سریال «فرار» با عنوان اصلی «Run» یکی از شانسهای جایزه امی ۲۰۲۰ است و به همین دلیل، در فیلیمو شات نگاهی کوتاه به آن داریم.
در سریال کمدی جدید شبکۀ اچبیاو، مریت ویور و دامنل گلیسون با درخشش در نقش دو عاشق قدیمی که حالا درگیر مشکلاتی هستند، دوباره به دنبال عشق دوران جوانی خود میگردند.
لیست بهترین سریال های خارجی جهان
سینتیا اریوو، مریت ویور، الیسون بری و نیکول کیدمن در مینی سریال غرش
داستان مجموعۀ «فرار»، کمدی اخیر شبکۀ اچبیاو، در ابتدا بهطرز سرگیجهآوری عاشقانه بهنظر میرسد، اما اگر چند ثانیه به آن فکر کنید نظرتان تغییر خواهد کرد! از عنوان مجموعه برمیآید که دو دلدادۀ قدیمی (با بازی مریت ویور در نقش رابی و دامنل گلیسون در نقش بیلی) که در نوجوانی عاشق یکدیگر بودهاند، همه چیز خود را رها میکنند تا یکدیگر را دوباره در قطار ملاقات کنند؛ قطاری که از ایستگاه مرکزی نیویورک حرکت میکند. این کار به دلیل قراری است که آنها در نوجوانی با یکدیگر گذاشتهاند؛ یعنی، زمانیکه هیچ درکی از پیچیدگیهای دنیای بزرگسالان و زندگی واقعی در بزرگسالی نداشتند. هفده سال بعد، درست زمانیکه هر دو خسته و ناامید هستند، موفق میشوند به عهد خود عمل کنند و پس از گذشت بیش از یک دهه و نیم جدایی، دوباره یکدیگر را ببینند؛ حالا رابی دربارۀ زیبایی ظاهری خود احساس ضعف و عدم اعتمادبهنفس میکند و بیلی نگران است که مبادا در این سالهای دوری، آنقدری بالغ نشده باشد که بتواند در چشم رابی شایسته بنماید؛ اما مشکل اینها نیست. مشکل اصلی در خود عشقی است که بهطرز فاجعهباری کهنه شده و بزدلی، مسئولیتناپذیری و فساد اخلاقی را آشکار میسازد.
سریال «فرار» با عنوان اصلی «Run» یکی از شانسهای جایزه امی ۲۰۲۰ است و به همین دلیل، در فیلیمو شات نگاهی کوتاه به آن داریم.
کارگردان این مجموعه، ویکی جونز سابقۀ همکاری طولانیمدتی با فیبی والر بریج را در کارنامهاش دارد. در این مجموعه هم والر بریج بهعنوان تهیهکنندۀ اجرایی حضور دارد. سریال، داستانی مدون دارد، اما در عمل آنگونه که باید کامل به تصویر کشیده نشده است؛ لهجهها نه کاملاً انگلیسی هستند و نه کاملاً آمریکایی و شخصیتپردازی کاراکترهای سریال آنچنان که باید قوی نیست و رمزوراز ماجرا متقاعدکننده از کار درنیامده است. کاراکترها آنقدر که انتظار میرود به یکدیگر نزدیک نیستند و چنان که نقش آنها ایجاب میکند، نمیتوانند فرار کنند؛ در واقع نه آنقدرها خوب بهنظر میرسند و نه کاملاً ناراحتکننده هستند.
سریال «فرار» را میتوان روایتی جالب از تقابل بین توقعات ذهنی و واقعیات عینی دانست. رابی و بیلی سوگند میخورند که تا روز دومی که با یکدیگرند هیچگونه سؤال شخصیای از هم نپرسند؛ در عین حال، نویسندگان داستان دلایل زیادی را به بیننده ارائه میدهند تا باور کند آنچه این دو را به دیدار هم مشتاق کرده فقط بازیابی عشق دوران جوانی نیست، بلکه انگیزههای دیگری هم وجود دارد؛ که از قضا چندان معصومانه نیستند و حتی شاید نتایج تصمیماتشان آنها را به جاهایی بکشاند که چندان خوشایند نخواهد بود.
