نقد فیلم «وسعت شب»؛ کم‌هیجان اما ارزشمند

فیلم «وسعت شب» با عنوان اصلی «The Vast of Night»، اثری برجسته از یک کارگردان فیلم‌اولی است که داستان ورود موجودات فضایی به یک شهر کوچک را روایت می‌کند.

فیلم «وسعت شب» (با عنوان اصلی «The Vast of Night») داستان مرموز دو جوان در دهه ۱۹۵۰ در ایالت نیومکزیکو آمریکا را روایت می‌کند که پس از شنیدن یک سیگنال عجیب‌وغریب تصمیم می‌گیرند منبع آن را پیدا کنند. این فیلم، اولین اثر بلند اندرو پَترسون محسوب می‌شود که با بودجه‌ای ناچیز و به‌صورت مستقل ساخته شده است. اگرچه داستان فیلم آنچنان که باید مهیج نیست و دیالوگ‌های بی‌وقفه فیلم در ۱۵ دقیقه ابتدایی تا حدودی سردردآور است اما پترسون تنها طی ۱۷ روز فیلمبرداری توانسته ما را دوباره با المان‌های اصلی یک فیلم علمی تخیلی فانتزی‌وار آشنا کند. در نقد و بررسی فیلم «وسعت شب» با فیلیمو شات همراه باشید.


«چیزی در آسمان است»؛ این جمله پایه و اساس فیلم علمی تخیلی و مستقل اندرو پترسون است. اگرچه این جمله را تقریباً در تمامی فیلم‌های مشابه شنیده‌ایم اما لحظه‌ای که این جمله در فیلم «وسعت شب» بیان می‌شود، تازگی خاصی برایمان دارد و انگار برای اولین بار است که آن را می‌شنویم. چیزی در رویکرد دقیق و نوآورانه پترسون وجود دارد که آن لحظه‌ کلیشه‌ای را به یک لحظه تازه، سرزنده و سرشار از رمز و راز تبدیل می‌کند. این جمله در سکوت وهم‌آور شب زمزمه می‌شود و فضایی عجیب و ترسناک خلق می‌کند. چه چیزی در وسعت شب پنهان شده است؟
پترسون بدون آن که کلیشه‌ای را تکرار کند، فیلمی با محوریت ورود سفینه‌های فضایی به یک شهر کوچک در سال ۱۹۵۸ ساخته است. همه‌ ما می‌توانیم حدس بزنیم که چه اتفاقاتی رخ خواهند داد. همه‌ ما فیلم‌های زیادی با این موضوع دیده‌ایم. اما شیوه روایت داستان، جدید است. فیلم «وسعت شب» ‌نه تنها سعی دارد به سوال «چه اتفاقی رخ داد» پاسخ دهد، بلکه به سوال «چگونه این اتفاق رخ داد» نیز می‌پردازد. «وسعت شب» نتوانسته است خود را به‌عنوان یک فیلم جذاب در دل مخاطبانش جا کند و حتی جشنواره‌های زیادی از پذیرفتن آن سر باز زده‌اند اما نمی‌توان از استعداد کارگردان و نویسنده در خلق این اثر چشم‌پوشی کرد.

سیرا مک‌کورمک در نمایی از فیلم وسعت شب

نقد و بررسی مفصل فیلم ماجرا


فیلم زمانی آغاز می‌شود که مسئولان یک دبیرستان در حال آماده‌سازی تدارکات برای برگزاری یک مسابقه بسکتبال هستند. تقریباً تمام مردم شهر به سالن ورزشی دبیرستان رفته‌اند تا این مسابقه را تماشا کنند. بازیکنان در حال گرم کردن هستند و تشویق‌کنندگان نیز خود را آماده می‌کنند. در این میان، دو دانش‌آموز دبیرستان، اِوِرِت (با بازی جیک هوروویتز) و فِی (با نقش‌آفرینی سیرا مک‌کورمک)، نمی‌توانند تماشاگر مسابقه باشند زیرا باید شغل‌های شیفت شب خود را انجام دهند؛ اورت مجری یک برنامه رادیویی شبانگاهی است و فی مسئول برقراری تماس‌های تلفنی شهر است.
زمانی که آنها پس از یک پیاده‌‎روی طولانی و پر از دیالوگ به محل کارشان می‌رسند چیزی عجیب رخ می‌دهد: تداخلی در سیگنال‌های رادیویی پیش می‌آید و فی متوجه می‌شود که تماس‌ها به دلیلی مشکوک قطع می‌شوند. صدایی عجیب از پشت خط شنیده می‌شود؛ صدایی که فی تا به حال نشنیده بود. او به اورت زنگ می‌زند و این صدا را برایش پخش می‌کند. اورت نیز تابه‌حال چنین صدایی نشنیده است و همین موضوع فی را به ترس می‌اندازد. ترس او زمانی شدت می‌گیرد که زنی با مرکز برقراری ارتباطات تلفنی تماس می‌گیرد و با ناله و فریاد می‌گوید که چیزی مرموز را در حاشیه شهر دیده است. پارازیت‌ها کیفیت تماس را کاهش داده‌اند و فی نمی‌تواند صدای زن را به‌طور دقیق و کامل بشنود. فی و اورت که هر دو به تکنولوژی علاقه‌مند هستند تصمیم می‌گیرند منبع این صدا را پیدا کنند.


