سریال «آخرین بچه های روی زمین» (با عنوان اصلی The Last Kids On Earth) روایتگر اتفاقاتی هیجانانگیز است که فقط و فقط ۴۲ روز بعد از حادثهای آخرالزمانی رخ میدهد.
زمانی را به خاطر بیاورید که کوچک بودید و به دبستان میرفتید. آیا آن وقتها به دنیایی فکر میکردید که در آن هیچ پدر و مادری نباشد و همه چیز به دست بچهها افتاده باشد؟ دنیایی که در آن بچهها بدون استرس از حضور والدین تا هروقت که دلشان خواست بازی کنند، هرچقدر دوست داشتند غذا و خوراکیهای خوشمزه بخورند و خلاصه هر کاری که دلشان خواست بکنند؟ زندگی شیرینی میشد، نه؟ حالا برای لحظهای تصور کنید که همۀ این خوشگذرانیها را دارید، اما در کنار آن باید با زامبیها و هیولاهای بزرگ هم روبهرو شوید؛ یعنی موجوداتی که فقط در تخیلات و تصوراتمان از آینده وجود دارند. این همان جهانی است که مکس برلیر در کتاب پرفروشش، به نام «آخرین بچه های روی زمین» (با عنوان اصلی The Last Kids On Earth) برای بچهها خلق کرده است. داستان این کتاب به همت نتفلیکس به تصویر درآمده و تاکنون دو فصل از آن منتشر شده است.
معرفی بهترین سریالهای سال ۲۰۲۰
در صحنۀ آغازین این مجموعه، تابلویی را میبینیم که روی آن نوشته شده است: «به ویکفیلد خوش آمدید.»
سپس با تغییر زاویۀ دوربین، معلوم میشود که این تابلو درست وسط جهنم قرار گرفته است! خرابی ساختمانها، یک لاشۀ اتومبیل و هوای غبارگرفته در کنار سروصدای نوجوانی که در حال فرار از دست هیولایی بزرگ است، نخستین سکانس این سریال انیمیشنی را برای ما رقم میزند.
سریال «آخرین بچه های روی زمین» (با عنوان اصلی The Last Kids On Earth) روایتگر اتفاقاتی هیجانانگیز است که فقط و فقط ۴۲ روز بعد از حادثهای آخرالزمانی رخ میدهد. یک ماه پیش از اینکه داستان سریال روایت شود، در قسمتی از شهر، گودالی بسیار بزرگ ایجاد شده است که از درون آن هیولاهایی بزرگ و زامبیهایی آدمخوار و گرسنه بیرون میآیند! در چنین شرایط ترسناکی که همه در پی فرار از شهرند، خانوادهای فرزندخوانده خود را جا میگذارد! جک سالیوان (با صداپیشگی نیک ولفهارد) پسر ناتنی خانوادهای است که در کودکی به سرپرستی گرفته شده است؛ اما پدر و مادر هنگام بحران پسرشان را در شهری پر از هیولا جا میگذارند! البته ناگفته نماند که با توجه به شرایط جک در خانه، او از کودکی یاد گرفته است روی پای خودش بایستد. پس از این حادثه هم جک خودش را با خوشگذرانی در خانۀ درختی سرگرم میکند، اما پس از مدتی این سرگرمی برایش تکراری میشود و از طرفی حضور هیولاها و زامبیها موجب میشود از تنهاییاش بترسد. کوینت بیکر (با صداپیشگی گارلند ویت)، دوست و همبازی جک، بچۀ دیگری است که در این شرایط تنها مانده است. آن دو در آغاز این ماجرا به هم قول میدهند که با واکی تاکی ارتباطشان را حفظ کنند. اما متأسفانه در جریان فرارِ جک از دست یک پستچی غیرمعمولی، واکی تاکیاش میشکند؛ چون آن پستچی به یک زامبی تبدیل شده است! در ادامۀ داستان، جک جانش را در برابر هیولایی ترسناک به خطر میاندازد؛ هیولایی که آن را مصیبت صدا میزند. این ماجرا در ادامه اتفاقات جذابی را رقم میزند.
جک دلیل دیگری هم برای زندهماندن دارد. او به دنبال نجات دختری به نام جون دل تورو (با هنرمندی مونتسه هرناندز) است که پنهانی و بیسروصدا به او عشق میورزد. اما جون دل تورو دختری مستقل و توانمند است که بهتنهایی از عهدۀ انجامدادن کارهایش برمیآید و عملاً جک را نادیده میگیرد.