از این مجموعۀ هفت قسمتی، تاکنون پنج قسمت نمایش داده شده است که سه قسمت آن در قطار میگذرد. بین محتوای سینمایی داستان و رؤیای دیداری عاشقانه در قطار، که البته از بد ماجرا فضایی محدود، ناخوشایند و بسته است و بیلی و رابی در آن گیر افتادهاند، تضادی وجود دارد و به همین دلیل، چند موقعیت مضحک و خندهدار خلق شده است. در این سریال، تعمداً تلاش شده صحنههای رخدادۀ داخل قطار بیشترین تعداد صحنههای ممکن باشد؛ اما هرچه مدت زمان بیشتری از پیشرفتن داستان در قطار میگذرد ماجرا کسلکنندهتر میشود و این فکر به ذهن بیننده خطور میکند که واقعاً چرا باید دو نوجوان سفری کسالتبار با قطار در سراسر کشور را بهعنوان قراری عاشقانه انتخاب کنند، حال آنکه میتوانند با اتومبیلی قدیمی در بزرگراهها سفری دلنشین را تجربه نمایند؟
سریال «فرار» را اساساً باید سریالی دانست که بر محور دو شخصیت شکل گرفته است و همین باعث شده شخصیتهای بیلی و رابی بهشکلی اغراقشده پررنگ و دارای جزئیات فراوان باشند. باید اذعان کرد که ویور یکی از معدود هنرپیشگانی است که میتواند به چنین نقش دوگانهای روح و عمق ببخشد، اما او نیز در این نقش بهخوبی جا نیفتاده است؛ نقشی که برخلاف ظاهر آشفتهاش، گاه به احساساتی بیانتها و سردرگم گریز میزند. عمق شخصیت رابی آنجا آشکار میشود که در استفاده از کلمات زهردار همیشگیاش ناتوان است؛ اما نکتهای مهم وجود دارد. نمودهای گوناگونی که از این شخصیت میبینیم با کلیت داستان و رفتارهای او ارتباط مناسبی برقرار نمیکند و هماهنگ نیست.
در نقطۀ مقابل، گلیسون در نقشی آشنا ظاهر شده است؛ او مردی است که مدام بین شخصیت کودکانه یا مردی بزرگسال در نوسان است. حتی زمانیکه رابی درون آسیبپذیر خود را به روی او میگشاید بیلی همچنان به گفتن نصفهونیمۀ حقیقت ادامه میدهد. نکته اینجاست که این مرد نادان با رفتارهای نابالغانهاش، بههیچوجه با پیشینهای که از او در قالب مدرس حرفهای و موفق زندگی به شیوۀ تونی رابینز روایت میشود، هماهنگ نیست. البته این موضوع را نیز باید به مشکلات فراوانِ از این دست در سریال اضافه کرد. شهرت و ثروت بیلی در این مجموعه به معنی وجود اتفاقاتی است که بهعمد طراحی شدهاند تا سفر بیلی و رابی را پیچیدهتر کنند؛ در واقع پولِ فراوان بیلی را میتوان عامل بسیاری از مشکلات احتمالی آنها دانست.
هرچند قهرمانان گاه برخلاف شخصیت از پیش طراحیشدۀ خود رفتار میکنند، دیدار هیجانانگیز دو دلدادۀ قدیمی پُرشروشور، که در عین حال نیازمند یکدیگر هستند، میتواند موضوعی جالبتوجه برای ساخت سریالی جذاب باشد. بهعلاوه، زمان طولانی فراق آن دو و حدود بیست سال انتظار برای این دیدار نیز به جذابیت موضوع افزوده است. در چند صحنۀ ناب، رابی و ویلی احساس میکنند چیزهایی بین آن دو تغییر کرده است؛ زندگی، انسانهای دیگری از آنها ساخته و فکرکردن مداوم به عشقی قدیمی و ناتمام، مانند دریچهای برای فرار، همیشه بین آنها و زندگی واقعیای که انتخاب کردهاند، فاصله انداخته است. همۀ اینها همان چیزی است که ایدۀ اصلی سریال «فرار» را شکل داده است که متأسفانه مانند باقی جزئیات سریال چنان که باید به آنها پرداخته نشده است.
منبع: Hollywood Reporter