هدف نسخه نهایی فیلم «طعم چای سبز روی برنج»، که اوزو نهایتاً آن را در سال ۱۹۵۲ ساخت، تغییر ایدههای زمان جنگ بود.
ژاپن در سال ۱۹۳۳، پس از آنکه به دلیل حمله به منچوری مورد تحریم قرار گرفت، از سازمان ملل کنارهگیری کرد. بااینحال، اکثر مردم ژاپن اشتیاق خود را نسبت به فیلمهای آمریکایی و سبک وسترن از دست ندادند؛ این موضوع، تعجب نظامیان و جنگطلبان را برانگیخت.
یک فیلم تبلیغاتی مربوط به سال ۱۹۳۳، یک «دختر و پسر مدرن» را در حال قدم زدن در توکیو نشان میدهد. صدای ژنرال سادائو آراکی با لحنی سرزنش کننده روی فیلم صداگذاری شده است. او با صدای بلند میگوید: «این خائنین همانند میمونهای متملق از رفتار غربیها تقلید میکنند.» ژنرال هشدار میدهد که سبکسَری آنها میتواند این تصور غلط را ایجاد کند که «ژاپنیها را میتوان بهراحتی تحت فشارهای خارجی تغییر داد.»
یاسوجیرو اوزو (کارگردان فیلم طعم چای سبز روی برنج)، که خود یک «پسر مدرن» بود، از حرف ضد مدرنیته ژنرال آراکی احساس تنفر میکرد. استودیو شوچیکو که در سرتاسر دوران کاری اوزو از خلاقیت وی حمایت میکرد، از اوایل دهه سی، نقش مهمی در محبوبیت جاز آمریکایی، سالنهای رقص، خودروهای سریع، و زرقوبرق هالیوود داشته است.
اوزو با ساخت فیلمهایی همچون «خوشحال قدم بزن» محصول سال ۱۹۳۰ و «Dragnet Girl» محصول سال ۱۹۳۳ مهارت خود را در به تصویر کشیدن سبک گانگستری آمریکایی نشان داد. او فیلم «بانو چه چیزی را فراموش کرده است؟» را در سال ۱۹۳۷ ساخت؛ این فیلم در گروه کمدیهای با موضوع تجدید فراش ساخته شده بود و طعنههای اجتماعی کارگردان نسبت به مسائل پس از جنگ را به تصویر میکشید. به نظر میرسد که این فیلم قصد داشت با نشان دادن دوگانگیهای فرهنگی زندگی ژاپنی معاصر، کنایهای به سخنان وطنپرستانه اما متعصبانه آراکی زده باشد. داستان، حول یک زوج میانسال در توکیو شکل میگرفت که رابطه کسالتبارشان به دلیل حضور خواهرزادهای پرشور، دوباره جوانه میزند.
ستسوکو (با بازی میچیکو کوانو) بدون توجه به نصیحتهای خاله منظم خود، تنباکو مصرف میکند، شراب مینوشد و شبها تا دیروقت بیرون از خانه میماند. اما بهمرورزمان متوجه میشویم که این دختر مدرن، هنوز برای آدابورسوم قدیمی ارزش قائل است. هنگامیکه توکیکو (با نقشآفرینی سومیکو کوریشیما)، زن کیمونو پوش و باشکوه داستان، اختیارات مردسالارانه همسرش کومیا (با بازی تاتشو سایتو) را به استهزاء میگیرد، ستسوکو از کومیا حمایت میکند.
بهعنوان دختر یک خانواده ثروتمند اهل اوزاکا، کوانوی زیبا با گویشی که سرزندگی طبقه بازرگان را به مخاطبان ژاپنی آن زمان پیوند میدهد، یک شخصیت چندبعدی عجیب را در نقش ستسوکو به تصویر کشیده است. به لطف بازی طنزآمیز و خیرهکننده کوانو، اوزو شخصیتسازی آراکی از دختران مدرن بهعنوان زنانی زشت، خودمحور و مردانه را در هم میشکند.
