چیزهای زیادی در سریال «جای خوب» وجود دارند که قابلتحسین هستند: عملکرد بازیگران، فیلمنامه شگفتانگیز، طراحی صحنه، جلوههای ویژه و تصمیم برای پایان بهموقع.
پایان یک زندگی میتواند غمانگیز باشد، اما اگر پایانی در کار نباشد، هیچچیز معنا پیدا نخواهد کرد. این تنها یکی از درسهای قسمت پایانی سریال تفکربرانگیز و عاطفی «جای خوب» با عنوان اصلی «The Good Place» بود. این مجموعه تلویزیونی که پخش آن در سال ۲۰۱۶ از شبکه انبیسی آغاز شده بود پس از چهار فصل موفق به کار خود خاتمه داد. سریال کمدی فانتزی «جای خوب» داستانی زنی به نام النور شلستروپ را روایت میکند که پس از مرگ وارد بهشت میشود اما اشتباهی صورت گرفته و او مستحق زندگی در بهشت نیست؛ حالا او نهتنها باید این موضوع را پنهان کند بلکه مجبور است از رفتار بد خود در زمان حیات دست بردارد و به آدم بهتری تبدیل شود. در نقد و بررسی سریال «جای خوب» با فیلیمو شات همراه باشید.
لیست بهترین سریال های خارجی جهان
مایکل شور، خالق سریالهایی همچون «پارکها و تفریحات» با عنوان اصلی «Parks and Recreation» و «بروکلین نه-نه» با عنوان اصلی «Brooklyn Nine-Nine»، خوشبینی ذاتی خود را در اکثر آثارش به نمایش گذاشته است. سریال «جای خوب» سرشار از نکات هشداردهندهای است که به ما یادآوری میکنند چه اتفاقات زشت و زنندهای رخ خواهد داد اگر مردم سعی بر کنترل بدترین غرایزشان نداشته باشند. اگرچه داستان سریال «جای خوب» این واقعیت را تأیید میکند که کنترل عادات بد، با توجه به دنیای پیچیده امروز، بسیار دشوار است؛ موضوعی که شاید ناامیدکننده باشد. بهطور مشابه، مردمی که ما در شهر پاونی (شهر خیالی سریال «پارکها و تفریحات») میشناختیم همیشه درگیر ناامیدی بودند؛ کافی است پایان رویای زیبای لزلی نوپ را به یاد بیاورید.
اما «جای خوب»، همانند «پارکها و تفریحات»، به سریالی در مورد این حقیقت تبدیل شده است که حتی با وجود مشکلات و ناامیدیها، انسانها میتوانند خوب باشند، خوب رفتار کنند و به یکدیگر لطف کنند. خوشبختانه «جای خوب» برخلاف «پارکها و تفریحات» این موضوع را با بازیگوشی و صراحت تمام در قالب یک کندوکاو لذتبخش به تصویر میکشد.
در فصلهای ابتدایی، تمرکز سریال بیشتر روی شخصیت النور شلستروپ (با بازی کریستن بل، هنرپیشه سریال «ورونیکا مارس» با عنوان اصلی «Veronica Mars») بود؛ زنی خودشیفته و نفرتانگیز که پس از مرگ وارد آرمانشهری به نام «جای خوب» میشود اما پس از آنکه متوجه میشود اشتباهی رخ داده و او باید به «جای بد» فرستاده میشد، تصمیم میگیرد به کمک دوستانش اخلاق و رفتار خود را بهتر کند. النور با گذشت زمان یاد میگیرد که چطور فداکاری کند، حقیقت را بگوید، انسان بهتری باشد، و در این راه پشتکار داشته باشد. تلاش او موجب میشود که همانند یک رهبر، کاراکترها را هدایت کند.
