شبکه اچبیاو آسیا شش داستان ترسناک منحصربهفرد از چند کشور آسیایی را در قالب یک مجموعه آنتولوژی به تصویر کشیده است؛ هر یک از این قصهها برگرفته از افسانهها و فرهنگ خاص همان کشور هستند.
زمانی که بحث ساخت یک سریال در سبک آنتولوژی در میان باشد، به نظر میرسد ژانر ترسناک بهترین گزینه برای موفقیت پروژه است. از مجموعههایی همچون «منطقه نیمهروشن» یا «The Twilight Zone» و «داستان ترسناک آمریکایی» یا «American Horror Story» گرفته تا «آینه سیاه» یا «Black Mirror»، داستانهای کوتاه و هدفمند در ترساندن بیننده، یا حداقل خالی کردن دل آنها ظاهراً موفقتر عمل کردهاند. این موضوع مطمئناً در ساخت سریال «فولکلور» با عنوان اصلی «Folklore» تأثیر زیادی داشته است. شبکه اچبیاو آسیا شش داستان ترسناک منحصربهفرد از چند کشور آسیایی (اندونزی، ژاپن، کره، مالزی، سنگاپور و تایلند) را در قالب یک مجموعه آنتولوژی به تصویر کشیده است؛ هر یک از این قصهها برگرفته از افسانهها و فرهنگ خاص همان کشور هستند. در نقد و بررسی سریال «فولکلور» با فیلیمو شات همراه باشید.
باید اذعان کرد سریال «فولکلور» بسیار جذاب و مسحورکننده از آب درآمده است؛ گاهی اوقات، مخاطب چنان شیفته داستان میشود که گویی به یک سفر اکتشافی در مورد فرهنگهای متنوع دعوت شده است. تکنیکهای که برای داستانگویی، ساختار و فیلمسازی مورداستفاده قرارگرفتهاند در جذب مخاطب تاثیری زیادی داشتهاند. اگرچه این تنوع فرهنگی و دربرگیری مضامین مختلف، شاید نکتهای منفی برای سریال باشد. وسعت و جاهطلبی بسیار زیاد این مجموعه آنتولوژی و کیفیت هر قسمت آن میتواند از دید مخاطب متفاوت تلقی شود. برخی قسمتها همچون «عشق یک مادر» بیشازحد ساده و بدون تکلّف هستند و برخی دیگر، همچون قسمت «تاتامی»، تقریباً بدون کلام روایت میشوند.
نقد و بررسی سریال دشمن درون | نه چندان جدی اما جذاب
مینیسریال «فولکلور» درمجموع شش داستان مجزا را روایت میکند. قسمتهای این مجموعه آنتولوژی بدین شرح هستند: «عشق یک مادر» با عنوان اصلی «A Mother’s Love» به کارگردانی جوکو انوار از اندونزی؛ «تاتامی» با عنوان اصلی «Tatami» به کارگردانی تاکومی سایتوه از ژاپن؛ «هیچکس» با عنوان اصلی «Nobody» به کارگردانی اریک خو از سنگاپور؛ «پاب» با عنوان اصلی «Pob» به کارگردانی پن-ئک راتاناروآنگ از تایلند؛ «تویول» با عنوان اصلی «Toyol» به کارگردانی هو یوهانگ از مالزی؛ و «مونگدال» با عنوان اصلی «Mongdal» به کارگردانی لی سانگ-وو از کره جنوبی.
نگاهی به سریال نفرین شده | تلاش برای خلق یک قهرمان زن فارغ از کلیشههای فمینیستی
هر یک از قسمتهای این سریال، تیم نویسندگی و کارگردانی متفاوتی دارند اما نقطه اشتراک آنها وجود یک نیروی ماوراءالطبیعه در قصه است؛ این نیرو گاهیاوقات آشکارا به تصویر کشیده میشود: اپیزود «عشق یک مادر» داستان مادری مجرد و پسرش را روایت میکند که پس از کشف یک اتاق زیرشیروانی پر از کودکان ربودهشده، توسط روحی خبیث به نام «ویوی گومبل» مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. پس از آنکه این مادر و پسر اتاق زیرشیروانی را پیدا میکنند، اشباح کودکان گمشده سراغ آنها میروند و آنها را میترسانند. خیلی زود، مادر با این وهم و خیال روبرو میشود که شاید پسر خودش هم درگیر افسانه «ویوی» شده است. این قسمت، مخاطب را مرتباً درگیر پیچوتاب روایی قصه میکند. ۱۵ دقیقه آخر «عشق یک مادر»، بسیار مهیج و شوکه کننده است؛ طوری که تمام ۳۶ دقیقه ابتدایی آن بهنوعی یک پیشزمینه برای اتفاقات نهایی محسوب میشود.