چند ماه پس از اکران فیلم «بانو چه چیزی را فراموش کرده است؟»، اوزو به مدت دو سال تحت اختیار ارتش سلطنتی ژاپن برای کمک به ارتش چین به سربازی اعزام شد. در تابستان سال ۱۹۳۹، او از سربازی ترخیص شد و به توکیو بازگشت. او و تادائو ایکیدا که از اواخر دهه بیست با یکدیگر همکاری داشتند، کار روی یک فیلمنامه جدید را آغاز کردند. در مصاحبهای که در ژانویه ۱۹۴۰ انجام شد، این فیلمساز گفت که پروژه جدیدش یک فیلم کمدی (در زبان ژاپنی: kigeki) خواهد بود و طرح اصلی قصه را به شرح زیر بیان کرد:
این داستان ساده از زندگی زناشویی در مدت جنگ جهانی دوم، وارد مرحله تولید نشد؛ زیرا وزارت امور داخله بر این موضوع پافشاری داشت که خروج از میدان جنگ، موقعیتی خوب است و در عوض وعده محقرانه چای سبز روی برنج باید با برنج و لوبیا قرمز جشن گرفته شود. اوزو در اعتراض به این موضوع، پروژه خود را به تعویق انداخت.
با توجه به این پسزمینه، میتوان انتظار داشت که هدف نسخه نهایی فیلم «طعم چای سبز روی برنج»، که اوزو نهایتاً آن را در سال ۱۹۵۲ ساخت، تغییر ایدههای زمان جنگ بود. در مقابل، این طنز اجتماعی از دورنما بهطور کامل مطابق با زمان معاصر عمل کرده است. کارگردان معضلات ایدئولوژیک بهبود و رونق اقتصادی پس از جنگ را بررسی میکند. داستان قبلی، با کمک گرفتن از برخی المانهای فیلمنامه «بانو چه چیزی را فراموش کرده است؟» تکامل یافت.
یک خواهرزاده مدرن (به نام ستسوکو) باعث ایجاد اختلاف در ازدواج بین خاله و شوهرخالهاش میشود اما در انتها موجب میشود آنها با یکدیگر مدارا کنند؛ اما چیزی که در اینجا موردبحث است دیگر همانند فیلم «بانو چه چیزی را فراموش کرده است؟» تنها تنش بین آدابورسوم جدید و قدیم نیست. در عوض، موضوع خاصی که اوزو در فیلم «طعم چای سبز روی برنج» به آن کنایه میزند نوعی جامعه سرمایهداری است که ژاپن بهتازگی به آن تبدیل شده است. جامعهای که در آن تحرک اجتماعی رو به ترقی در طبقات پایینتر میتواند به ضرر طبقات بالاتر باشد.
موکیچی ساتاکه (با بازی شین سابوری) تاجری است که اگرچه از محیط اجتماعی شهر ناگانو استقبال میکند، اما از فرصتهای فراهمشده پس از جنگ در توکیو استفاده نموده و با دختری متشخص از خانوادهای ثروتمند به نام تائکو (با بازی میچیو کوگوره) ازدواج کرده است. علیرغم موفقیت شغلی موکیچی، تفاوتهای طبقاتی بین این زوج باعث بحثوجدل در خانه آنها میشود؛ از جمله دعواهایی که موقع غذا خوردن اتفاق میافتند.
هنگامیکه تائکو به عادت محقرانه موکیچی برای ریختن سوپ میسو روی برنج اعتراض میکند، او برای اشتباه خود عذرخواهی میکند؛ اما همچنان موقع غذا خوردن از خود سروصدا درمیآورد. تائکو که از این رفتار همسرش متنفر شده است، بی آن که حرفی بزند از اتاق خارج میشود. موکیچی از کلفت خانه، فومی (با بازی یوکو کوسونو)، که از طبقه کشاورز توکیو است، میپرسد آیا مردم زادگاهش هم به شکل او غذا میخورند. فومی جواب میدهد: «بله، ما هم در سایتاما مثل شما غذا میخوریم.» موکیچی در واکنش به او میگوید: «ما در ناگانو اینطور غذا میخوریم اما فکر کنم در توکیو جور دیگری غذا میخورند.»
هویتهای مربوط به طبقه اجتماعی در سرتاسر فیلم «چای سبز روی برنج» از طریق صحبت، فعالیت و سلیقه در انتخاب لباس، غذا و سیگار مورد تاکید قرار گرفتهاند. موکیچی از استعمال تنباکو «ارزان و خوشطعم» آساهی لذت میبرد، هرچند که تائکو با این موضوع مخالف است. همکار جوان موکیچی به نام نوبورو (با بازی کوجی تسوروتا) – یکی دیگر از اعضای طبقه نوظهور یقهسفیدها، طبقهای که بدون ثروت و موقعیت اجتماعی بالا به دنیا آمدهاند – هنگامیکه قرار است در رستوران غذا بخورند، به خواهرزاده تائکو یعنی ستسوکو (با بازی کیکو تسوشیما) میگوید که غذا «باید هم خوب و هم ارزان باشد.»