از دیگر شخصیتهای سریال میتوان به چیدی (با بازی ویلیام جکسون هارپر، بازیگر فیلم «میدسامر» با عنوان اصلی «Midsommar»)، نیمه گمشده النور و یک استاد اخلاق و فلسفه سنگالی، اشاره کرد. طاهانی (با نقشآفرینی جمیله جمیل) یک نیکوکار ثروتمند بریتانیایی است که پس از چند کشوقوس با النور دوست میشود. جیسون (با بازی منی جاسینتو) یک دیجی آماتور و دلال مواد مخدر اهل فلوریدا است که به نظر میرسد او هم اشتباهاً وارد «جای خوب» شده است. جنت (با نقشآفرینی دارسی کاردن، هنرپیشه سریال «بری» با عنوان اصلی «Barry») یک راهنمای برنامهریزیشده است که به عنوان یک بانک اطلاعاتی برای ساکنان «جای خوب» عمل میکند. در آخر، مایکل (با بازی تد دنسن؛ هنرپیشه سیتکام «بکر» با عنوان اصلی «Becker») که در ظاهر مدیر محلهای از «جای خوب» است که النور، چیدی، طاهانی و جیسون در آن زندگی میکنند.
فصل چهارم سریال «جای خوب»، که آخرین فصل این مجموعه است، کمتر به مسائل پیرامون ماهیت خوب بودن میپردازد و ما متوجه میشویم که در واقع تمام دوستانمان در این مجموعه ذاتاً خوب هستند. در عوض، قسمتهای پایانی فصل چهارم روی این موضوع تمرکز کرده است که ما معنی انسان بودن را درک کنیم. هضم تصورات دیرینه از بهشت، که مایکل شور و نویسندگان خارقالعاده سریال در نمایش آن عملکردی بینظیر داشتهاند، برای انسانی با خوشبینی محدود، انسانگرایانه و گاهاً خستهکننده بیش از حد دشوار و عجیب است؛ بهشت هر آن چیزی است که شما میخواهید، برای همیشه.
یکی از مشکلات بهشتی که طبق سنتها در ذهن ما شکل گرفته این است که اگرچه آنجا به عنوان یک پاداش، فوقالعاده است، اما به عنوان هویجی که روبروی شما قرار دادهاند تا جایزه اعمال خوب شما در زمین باشد، آنقدر از تجربیات انسانی دور شده که دیگر چیزی از انسانیت دیده نمیشود. این مفهوم همانند یک بستنی که تمام طعمهای خوشمزه جهان را در خود جای داده امکانناپذیر است. اما آیا این تصورات به دلیل میل شدید ما به خوشبختی روی زمین ایجاد شدهاند؟ آیا دلیل آن این است که ما تمام طعمهای خوشمزه جهان را در یک بستنی میخواهیم؟ این که تا ابد هر کاری که دلمان میخواهد انجام دهیم؟
در قسمت ماقبل آخر با عنوان «پتی» («Patty»)، گروه کاراکترها به جای خوب واقعی میرسند؛ جایی که یاد میگیرند اگرچه انجام کاری که دلشان میخواهد لذتبخش است اما موجودی که آسیبناپذیر باشد معنایی ندارد. همانطور که در قسمت پایانی سریال توسط تاد می (استاد فلسفه) بیان میشود، آنها یاد گرفتند که مرگ به زندگی انسان معنا میبخشد؛ بنابراین نوعی از پایان لازمه رسیدن به یک بهشت با خوشبختی حقیقی است. انسان بودن بدین معناست که شما بدانید جاویدان نیستید؛ و زمانی به این جاودانگی دست خواهید یافت که از ماهیت انسان بودن خود خارج شوید. بنابراین، النور و دوستانش سیستمی خلق کردند که در آن حتی مردم بهشت میتوانند در مورد زمان پایان یافتن همه چیز تصمیم بگیرند. بار دیگر: بهشت هیچگاه به معنا ترک کردن نبوده است؛ بلکه به معنای ترک کردنِ به موقع است، زمانی که تمامی کارها انجام شده باشند.