پس از ماجراهای فراوان، واکی تاکی جک درست میشود و کوینت نیز تماس او را پاسخ میدهد. در اینجا، جک میفهمد که دوستش با استعداد منحصربهفردی که در اختراع اشیای جدید دارد، به نوعی او را از خطر مرگ نجات داده است. اختراع جدید و جذاب کوینت، روباتی شبیه هیولاست که تواناییهای جالبی برای مقابله با هیولاهای واقعی دارد. با اینکه کوینت لطف بزرگی در حق جک کرده است، تنها چیزی که در ذهن این پسر میچرخد، نجات جون است.
در مسیر رسیدن به جون، آنها با دِرِک ساواج (با هنرمندی چارلز دمرس) روبهرو میشوند. درک در واقع همکلاسی جک بوده و البته گاهی هم برای کوینت در اتوبوس مدرسه قلدری میکرده است. درک در آغاز تصمیم میگیرد بدون همراهی آنها و بهتنهایی مسیرش را ادامه دهد؛ اما پس از اینکه عملکرد روبات کوینت را میبیند به این نتیجه میرسد که همراهی با آن دو تصمیم درستتری است.
در ادامه، اتفاقات گوناگونی رخ میدهد که آنها را بهسمت مغازۀ الوارفروشی هدایت میکند. در این مغازه، جک هیولایی خوشاخلاق و بامزه را میبیند و تصمیم میگیرد او را بهعنوان حیوان خانگی به جمع خودشان اضافه کند. جک، روور حیوان خانگیاش را در این مغازه پیدا میکند، اما این تمام ماجرا نیست و از شانس بدش، در همانجا با مصیبت هم چشم در چشم میشود. در مسیر رسیدن به مدرسه، جک و کوینت میفهمند که این هیولای ترسناک در حال تعقیبکردن آنهاست. در نهایت، این گروه جون را در مدرسه پیدا میکنند. جک پس از یافتن دختر رؤیاهایش با این حقیقت مواجه میشود که جون علاقهای به پیداشدن نداشته است و ترجیح میداده در مدرسه بماند.
سریال انیمیشنی «آخرین بچه های روی زمین» بر اساس کتابی با همین نام و به قلم مکس برلیر ساخته شده است. البته این نویسنده در سِمت یکی از تهیهکنندگان اجرایی سریال هم در پروژه حضور دارد.
نقد و بررسی فیلم ترکی بچه های محله | حمله به پارک
تاکنون دو فصل از این مجموعه منتشر شده است و ما منتظر فصل سوم سریال «آخرین بچه های روی زمین» هستیم. با اینکه فصل اول از این مجموعه تکقسمتی بود، اما بهخوبی توانست مخاطب را با دنیایی جدید آشنا کند. در قسمت اول، داستانی روایت شد که به سه بخش تقسیم شده بود. شروع، میانه و پایان. بیشک همۀ ما میدانستیم که این گروه قرار است در قسمتهای بعدی با خطراتی اجتنابناپذیر روبهرو شوند. اما همین که در قسمت آغازین، داستانی مشخص و واضح برایمان روایت شد، حسی رضایتبخش به دنبال داشت. در فصل دوم، با شناخت بیشتر شخصیت جک، به او علاقهمند شدیم و خواستار رسیدن جک و جون به هم بودیم. (البته باید گفت که تصورات ما از شخصیت جون ناشی از تصورات جک است و خیالات جک نیز بیش از اینکه واقعگرایانه باشد، تحتتأثیر احساساتش قرار دارد.)
انیمیشن «آخرین بچههای روی زمین»، شرایطی ترسناک و خطرناک را برای ما روایت میکند. در شرایط عادی، آدمهایی مثل جون و درک دل انسانهای دیگر را میشکنند و با زبان تلخ و زنندۀ خود آنها را آزار میدهند؛ اما در این شرایط خاص، حتی میبینیم که آنها هم به دوست و همزبانی برای حمایت و همیاری نیاز دارند. نویسندگان این مجموعه بهخوبی توانستهاند زمان لازم برای شخصیتپردازی را در اختیار مخاطب قرار دهند و با پردازش جزئیات در شکلدهی شخصیتهای اصلی بسیار موفق عمل کردهاند. این سریال از یک سو، شما را میخنداند و کاری میکند که دقایقی را به خوشی سپری کنید و از سویی دیگر، حامل پیامهایی اخلاقی است که میتوانند ساعتها شما را درگیر خود کنند.
در این سریال انیمیشنی، تصاویری از زامبیهای ترسناک و هیولاهایی بزرگ به نمایش درمیآید؛ به همین دلیل است که تماشای آن برای کودکان زیر ۱۰ سال توصیه نمیشود.
منبع: Decider