در عوض یک شهر بزرگ، تنها یک ویرانه وجود داشت که در آنجا جنگ میان انسانها و ماشینها به سطحی جدید رسیده بود. «صلح کوتاه» نمایش خوبی از چیزی است که نوآورترین انیماتور های آن زمان قادر به انجام آن بودند. این فیلم باعث شد مردم برای تماشای یک انیمه بلند به کارگردانی آندو، کاتوکی و موریتا بهصورت مجزا امیدوار شوند.
۱۵- «دختری که در زمان پرش میکرد» محصول سال ۲۰۰۶
«دختری که در زمان پرش میکرد» یک فیلم شاد در مورد دختری به نام ماکوتو و دو دوست پسر او است. اگرچه عنوان فیلم کمی گمراهکننده است اما با یک انیمه علمی-تخیلی مواجه نیستیم. در این انیمه، مامورو هوسودا قدرت خود را به رخ کشیده است: نمایش زیبایی ساده زندگی در ژاپن مدرن.

اگرچه برخی هواداران مایلاند فرض کنند که مسئله سفر در زمان، فیلم را پیچیدهتر از چیزی کرده است که در نگاه اول به نظر میرسد، اما برای لذت بردن از آن نیازی به تفکر در مورد طبیعت و نظریه سفر در زمان نیست. علاوه بر این، سفر برخی شخصیتها به گذشته، بخش فرعی داستان است، زیرا تمرکز اصلی روایت روی موضوع حفظ دوستیهاست.

۱۴- «دنیای مخفی آریتی» محصول سال ۲۰۱۰
تولیدات استودیو جیبوری بهطورکلی طیف وسیعی از مخاطبان را به خود جذب میکنند؛ زیرا بیشتر این فیلمها درباره افراد شرور کلاسیک نیستند و در عوض به موضوعهای جدی اجتماعی یا عاطفی میپردازند. کشمکش اصلی فیلمهای این استودیو، معمولاً ناشی از درگیری بین شخصیت هایی با اهداف متفاوت است. بااینحال، در عوض تقابل یک دشمن اصلی با گروهی از قهرمانان، تمامی شخصیتها فضیلتها و پلیدیهای مخصوص به خود را دارند.

بهعنوان یکی از بهترین تولیدات استودیو جیبوری و یکی از انیمه های برتر قرن ۲۱ ، «دنیای مخفی آریتی» یک اثر جذاب برای تمامی سنین است. اگرچه کارگردان آریتی، هیروماسا یونهبایاشی است، اما هایائو میازاکی بهعنوان فیلمنامه نویس در این پروژه مشارکت داشته است. این موضوع باعث میشود که شاهد المانهایی بسیار آشنا باشیم. شخصیت اصلی، بهخودیخود یک قهرمان «میازاکیگونه» است؛ آریتی، دختری از نژاد پری است که وظیفه قرض گیری را بر دوش دارد. او در اولین سفرش به دنیای بیرون، تنها قانون نژاد خود را نقض میکند و اجازه میدهد که یک پسر بیمار از نژاد انسان به نام شو، او را ببیند.
نقطه قوت این انیمه، نمایش دنیای روزمره از دیدگاه یک بیگانه است: از دیدگاه خانواده آریتی، حتی انسان هایی با اهداف خوب نیز به دلیل ابعاد بزرگشان خطرناک محسوب میشوند، درحالیکه این دختر پری، چشمان شو را به جهان کاملاً جدید و چشمنواز زیرزمین باز میکند.