معرفی ۱۰ فیلم علمی تخیلی فوق‌العاده که احتمالاً ندیده‌اید


تمام چیزهایی که گفتیم برای کسانی که آثاری همچون «توده چسبنده» (با عنوان اصلی The Blob)، «پرونده‌های ایکس» (The X-Files)، «برخورد نزدیک از نوع سوم» (Close Encounters of the Third Kind)، «هجوم ربایندگان جسم» (Invasion of the Body Snatchers) و «منطقه گرگ‌و‌میش» (The Twilight Zone) را دیده‌اند آشنا به نظر می‌رسد. ردپای المان‌های این ژانر به خوبی در فیلم «وسعت شب» دیده می‌شود و جیمز مونتاگ و کریگ سانگر در مقام نویسنده از تکرار آنها شرمنده نیستند. آنها کل فیلم را از قاب یک تلویزیون سیاه‌وسفید که یکی از قسمت‌های سریال «ساعت تئاتر پارادوکس» را نشان می‌دهد به تصویر می‌کشند. هدف آنها از این کار پیاده‌سازی نوعی تکنیک فاصله‌گذاری است؛ تکنیکی که مخاطب را دور از جریانات فیلم نشان می‌دهد.
دوری بین مخاطب و کاراکترها بلافاصله پس از شروع فیلم نمود پیدا می‌کند. در سکانس آغازین فیلم «وسعت شب»، ما با اورت و فی همراه می‌شویم؛ آنها مدتی طولاتی در حال قدم زدن دور سالن ورزشی، پارکینگ دبیرستان و مسیر رسیدن به محل کارشان هستند اما ما هیچ نمای نزدیکی از صورتشان نمی‌بینیم و هیچ چیز برای آشنا کردن ما با آنها ارائه نمی‌شود. هوروویتز و مک‌کورمک با سرعت دیالوگ‌ها را بیان می‌کنند و مدام وسط حرف یکدیگر می‌پرند. مدتی طول می‌کشد تا تماشاگر متوجه صحبت‌‌های آنان شود و در این میان، کارگردان با دوربینی که پشت سر آنها در فاصله‌ای نزدیک به زمین حرکت می‌کند، توجه ما را به فضای ترسناک شهر معطوف می‌کند.


نقد و بررسی فیلم به دنبال امی


نکته جالبی که در سکانس ابتدایی مشهود است، بیگانه بودن همه‌چیز برای مخاطب است. فیلم «وسعت شب» به همین راحتی اجازه نمی‌دهد شما وارد عمق داستان شوید. شما باید قوانین آن را بپذیرید و زمانی که تمام تلاش خود را برای درک ماجرا انجام دادید، پاداشتان را خواهید گرفت. سبک پترسون در همکاری با میگوئل لوئن لیتین منز، فیلمبردار اثر، اتمسفری عجیب‌وغریب و سرشار از رمز و راز خلق کرده است.‌
زمان زیادی طول می‌کشد تا کارگردان نمایی نزدیک از صورت دو کاراکتر اصلی ارائه می‌دهد، و زمانی که او تصمیم می‌گیرد این کار را انجام دهد، ما پیش از آن با سعی و تلاش خودمان آنها را شناخته‌ایم. پترسون با این کار توجه ما را به سمت یک سبک قدیمی و اما زیبا جلب کرده است: در روزگاران قدیم، نمای نزدیک (کلوزآپ) معنای خاصی داشت و بی‌دلیل مورداستفاده قرار نمی‌گرفت و در اینجا هم، نماهای نزدیک فیلم «وسعت شب» معنای خاصی دارند.