جیسون پس از یک بازی بیسبال فوقالعاده با پدرش، دانکی داگ، برای اولین بار فهمید که آماده رفتن شده است. او با جنت خداحافظی کرد، با این ترس عمیق که فراموش خواهد شد روبرو شد و به سمت جنگل رفت؛ جایی که آخرین لحظههای سریال را تماشا میکردیم. تنها مسئلهای که در مورد جیسون ناگفته باقیمانده انتظار او برای دیدار دوباره جنت است. اگرچه جنت همانند یک راهبه پاسخ این انتظار را داده بود اما جیسون متوجه این موضوع نشده بود.
طاهانی سمت دیگری را انتخاب کرد. او همچون گذشته و همانند یک برنامهریز جشن تصمیم گرفت یک معمار شود و زندگیهای پس از مرگ را طراحی کند. او عاشق برنامهریزی برای دیگران بود و حالا این کار را در قالبی سخاوتمندانه انجام میدهد؛ اگرچه مطمئناً مایل است برای ایدههای خوبش مورد تحسین قرار گیرد، هر چه نباشد او تنها پساانسان (post-human) داستان است.
و سپس چیدی؛ خودخواهی النور حالا به عشق تبدیل شده و او سعی دارد نیمهگمشده خود را برای سفر به آتن و پاریس وسوسه کند و در این راه پای صحبتهایش در مورد فلسفه بنشیند. چیدی دوست دارد در کنار النور بماند اما مجبور به ترک کردن او است. این که النور، چیدی را مجبور به ماندن بکند نوعی خودخواهی محسوب میشود بنابراین النور تصمیم میگیرد چیدی را آزاد بگذارد.
اگر تنها یک بخش از قسمت نهایی سریال «جای خوب» آنچنان که باید رضایتبخش نبوده باشد، به نظر من زمانی بود که شاهد ترغیب کردن میندی سنت کلیر (با بازی مریبث مونرو) برای تطابق با سیستم و اثبات شایستگیاش برای بودن در «جای خوب» بودیم. من همیشه ایده وجود داشتن یک جای متوسط را تحسین میکردم و مریبث مونرو همیشه برای این نقش فوقالعاده بود. اما در اینجا به نظر میرسد این ایده که ترغیب کردن میندی بخشی از کارهایی بود که النور باید انجام میداد با دیگر بخشهای قسمت نهایی سازگار نیست.
نکتهای که نویسندگان سریال دقت زیادی به آن داشتند این بود که النور پیش از دیدن مایکل توان ترک کردن جای خوب را نداشت. یکی از بهترین انحرافات سریال «جای خوب» وارونهسازی رابطه بین مایکل و النور بود؛ رابطهای که قبلاً مایکل نقش پدر خیرخواه النور را در آن داشت اما حالا نقش پسر نوجوان و گمراه النور را ایفا میکند. مایکل دقیقاً با همان مشکلی دست و پنجه نرم میکرد که دوستان النور در زندگی پس از مرگ خود با آن دست به گریبان بودند: او هیچ پایانی برای خود متصور نبود. او حتی وقتی طی یک سکانس خندهدار متوجه شد که عبور از در موجب ناپدیدشدنش نخواهد شد، هنوز هم توان عبور از در را نداشت و پشت درختی پنهان شده بود. باید اعتراف کرد مضامین کمدی سریال «جای خوب» تا حد زیادی مدیون استعداد طنزپردازی تد دنسون هستند.
نه؛ مایکل نیاز به فرصتی برای انسان بودن داشت. انسان، با تمام ناراحتیها، محدودیتها و تردیدهایش موجب خلق چیزی به نام انسانیت میشود. و با اعطای این فرصت به او، مایکل از سوزاندن دستانش در مایکروویو و بازی با سگ غولپیکرش لذت میبرد؛ چیزهایی معمولی که تا به حال تجربه نکرده بود.