۱۳- «استیم بوی» محصول سال ۲۰۰۴
کاتسوهیرو اوتومو اولین بار با ساخت انیمه علمی-تخیلی «آکیرا» محصول سال ۱۹۸۸ قلب تماشاگران را تسخیر کرد. این انیمه باعث شد منتقدان و محققان، این سبک از فیلمسازی را جدی بگیرند. تقریباً بیست سال بعد، «استیم بوی» قبل از آن که اکران شود به دلیل بودجه زیاد و زمان تولید طولانی خود بر سر زبان ها افتاده بود. هنگامیکه فیلم بر پرده سینما ها اکران شد، منتقدین با تماشای تصاویر زیبایی که بهواسطه ۱۸۰ هزار نقاشی و ۴۰۰ تصویر رایانهای خلق شده بودند آن را تحسین کردند، اما این فیلم بهعنوان یک انیمه استیم پانک نیز مورد استقبال قرار گرفت.
درحالیکه دغدغه «آکیرا»، مشکلات دنیا و حضور همهجانبه فناوری بود، «استیم بوی» زمانی را روایت میکند که انسان اولین ماشینها را خلق کرد. برای اوتومو، فناوری هیچگاه نمیتواند بهطور مسالمتآمیز با طبیعت ترکیب شود. کشمکش اصلی داستان، همانند انیمه «آکیرا»، ناشی از ویژگیهای بالقوه فناوری برای تخریب محیطزیست است.

۱۲- «محل قرار روزهای اول آشنایی» محصول سال ۲۰۰۴
وقایع «محل قرار روزهای اول آشنایی» در یک ژاپن خیالی پس از جنگ رخ میدهد؛ ژاپن به یک نیمه شمالی تحت کنترل متحدین و یک نیمه جنوبی تحت کنترل ایالاتمتحده تقسیم شده است. سلاح اصلی شمال، یک برج است که بر آسمان سلطه دارد. در این حال، دختری به نام سایوری که در نیمه جنوبی زندگی میکند به خوابی بیانتها فرو میرود و سرنوشت او با برج پیوند میخورد.

این جنگ فرضی (که باعث شد ژاپن به طرزی فراموشنشدنی تجزیه شود)، ما را به یاد جنگ جهانی دوم میاندازد. پس از گذشت چند دهه، اضطراب جنگ هنوز بر خاطرات و زندگی مردم سایه افکنده است. نجات از این وضعیت تنها زمانی آغاز میشود که دوستان سایوری، یعنی هیروکی و تاکویا که از نسل جدید هستند، راهی برای از بین بردن این کابوس و منشاء اختلاف یا همان برج هیولایی ایزو پیدا کنند.
موضوعی که در انیمه ماکوتو شینکای شاهد آن هستیم تداعی خاطرات کودکی و اشتیاق برای رویاهای دستنیافتنی و آسمان، نمادی از این رویاهاست. اما وجود آگاهی اجتماعی، مشهودترین نقطه قوت داستان «محل قرار روزهای اول آشنایی» است. این نقطه قوت باعث شده انیمه ماکوتو شینکای ارزش تماشای چندینباره را داشته باشد و یکی از انیمه های برتر قرن ۲۱ محسوب شود.
۱۱- «کابوی بیباپ: فیلم سینمایی» محصول سال ۲۰۰۱
داستان این انیمه علمی-تخیلی در آیندهای رخ میدهد که بشر برای ادامه زندگی مجبور شده است در سیارات مختلف منظومه شمسی پراکنده شود. بیباپ یک شکارچی جایزهبگیر است که تصمیم دارد فردی را شکار کند؛ این فرد همان کسی است که باعث یک ویروس جدید را منتشر میکند. طبیعتاً، این تصمیم او شامل ماجراجوییهای زیادی است که به صحنههای اکشن بسیاری منجر میشود. موضوع تحسینبرانگیز این انیمه، صحنههای مبارزه فضایی و مبارزه با هنرهای رزمی است که با ظرافت خاصی به انیمیشن تبدیل شدهاند.

این فیلم سینمایی، اقتباسی از یک انیمه سریالی بسیار محبوب با همین نام است که هواداران آن عاشق تمامی بیستوشش قسمتش هستند. کابوی بیباپ، المانهایی را در خود جای داده است که در فیلمهای گانگستری غربی و سبک علمی تخیلی شاهد آن بودهایم. این موضوع باعث شده است که فضای فیلم، بیش از آن که به انیمه های ژاپنی شباهت داشته باشد، فضایی غربی را تداعی کند. این فیلم، تا حد زیادی به سریال وفادار بوده است بنابراین تماشای «کابوی بیباپ: فیلم سینمایی» نهتنها برای هواداران سریال لذتبخش خواهد بود، بلکه بیشک یکی از انیمه های برتر قرن ۲۱ نیز محسوب میشود.