هنگامیکه موکیچی از لباس نوبورو تعریف میکند، نوبورو با خوشحالی پاسخ میدهد که «این لباس اضافی و دست دوم ارتش است.» جامعه آمریکایی در دوران افسردگی، با یکی از سبکهای طنز اسکروبال آشنا شد. این سبک، عشق میان افرادی با طبقههای متفاوت را به تصویر میکشید. عشق میان یک قهرمان مرد سختکوش و یک قهرمان زن لجباز با خانوادهای ثروتمند، عشقی که به اختلافات اجتماعی-اقتصادی تهدیدکننده وحدت ملی طعنه میزند. فیلم «طعم چای سبز روی برنج» به شکلی مشابه با این سبک، داستان دو زوج از پسزمینههای اجتماعی متفاوت را در هم آمیخته است: تائکو و موکیچی میانسال و ستسوکو و نوبورو جوان.
صحنهای در فیلم وجود دارد که در آن نوبورو از ستسوکو دعوت میکند تا دفعه بعدی به یک رستوران کبابی بروند. پسازاین دعوت، او بلافاصله درنگ میکند و میگوید: «خالهات کمکم داره دیوونه میشه.» پاسخ سریع ستسوکو، «برام مهم نیست»، تایید میکند که او بهعنوان یک زن مدرن عزم خود را برای عبور از مرزهای اجتماعی جزم کرده است.
هنگامیکه این دو نفر با شوق و اشتیاق در مورد «عدم توجه به آدابورسوم قدیمی» در برنامهریزیهای ازدواج بحث میکنند (که انتظار میرود ستسوکو در این بحث مشارکت کند)، تماشاگر مطمئن میشود که ازدواج آنها با عشق صورت میگیرد. اگرچه نوبورو مخالف رعایت نکردن قطعی آدابورسوم (که هنوز میان طبقات بالا و متوسط جامعه رواج دارد) توسط ستسوکو است؛ اما او تفاوت زیادی با سنتگرایان تعصبی دارد. این تعصبات در رفتار تائکو و خواهر بزرگترش یعنی مادر ستسوکو، چیزورو (با بازی کونیکو میاکه) کاملاً مشهود است. از برخی جهات، کاری که اوزو انجام میدهد تزریق الگوهای روایی اساسی یک کمدی رمانتیک هالیوودی در واقعیتهای اجتماعی پیچیده ژاپن پس از جنگ است. بدین ترتیب، اظهار علاقه نوبورو به ستسوکو این احتمال را تایید میکند که جذابیت و سازگاری متقابل میتواند اساس ازدواج باشد.
اما ستسوکو یک بانوی خیرهسر هالیوودی نیست و بسیاری از خندههای ما در فیلم «طعم چای سبز روی برنج» از بازیگوشی بصری و قاببندیهای سرزنده اوزو نشأت میگیرد. در نماهای داخلی، که بسیاری از این صحنههای خندهدار در خانه شیک تائکو و موکیچی رخ میدهد، فیلمساز اغلب از فضای ۳۶۰ درجه برای تصویربرداری استفاده میکند یا یکسوم تصاویر را بهصورت عمودی با دربهای کشویی پوشش میدهد. این موضوع، پوششی برای فضای نمایش داده نشده در قاب را ایجاد میکند که به انفجار طنز داستان کمک خواهد کرد.
در یک سکانس، موکیچی و نوبورو یک روز را با سفری شاد به یک پیست دوچرخهسواری و بازی پاچینکو میگذرانند. ستسوکو از مصاحبه رسمی ازدواج خود (امیای: فرهنگ آشنا کردن افراد برای ازدواج باهم) سر باز میزند و به آنها میپیوندد؛ هنگامیکه شوهرخالهاش به او میگوید که بازگردد، این کار را نمیکند. درنهایت، در اوایل صبح، موکیچی زوج جوان را ترک کرده و به خانه میرود.
زمانی که خود را در خلوتگاهش پنهان میکند، دوربین او را از فاصلهای متوسط و از کنار نشان میدهد. سپس اوزو با یک برش و چرخش ۱۸۰ درجهای، نمای مخالف این اتاق را نشان میدهد: حالا موکیچی در قاب دیده نمیشود. در این صحنه برجسته، ما از نمایی دور مشاهده میکنیم که ستسوکو از پشت لبه یک درب کشویی دزدکی حرکت میکند. اگرچه او بهراحتی در میدان دید ما قرار دارد، اما موکیچی که مشغول مطالعه است از حضورش غافل است. ستسوکو به ناگهان سلام میکند و این موضوع، خلوت موکیچی را در هم میشکند. اوزو از بازی پنهان شدن و جستجو کردن برای سرگرم کردن بیننده استفاده میکند.