هنگامی که النور از در عبور میکند شاهد پایان یافتن ماجرایی هستیم که او پس از مرگش آغاز کرده بود. او این ماجراجویی را در قالب شخصیت یک کلاهبردار، یا حداقل، چیزی که خود بر این باور بود آغاز کرد و حالا در حالی آن را به پایان میرساند که جهان را نجات داده است. او انسانیت را از گروهی انسان یاد گرفت که هیچکدام کامل نبودند و حتی معنای درست انسانیت را به طور کامل درک نکرده بودند.
سریال «جای خوب» طی چهار فصل و ۵۲ قسمت ما را درگیری ماجرایی عجیب و عمیق میکند. اگرچه این سریال بینقص نبود؛ برای مثال انسانهایی که در فصل چهارم به عنوان نمونههای آزمایشی معرفی شدند، علیرغم بازی خوب بازیگرها، شخصیتپردازی دقیقی نداشتند. گاهی از اوقات، سیستم شیاطین، مکانها، آزمایشها و … آنقدر پیچیده میشد که من را تا مرز تسلیمشدن پیش میبرد، و من هنوز نمیتوانم از پس آزمایشاتی که در این سیستمها مطرح میشد برآیم.
اما خوشبختانه پایان فلسفی فیلم را کاملاً درک کردم. شکنندگی و ارزشمندی دو مفهوم مجزا نیستند؛ آنها به یکدیگر وابسته هستند. این که ما بدانیم زمان با هم بودنمان پایانی دارد موجب میشود از حضور در کنار همدیگر سپاسگزار باشیم. تصادم محدودیتهای ما چیزی است که تلاش ما را برمیانگیزد و این تلاش پاداش داشته باشد یا نه، ما را تعریف میکند. اگر پیرامون خود را با دوستانی پر کنید که دوستتان دارند و شما هم آنها را عمیقاً دوست داشته باشید، رشد خواهید کرد. ما باید در هر لحظه این سوال را از خود بپرسیم که روش انجام کار درست چگونه است؛ و انجام این کار قطعاً ارزشمند خواهد بود.
چیزهای زیادی در سریال «جای خوب» وجود دارند که قابلتحسین هستند: عملکرد برجسته بازیگران اصلی و فرعی، فیلمنامه شگفتانگیز، شوخیهای عجیب و غریب، حس مثبت و روحانی فضای داستان، طراحی صحنه باشکوه، جلوههای ویژه نوآورانه و تصمیم برای پایان بهموقع.
مایکل شور طی مصاحبهای عنوان کرده بود که پس از پایان سریال «پارکها و تفریحات»، شبکه NBC مایل بود هر طور که شده همکاری خود با او را ادامه دهد. بنابراین او یک کمدی فلسفی ساخت که کاراکترهایش بیشتر اوقات از جملات فلاسفه مشهور نقل قول میکنند. «جای خوب» («The Good Place») قطعاً بیننده را شگفتزده خواهد کرد؛ سریالی در مورد انسانیت و زیباییهایش.
منبع: NPR
اون هایی که سریالو دیدین میتونین بگین آخرین قسمت فصل چهارم سریال طنز و خوب تموم میشه یا حالت غمگین داره؟
شروع خوبی داره سریال ولی به مرور خسته کننده میشه.یجورایی انگار دارن سریالو کش میدن.درکل من بخوام بهش امتیاز بدم امتیازم ۵ از ۱۰ عه.
یکی از مصائب تماشای این سریال نبود زیرنویس خوب برای فصل اول هستش و این موضوع دوستانی که با زیرنویس فارسی میخوان سریال رو ببینن اذیت میکنه. من خودم زیرنویس فصل اول رو پیدا نکردم و زبان اصلی تماشا کردم اما اگر شما پیدا کردید لطفا لینکش رو برای دوستان بگذارید. ممنون
من این سریال رو دارم میبینم و خیلی حس خوبی داره و بامزست
درکل پیشنهاد میکنم حالتون رو خوب میکنه
خیلی طولانی میشه بی مزه میشه سریال