۱۰- «۵ سانتیمتر در ثانیه» محصول سال ۲۰۰۷
انیمیشن میتواند دری رو بهسوی یک دنیای فانتزی با خدایان و شیاطین مکانیکی ساکن آن باز کند، اما هر انیمه ای، مخاطب را به یک ماجراجویی درون دنیایی فراواقعی دعوت نمیکند. سبک واقعگرایانه «۵ سانتیمتر در ثانیه»، تقریباً بیرحمانه است و همین ویژگی، آن را منحصربهفرد میکند. درحالیکه انیمه ها معمولاً روی عمل متمرکز هستند، «۵ سانتیمتر در ثانیه» در عوض تمرکز روی فضایی که در آن عمل رخ میدهد، در اغلب مواقع تصاویری را نشان میدهد که ارزش فضایی یا زیبایی دلپذیری دارند.

نتیجه این کار، نمونهای عالی از به تصویر کشیدن زمان با توجه به مکتب فلسفی ژیل دلوز است؛ فیلم، در عوض نشان دادن شخصیتهایی که برای خلق شرایطی بهتر تلاش میکنند، عمدتاً روی خود «زمان» تمرکز دارد. داستان این انیمه، درباره عشق دو کودک نسبت به هم است. آنها باید مدرسهشان را عوض کنند و شرایط بهگونهای رقم میخورد که از هم دور میشوند. این انیمه، سه نسخه متفاوت از یک وضعیت یکسان را از سه دیدگاه زمانی متفاوت نشان میدهد؛ بدون آنکه هیچ راهحلی ارائه کند. اگر نظریه فیلم دلوز یک جامعه ناامید شده پس از جنگ را نشان دهد، «۵ سانتیمتر در ثانیه» را میتوان بهعنوان نمایشی از جوانان ناامید پس از هزاره در نظر گرفت.
۹- «بازیگر هزاره» محصول سال ۲۰۰۱
واقعیت و خیال در این داستان حماسی از ساتوشی کن به یکدیگر پیوند میخورند. «بازیگر هزاره»، یک ماجراجویی احساسی درون خاطرات چیوکو فوجی وارا، یک ستاره در عرصه بازیگری است که پس از تعطیل شدن استودیوی فیلمسازیاش، بهترین خاطرات زندگی، دوران کاری و تاریخ ژاپن را بازگو میکند. برخلاف برخی دیگر از فیلمهای ساتوشی کن (ازجمله «پاپریکا» که در این فهرست نیز قرار دارد) این انیمه، درگیر تصاویر ناراحتکننده از ناخودآگاه انسان نیست.
این خاطرات، بیننده را وارد دنیای یک زن حساس میکنند و تصاویر یک عاشق گمشده بهمرور در ذهن ما نقش میبندد. جستجوی چیوکو برای عشقش (که از دوره جوانی تا پیری او طول میکشد)، به شکل یک تعقیب و گریز در چندین فیلم او به تصویر کشیده شده است؛ این تعقیب و گریز، بهنوعی تاریخچه ژاپن و سینمای آن را بیان میکند. تمام این تاریخچه، از دریچه خاطرات شخصی چیوکو به تصویر کشیده میشود که با گذر زمان و نزدیک شدن به دوران معاصر، تصاویر هم بهتدریج رنگارنگتر میشوند.