بهمحض آنکه ستسوکو بهآرامی نجوا میکند «به او نگو من اینجا هستم»، تائکو از پشت لبه یک درب کشویی ظاهرشده و ستسوکو را برای بیاحترامی آشکار به خواستگارش سرزنش می کند. موکیچی که از همسر دمدمیمزاج خود خسته شده است، با رفتاری متظاهرانه در سرزنش ستسوکو شرکت میکند. حتی پسازآنکه تائکو اتاق را ترک میکند، موکیچی بهصورت کلامی به سرزنش خواهرزاده همسرش ادامه میدهد اما به طرزی خندهدار گردن خود را مانند یک لاکپشت دریایی دراز میکند تا دور شدن همسرش را نگاه کند.
اگرچه ژست کودکانه و ریاکارانه موکیچی، او را برای تماشاگر جذاب میکند، اما در همان زمان تائکو عبوس، به یک انسان بیاحساس تبدیل میشود. زمانی که موکیچی متوجه میشود که همسرش بهقدر کافی از آنها دور شده است، لبخند زده و ستسوکو سخنرانی خود در مورد نکات ظریف بازی پاچینکو را آغاز میکند. تائکو بار دیگر، از همان لبه درب کشویی نشان داده میشود. هنگامیکه رفتار صمیمی همسرش با ستسوکو را میبیند، او را به دلیل دروغ گفتنش سین جین میکند. موکیچی با عصبانیت فریاد میزند: «اگر اونو مجبور کنیم با کسی که دوست نداره ازدواج کنه اونوقت یه زوج دیگه عین خودمون به وجود میاد.»
این پیوند دوستانه بین یک شوهر زنذلیل و خواهرزاده همسرش ما را به یاد فیلم «بانو چه چیزی را فراموش کرده است؟» میاندازد. اما سابوری در نقش موکیچی، شخصیتی بیادبتر و عجیبتر از پروفسور کومیا با بازی سایتو ارائه داده است. در دوران پس از جنگ، این شخصیت با دفاع از آزادی ستسوکو بهاحتمالزیاد هواداران زن بیشتری را به خود جذب میکند. جمعیتی که معاون استودیو شوچیکو، شیرو کیدو آشکارا قصد جذبشان را داشت، همین زنان بودند.
این دفاع از آزادی، بدون تردید مفهوم محبوب «شوتایسی» («استقلال» یا «تمامیت اخلاقی») را رواج میداد. پس از شکست ژاپن در جنگ، عموم مردم در تقابل با فاشیسم بهطور فزایندهای مجذوب مفهوم آزاداندیشی افراد و رهایی از بند عقاید و رسوم مشترک شدند.
شیوهای که فیلم «طعم چای سبز روی برنج» برای نمایش فعالیتهای مردم در اوقات فراغت خود انتخاب میکند، بازتابی از طرز فکر جامعه پس از جنگ ژاپن است. مسابقه در پیست دوچرخهسواری، بازی پاچینکو و مغازه نودل فروشی که موکیچی، نوبورو و ستسوکو وقت خود را در آنها صرف میکنند. تقریباً در ابتدای فیلم، تائکو، ستسوکو و دو دوست مقتدر تائکو به چشمه آب گرم یک تفریحگاه معروف در شوزنجی میروند. آیا (با بازی چیکاگه آواشیما، ستاره سابق اپرای تمام زنانه «تاکارازوکا») که بیشازحد مشروب نوشیده است آهنگ معروف و قدیمی «زمانی که یاسهای بنفش دوباره شکوفه میدهند» را میخواند. این آهنگ معروف آلمانی، در دهه بیست توسط مدیر اپرای «تاکارازوکا» به زبان ژاپنی ترجمه و به نماد تئاتر او تبدیل شده بود.
اوزو، بازیگوشانه فضای سنتی این تفریحگاه ژاپنی را با شکوه اپرای «تاکارازوکا» درهمآمیخته است. بعداً، این زنان مرفه برای تماشای بیسبال به یک استادیوم میروند، چیزی که یک سرگرمی محبوب دیرینه برای مردم ژاپن است. بهطور اتفاقی، آیا در آنجا همسر خود را به همراه معشوقههایش میبیند. در عوض ناراحت شدن، آیا حدس میزند که بهعنوان عذرخواهی، شاید شوهرش یک کیمونوی جدید برای او هدیه بگیرد. دوستانش این طرز فکر را به سخره میگیرند و به او میگویند که نمیداند این موضوع چه پیامدهایی خواهد داشت. در اینجا، اوزو هم به ارزشهای طبقه متوسط طعنه میزند و هم توانمندسازی اخیر زنان ژاپن طی تغییر قانون اساسی در سال ۱۹۴۷ را با کنایهای طنزآمیز نمایش میدهد.