درحالیکه قسمت اول سریال «فولکلور» از همان قصهای بهره میبرد که در فیلمهایی همچون «احضار» با عنوان اصلی «The Conjuring» و «توطئهآمیز» با عنوان اصلی «Insidious» (و اساساً تمام فیلمهای ترسناک جیمز وان) آزمایش شده و موفق بودهاند، قسمت دوم این مجموعه با عنوان «تاتامی» به وسواس ذهنی دنیای امروز روی داستانهای جنایی واقعی با مضمونی فراطبیعی پرداخته است. «تاتامی» درواقع هر آنچه که «عشق یک مادر» رشته بود را پنبه میکند. چیزی که در مورد این اپیزود جالبتوجه است تفاوت شدید آن با رویکرد داستانپردازی بهکار گرفته شده در قسمت قبلی است. در ۱۵ دقیقه اول هیچ کلمهای روی لبهای کاراکترها جاری نمیشود.
ماکوتو کیشی (با بازی کازوکی کیتامورا) شخصیت اصلی قسمت دوم سریال «فولکلور» است. او که یک نویسنده صحنههای قتل است، به خانه پدریاش میرود تا در مراسم ختم پدرش شرکت کند. با بازگشت به این خانه، خاطرات کودکی ماکوتو در ذهنش تداعی میشوند. کنجکاویهای او ما را به یک در مخفی میرسانند؛ دری مخفی رو به اتاقی ترسناک که ظاهراً محل برگزاری یک مراسم آیینی وحشتناک بوده است.
داستان این قسمت، بسیار مرعوبکننده روایت میشود؛ چیزی که نشان میدهد سایتوه قصد دارد سهم خود در این مجموعه آنتولوژی را بسیار منحصربهفرد ادا کند. در میانه قصه متوجه میشویم که سکوت ابتدایی داستان، نشانهای از اختلال شنوایی شخصیت اصلی ماجرا بوده است؛ این اختلال شنوایی نقشی محوری در ادامه داستان ایفا میکند. مخاطب پس از فهمیدن این موضوع، در دنیای ماکوتو غوطهور میشود و از دریچه نگاه او به اتفاقات نگاه میکند. متأسفانه «تاتامی» بهسرعت روند خوب خود را خراب میکند. وقتی حقیقت خونینی که در گذشته ماکوتو رخ داده به شکل ناامیدکنندهای برملا میشود، حس میکنیم تاکومی سایتوه تنها نیمی از داستان را کارگردانی کرده و ادامه کار را به دستان مادرش سپرده است.
مضامین چهار قسمت دیگر سریال نیز مشابه دو قسمت قبلی هستند: هر یک از قسمتها، یک یا چند موضوع ترسناک را به تصویر کشیدهاند. در برخی از آنها، ارواح انتقامجو دلوروده کاراکترها را بیرون میکشند و در برخی دیگر، شاهد رابطه عجیبوغریب یک نوجوان روانپریش با مادرش هستیم. اکثر اپیزودها شروعی امیدوارکننده دارند اما زمانی که نوبت به پیشکشیدن المانهای موضوعی مختلف برای درگیر کردن ذهنی مخاطب میرسد، جاهطلبی داستان فروکش میکند.
این اپیزودها اغلب اوقات سعی دارند هر طور که شده افسانههای قدیمی و باورهای بومی را وارد قصه کنند، اما این دقیقاً همانجایی است که نقطهضعف سریال «فولکلور» آشکار میشود؛ اضافه کردن المانهایی که هیچ کمکی به پیشرفت داستان نمیکنند، حوصله مخاطب را عملاً سر میبرد. قسمتهای سریال «فولکلور» تقریباً یکساعته هستند اما میشد بدون آنکه مشکلی به وجود آید داستان آنها را در نیم ساعت به تصویر کشید. بهوضوح مشخص است که مدیران HBO Asia سعی داشتند سبکهای فیلمسازی و فرهنگهای متنوع کشورهای مختلف را برجسته کنند. اگرچه این سریال درمجموع جذاب و مهیج است اما احتمالاً نمیتواند هواداران سرسخت ژانر ترسناک را راضی کند.
نقد و بررسی سریال ترسناک فراطبیعی محصول نتفلیکس | ببینیم یا نبینیم؟
منبع: Screen Rant