لایه سوم داستان، با نمایش شخصیت فیلمبردار مصاحبه چیوکو اتفاق میافتد که جنیا نام دارد. هنگامیکه مسائلی مانند «نگاه عمیق» و «تماشاگری محض» مورد تاکید قرار میگیرند، فیلم تا حد زیادی به انیمه «آبی تمامعیار» نزدیک میشود؛ اما «بازیگر هزاره» بیش از تمامی فیلمهای ساتوشی کن، حس مثبت القا میکند. در اینجا جنبه تاریک ذهن در سایه پنهان میشود و یک کلید، صندوقچهای را باز میکند پر از تصاویر دلپذیر از صنعت رسانه.
۸- «پدرخواندههای توکیو» محصول سال ۲۰۰۳
ساتوشی کن کارگردانی نیست که داستانهای شگفتآور و عجیبوغریب روایت کند. بااینحال، «پدرخواندههای توکیو» نهتنها یک داستان عجیب است بلکه از اولین دقیقه فیلم تا انتهای آن، تمام ویژگیهای سبک این کارگردان را رعایت کرده است. «پدرخواندههای توکیو» که تماشای آن در شب کریسمس برای تمام عاشقان انیمه اجباری است، درباره سه فرد بیخانمان است که در شب سال نو به یک بچه رهاشده برمیخورند و تصمیم میگیرند که مادر این کودک را پیدا کنند.

از آن جایی که داستان اکثر انیمه ها در یک فضای تخیلی یا یک کلانشهر واقعی روی میدهند، این شهر بزرگ به شکل یک فضای غیرانسانی و ناآرام نشان داده شده است. بااینحال، زنجیرهای از رویدادها (که در مدت جستجوی این سه شخصیت روی میدهند)، اثبات میکند که شگفتی حتی میتواند در تاریکترین مکانها رخ دهد. صرفنظر از جلوههای بصری، سبک ساتوشی کن بیشتر در ترکیب ظریف المانهای فانتزی و واقعیت با توجه دقیق به حفظ داستان در حد و حدود اتفاقات باورکردنی مشهود است؛ بنابراین تعجبآور نیست اگر بگوییم که با یکی از انیمه های برتر قرن ۲۱ مواجه هستید.

۷- «فرزندان گرگ» محصول سال ۲۰۱۲
انیمه مامورو هوسودا در میان انیمه های برتر قرن ۲۱ ، نمونهای از یک داستان عاشقانه است: دانشجویی جوان به نام هانا، عاشق پسری مرموز میشود که همکلاسی اوست. با گذر زمان معلوم میشود که این پسر یک گرگنماست اما هانا با این موضوع مشکلی ندارد. «فرزندان گرگ»، شباهت زیادی به یک انیمه شوجو (داستانی عاشقانه که برای مخاطبان زن جوان در نظر گرفته شده است) دارد.
بااینحال، این فیلم شایسته آن است که مدت بیشتری در موردش صحبت کنیم؛ هنگامیکه عاشق هانا میمیرد و او را با دو نوزاد/توله تنها میگذارد، تلاش هانا برای بزرگ کردن کودکانش، به گره اصلی داستان تبدیل میشود. شما بهندرت میتوانید بر پرده سینما، شخصیت زنی تنها را ببینید که بهراحتی مشکلاتش را کنترل میکند. هانا، با دو بچه که نمیتوانند غرایز حیوانی خود را کنترل کنند، تنها مانده است؛ او تصمیم میگیرد که زندگی خود را وقف تربیت آنها کند و این کار را با مهربانی و خوشحالی انجام میدهد. روش هوسودا برای نشان دادن این زن تنها که زندگی خود را وقف خانوادهاش میکند، بسیار غمانگیز است؛ اما این که کودکان و مادرشان چطور راه خود را برای یک زندگی رضایتبخش پیدا میکنند به تماشاگران قوت قلب میدهد.

۶- «باد برمی خیزد» محصول سال ۲۰۱۳
«باد برمیخیزد» که یک انیمه تاریخی است، شاید برای کسانی که تنها به دلیل وجود المانهای فانتزی همیشگی عاشق فیلمهای میازاکی هستند، بهترین انتخاب نباشد. بااینحال، این فیلم خصوصیات فوقالعاده خود را دارد. میازاکی هنگامیکه درگیر ماشینها و بهویژه ماشینهای پرنده میشود، بهترین آثارش را خلق میکند.