این فیلم کمدی، بهطور همزمان دو موضوع را موردتوجه قرار داده است: طبقه اجتماعی و اجتناب از ارائه هرگونه تنش جدی مربوط به آن که بیانگر ارزشهای سرمایهداری جدیدی است که ژاپن در حال پذیرش آن بود و درعینحال نحوهای که این ارزشها، مقدم بر ساختارهای قدیمیتر لایهبندی اجتماعی مبتنی بر رنگ پوست، طبقه، جنسیت و منطقه زندگی نشان داده میشوند.
اختلافات زناشویی تائکو و موکیچی را نمیتوان بدون بررسی دقیق فرهنگ مغرورانه و سلطه طلبانه ای که تائکو در آن بزرگ شده است درک کرد. بهعنوانمثال، زمانی که تائکو یک ماهی کپور بزرگ با پوست تیره را میبیند که بهآرامی در برکه سوزنجی شنا میکند، مکرراً این ماهی را آقای کلهخر صدا میزند. «آقای کلهخر» لقبی است که او و دوستانش برای موکیچی استفاده میکردهاند. خرید و مسافرت که جزو عادات همیشگی زنانی مثل تائکو است نهتنها با حقوق همسران یقهسفید آنها امکانپذیر شده است بلکه کار زنان کارگر مثل فومی نیز در این امر نقش دارد.
از آنجا که بسیاری از تنشهای بین تائکو و موکیچی در زمان غذا خوردن اتفاق میافتد، طبیعی است که آشتی آنها نیز با غذا خوردن صورت گیرد. آشتی نهایی آنها، این بار در آشپزخانهای اتفاق میافتد که تا قبل از این بهندرت آن را دیده بودیم. هنگامیکه فومی خوابیده است، آنها باید یک میان وعده برای خود آماده کنند. تائکو، که از قلمرو تفریحات ممتاز خود (بوتیک، چشمه آب گرم، تئاتر) به قلمرو کار (آشپزخانه) آمده است، به همان اندازه عجیب و غیرعادی رفتار میکند که دیدن موکیچی در این فضای زنانه برای ما عجیب است.
تمام جزئیات حالات صورت این زوج، در این صحنه بهوضوح قابلمشاهده است؛ این صحنه توجه ما را به مهارت اوزو در تدوین جزئی نگرانه و دقیق صدا و تصویر جلب میکند: او نقطه دید موکیچی را به نقطه دید تائکو تغییر میدهد. هنگامیکه موکیچی حریصانه چای سبز روی برنج (اوچازوکه) را میخورد که وعدهای محقرانه است، آنها در کنار هم قرارگرفتهاند. اوزو، تصویر موکیچی از یک نمای متوسط را کات داده و نیمهتنه تائکو را نشان میدهد. در اینجا، صدای قورت دادن غذا توسط موکیچی به تصویر مرتب و پاکیزه تائکو پیوند میخورد؛ گویی این همسر نجیبزاده همانند یک زن روستایی اوچازوکه میخورد.
در این لحظه، ما بهطور خلاصه به این نتیجه رسیده ایم که پایان داستان غیرممکن است: آیا تائکو همان رفتاری که از آن بیزار بود را پذیرفته است؟ این تردید (یا شاید تمایل) در نمای بعدی از بین میرود؛ جایی که میبینیم تائکو اوچازوکهاش را بدون هیچ سروصدایی میخورد.
پایان فیلم، با زیبایی و شیرینی عالی رخ میدهد و ما این امید را پیدا میکنیم که این دو شیوه متفاوت از زندگی بتوانند در صلح، بدون تنش، دشمنی یا طبقهبندی در کنار هم ادامه یابند. فیلم هنگامی پایان مییابد که تائکو یاد میگیرد شوهر روستایی خود را با وجود شیوهای که طبق آن پرورش یافته است دوست داشته باشد، درحالیکه شخصیت واقعی خود را نیز حفظ کرده است. کمی قبلتر، دیدیم که موکیچی گفت او دوست دارد «چیزها راحت و دنج باشند، خاکی باشند، بدون هیچگونه تشریفات و تظاهر.» در انتها، این احساس همانند تحقق رویای یک جامعه عادلانه منعکس میشود.
منبع: Criterion