«باد برمیخیزد» داستان جیرو هیروکوشی را روایت میکند؛ جیرو، مهندس طراح جنگندههای ژاپنی است، اما همانطور که از میازاکی انتظار داریم، داستان فیلم مثل همیشه چندلایه دارد. هیروکوشی یک آدم رویاپرداز با وسواس شدید در مورد ماشینهای پرنده و مهندسی است؛ همانطور که خود کارگردان همین ویژگی را دارد. بااینحال، جنبه دیگر میازاکی واقعی، در کاراکتری به نام کاپرونی ظاهر میشود. این مهندس ایتالیایی، هیروکوشی را با هواپیمای خود به سفرهای فانتزی میبرد و در آنجا، این دو نفر در مورد آزادی ابدی پرواز و ظرفیتهای بیانتهای مهندسی هواپیما بحث میکنند.
درحالیکه کاپرونی این ماشین ها را بهعنوان وسیلهای برای حملونقل در نظر میگیرد، هیروکوشی سلاح میسازد؛ بنابراین، اخلاق جنگ نیز موردتوجه قرار گرفته است. آیا مسئولیت اخلاقی جنگ، مربوط به مهندسی است که یک ماشین قاتل ساخته یا کسانی که این رویای زیبا را به یک شیطان تبدیل کردهاند؟ علیرغم این سوال فلسفی، «باد برمیخیزد» یک داستان زیبا در مورد شور، عشق، ارواح باستانی ژاپن و ماشینهای پرنده است.

۵- «پاپریکا» محصول سال ۲۰۰۶
ناخودآگاه و قدرتهای خطرناک رویا، دغدغههای اصلی ساتوشی کن هستند. او این موضوعات را در فیلم «آبی تمامعیار» محصول ۱۹۹۷ به خوبی به تصویر کشید. داستان «آبی تمامعیار» در مورد خوانندهای به نام میما است که تصمیم میگیرد برای پیشرفت و شهرت بیشتر، بازیگر شود؛ اما این کار او خشم هوادارانش را در پی دارد. مدتی بعد، میما متوجه میشود که توسط یکی از هوادارانش که تعادل روانی ندارد، تعقیب میشود. «پاپریکا» در سطحی عمیقتر به ناخودآگاه میپردازد و وارد قلمرو رویا های فیزیکی میشود؛ جایی که یک ماشین به سرقت میرود: ماشینی که رویا های بیماران را ثبت کرده و نمایش میدهد.
اکنون هرکسی که رویا میبیند در خطر است، زیرا مجرم، ناخودآگاه جمعی مردم را هدف قرار داده است و آنها را به رقص مرگ دعوت میکند؛ جایی که سرزمین رویا بهتدریج به دنیای واقعی حمله میکند. دکتر آتسوکو چیبا، که یک رواندرمانگر است با استفاده از جنبه دیگر شخصیت خود یعنی «پاپریکا» (که یک فرشته مو قرمز است)، وارد این قلمرو میشود تا از بروز یک تراژدی جلوگیری کند.

بااینحال، معنای واقعی رویا از نظر ساتوشی کن چیست؟ شخصیت چیبا که در دنیای رویا به پاپریکای زیبا تبدیل میشود، ارجاعی شفاف به نظریات فروید دارد. علاوه بر این، ارجاعات پنهان بسیاری به فیلمهایی مانند «تارزان»، «تعطیلات رمی»، «آبی تمامعیار» و همچنین فیلمهای کوروساوا داده میشود. در این فیلم، منبع اصلی توهمات و پریشانی صنعت فیلم، بهعنوان خالق رویاهای زیبا مطرح شده و همین دیدگاه منحصربهفرد کافی است تا «پاپریکا» را یکی از انیمه های برتر قرن ۲۱ بدانیم.
۴- «تکونکینکریت» محصول سال ۲۰۰۶
مایکل آریاس، یک فیلمساز آمریکایی است که در ژاپن کار میکند. شاید با دانستن پیشینه نویسنده مجبور شویم تمام نشانههای کوچکی را که باعث ایجاد تمایز بین «تکونکینکریت» و دیگر انیمه های برتر قرن ۲۱ موجود در این لیست میشوند، موردتوجه قرار دهیم. بارزترین نوآوری «تکونکینکریت» سبک هنری آن است.
شخصیتهای این انیمه، ژاپنی به نظر نمیرسند و کارگردان تا حدودی سنتشکنی کرده است اما این کاراکترها هنوز هم بهاندازه کافی دارای ویژگیهای شخصیتهای انیمه های ژاپنی هستند. شخصیتهای آریاس، چشمان بزرگ الهام گرفتهشده از آثار دیزنی را ندارند و این موضوع باعث شده است که به مردم واقعی ژاپن شباهت بیشتری داشته باشند. صرفنظر از جلوههای بصری قوی و واقعگرایی در مناظر شهری، چیزی در این انیمه وجود دارد که برای دیگر انیمه های ژاپنی بیگانه نیست: فضای این فیلم، بهصورت جدی از صحنههای فانتزی الهام گرفته شده است.

در کنار داستان فرعی فیلم که نبرد یاکوزا برای سلطه بر یک کلانشهر خیالی را روایت میکند، داستان اصلی آن راجع به دو کودک خیابانی به نام کورو و شیرو (سیاه و سفید) است که در سطحی فیزیکی و استعاری بهطور همزمان برای زندگی خود میجنگند. این داستان خارقالعادهترین لحظات فیلم را به تصویر میکشد. با پیوند دنیای فانتزی و واقعیت، در موجی از جلوههای بصری و چشمانداز های صامت، شیرو امید و عشق را در برگرفته، درحالیکه کورو با قدرتهای تاریک دنیای خارجی متخاصم درگیر شده است.
۳- «شبح درون پوسته ۲: اینوسنسو» محصول سال ۲۰۰۴
«شبح درون پوسته ۲: اینوسنسو»، دنبالهای از یک انیمه علمی-تخیلی محصول سال ۱۹۹۵ به کارگردانی مامورو اوشی است، که با ترکیب انیمیشنسازی سنتی و جلوههای ویژه رایانهای، این ژانر را متحول ساخت. در فیلم «شبح درون پوسته» محصول ۱۹۹۵، آخرین بقایای موجودات بیولوژیکی، بافت مغزی روحی را به وجود آوردند که در یک جسم مکانیکی محصور بود؛ اما در «اینوسنسو» محصول ۲۰۰۴، این روح میتواند بینهایت بار تکثیر و بازتولید شود.

در این انیمه، مرز بین انسان و ماشین تقریباً از بین رفته است. باتو، که یک کارآگاه سایبورگ است، سعی دارد به رمز و راز قتل و خودکشی رباتها پی ببرد. به گفته اوشی، حیات ربات ها لزوماً به سلولهای بیولوژیکی وابسته نیست و آنها میتوانند در خودکشی کردن بسیار انسانیتر از انسان رفتار کنند.
از نظر جلوههای بصری، فیلم از پیشینیان خود پیروی میکند. «شبح درون پوسته ۲: اینوسنسو» ترکیبی چشمنواز از CGI و انیمیشنسازی سنتی است که به یک سبک دقیق و هوشمندانه و حرکت سیال تصاویر زیبا منجر میشود. بهعنوان همراه این کارآگاه سایبورگ، سگی از نژاد باست هوند، چهره غمگین کارگردان را نشان میدهد.
۲- «کلانشهر» محصول سال ۲۰۰۱
در سال ۱۹۴۹، تزوکا اوسامو اثری چشمگیر مشابه با فیلم «کلانشهر» فریتز لانگ محصول سال ۱۹۲۷ خلق کرد. او در مانگا خود، شخصیتی به نام میچی را به وجود آورد که یک ربات انساننما بود. این ربان انساننما، سرخوردگی بشر در رابطه با قدرت مخرب تکنولوژیکی سلاحهای مدرن را نشان میداد.

اقتباس سال ۲۰۰۱ از این مانگا، شخصیتی به نام تیما را جایگزین میچی کرد تا ظاهری متناسب با نسل امروز داشته باشد. تیما یک ربات انساننما با ظاهر زنی زیبا بود که انسانی به نام کنیچی عاشقش میشود. درحالیکه در فیلم فریتز لانگ و همچنین در مانگا اصلی، تمرکز اصلی روی اختلافات بین طبقات اجتماعی متفاوت بود، این انیمه به تفاوتهای بین انسان و ماشین میپردازد. «کلانشهر» داستان یک رومئو و ژولیت در ویران آباد است که در آخرالزمان کنترلشده توسط رایانهها به وقوع میپیوندد؛ بااینحال، فیلم چیزهای بیشتری از سایه آسمانخراشهای منکوبکننده ارائه میدهد.

۱- «شهر اشباح» محصول سال ۲۰۰۱
«شهر اشباح» داستانی درباره بزرگ شدن و فاصله گرفته از دوران کودکی است. این انیمه برنده جایزه اسکار در سال ۲۰۰۳، داستانی جادویی در مورد خدایان و یک قهرمان زن را روایت میکند؛ حکایتی از این که دنیای مدرن چگونه به گذشته بیاحترامی میکند. این فیلم از نظر بصری، یک انیمه خیرهکننده است. این ویژگیها استثنائی به نظر میرسند، اما چرا این اثر میازاکی در میان جوامع غربی مشهور شده است و یکی از مهمترین انیمه های قرن ۲۱ محسوب میشود؟

داستانهای میازاکی معمولاً پیرامون تعادل میان طبیعت و نیروی باستانی خدایان و برتری غیرمحترمانه دنیای انسان ها بر آن اتفاق میافتند. در عوض اشارههای جدی به مادر طبیعت، که در فیلم «نائوشیکا از دره باد» و «شاهزاده مونونوکه» مشهود است، شخصیت اصلی «شهر اشباح» که یک دختربچه به نام چیهیرو است وارد دنیایی معنوی میشود و این دنیا، تداعیکننده یک جامعه قدیمی مبتنی بر سنت است که دنیای مدرن تکنوکراتیک آن را در معرض خطر قرار داده است.
تلاش چیهیرو برای نجات دادن والدینش، نشاندهنده کشمکش یک دختر کوچک برای بزرگ شدن در عصر مدرن است؛ جایی که مدل خانوادههای قدیمی منسوخ شده است. بنابراین قدرت جادویی «شهر اشباح» از روایت یک داستان جهانی نشئت میگیرد که به طرزی ناراحتکننده، به قرن بیست و یکم شباهت دارد. البته مهارتهای میازاکی در به تصویر کشیدن نیروهای جادویی نیز تاثیر زیادی بر موفقیت این فیلم داشته است.

منبع: Taste of Cinema
تا الان جای اتک آن تایتانز و توکیو غول خالیه
کو ادامه اش پس؟همه اصل کاری ها نبودن که!
فیلم ها رو میپسندم ولی ترتیب رو نه
ضمن اینکه فیلیمو آثار جذاب دیگه ای مثل باغی از کلمات و اسم تو رو هم داره که البته دومی یکم نوجوانانه است
عالی بود.ممنون
منتظر بخش دوم هستیم
این انیمه هایی گفتی واقعا انیمه های خوبی هستند ولی خیلی از اصل کاری هارو نگفتی یعنی میشه گفت این مجموعه کامل نیست
بخش دوم این مطلب که انیمه های رتبه ۱۰ الی ۱ رو معرفی میکنه رو میتونین از لینک
https://shot.filimo.com/best-japanese-animated-movies-part2/
مطالعه کنید
نصف آثاری که معرفی کردین رده سنی pg 13 یا R دارند
دوست عزیز
در تیتر مطلب اشاره شده که این انیمه ها مخاطب بزرگسال دارند.