ذوق هنری و استعداد فنی کارگردان زمانی برجسته می‌شود که بودجه ناچیز این فیلم را در نظر بگیریم؛ درواقع، سرمایه فیلم تا حد زیادی توسط خود پترسون فراهم شده است. یکی از صحنه‌های جالب فیلم زمان رخ می‌دهد که کارگردان قصد دارد ما را با محیط شهر و اتفاقاتی که در حال رخ دادن هستند آشنا کند؛ دوربین در فاصله‌ای نزدیک به زمین شروع به حرکت می‌کند و ما را از مرکز برقراری تماس (جایی که فی حضور دارد) به سمت چمنزار، نیروگاه برق، پارکینگ، جمعیت شلوغ سالن ورزشی و سپس ایستگاه رادیویی (جایی که اورت حضور دارد) هدایت می‌کند.
دیگر سکانس برجسته فیلم زمانی است که پترسون می‌خواهد حس هشدار و استرس را به مخاطب القا کند: او این کار را با یک سکانس ده‌دقیقه‌ای انجام می‌دهد؛ جایی که فی، در مرکز برقراری ارتباط، تماس‌ها را دریافت می‌کند، آنها را به گیرنده انتقال می‌دهد، کابل‌ها را جابه‌جا می‌کند، سیم‌ها را قطع و وصل می‌کند و هر تماس حس اضطراب فی و بیننده، مبنی بر رخ دادن اتفاقی ترسناک در وسعت شب را بیشتر می‌کند. این سکانس پیچیده با بازی ماهرانه مک‌کورمک جذابیت بیشتری پیدا کرده است. سبک منعطف و صبورانه پترسون باعث می‌شود تفاوت‌های ظریف و پیچیدگی‌های ارتباط دو کاراکتر اصلی و افرادی که آنها در مسیر پیدا کردن منبع صدای مرموز ملاقات می‌کنند بیشتر نمود پیدا کند.

نمایی از فیلم وسعت شب

فیلم «وسعت شب» تنها یک تجربه منحصر به سبک خاص پترسون نیست. اگرچه فیلم لحنی طعنه‌آمیز ندارد و نمی‌تواند موفقیت آثار کلاسیک این ژانر را تکرار کند، اما ماشین‌های قدیمی باله‌دار، کفش‌های سیاه‌وسفید آکسفورد، عینک‌های چشم‌گربه‌ای، ارجاعات برجسته به زندگی سیاه‌پوستان در دهه ۵۰ و دشمنی شوروی و ایالات‌متحده ما را در اعماق زمان غوطه‌ور می‌کنند. چیزی که ما در فیلم «وسعت شب» شاهدش هستیم جوّی سنگین و فضایی عجیب و ترسناک است که باعث دلشوره ما نسبت به کاراکترها می‌شود. فاصله‌ای که در ابتدای فیلم ایجاد شده بود در انتها به یک احساس صمیمیت میان ما و شخصیت‌ها منتهی می‌شود. درمجموع، این فیلم به‌عنوان اولین اثر بلند یک کارگردان مستقل تا حد زیادی ارزشمند و شایان تحسین است.


منبع: Roger Ebert

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

5 نظر
  1. پوریا می‌نویسد

    سال ساخت فیلم چرا ننوشتین؟

    1. سها ذاکری | سردبیر فیلیمو شات می‌نویسد

      دوست عزیز
      این فیلم در سال ۲۰۱۹ ساخته شده.

  2. سیامک می‌نویسد

    محمد جان
    نقد شما فوق العاده زیبا و فلسفی بود و شاید دغدغه های عرفانی فلسفی خود را بر ماجرای این فیلم نشانیده اید . و شاید یک روز یک فیلمساز بر ان شود از این زاویه دید به اسمان فیلم بسازد. جای چنین فیلم هایی خالی است شاید بشود فیلم های ائدیسه ۲۰۰۱ و جاذبه به این احساس پاسخ داده اند. بهر روی جای تشکر از شما را دارد.

  3. اوستا می‌نویسد

    با سلام. راستش نمیدونم متن رو ترجمه کردن منتقد عزیز یا نظر شخصی بوده . ولی به نظر بنده فیلم وسعت شب فیلم بسیار ضعیفی بود و نباید به صرف اینکه اولین تجربه بلند کارگردان است آن را حتی متوسط بخوانیم. در حقیقت نقد بالا نقد و بررسی مولف است نه اثر! اینکه کارگردان نسبت به خودش بهتر عمل کرده دلیل بر خوبی فیلم نیست. که اگر بخواهیم فیلم را به تنهایی بررسی کنیم باید بگوییم داستان جز تعلیقی مبهم که ناشی از ندادن اطلاعات کافی به بیننده است جذابیت دیگری ندارد. اگرچه نمیتوان حرکت های خوب دوربین و نماهای حرفه ای آن را کتمان کرد. اما داستان به قدری ناکافی است که اینها هم نمیتوانند بیننده را مجاب کنند. البته نه آنکه سبکی در فیلمبرداری باشد که منحصر به فرد باشد. صرفا استفاده درست از تجربیات دیگران است. نیمه اول داستان آنقدر کافی نیست که بیننده را به صرف تعلیق تشویق به ادامه کند و احتمال زیادی دارد که از دیدن منصرف شود. شاید اگر داستان بجای پرداختن به فضایی ها به برداشت انحرافی داستان یعنی حضور شوروی می پرداخت بهتر نتیجه میداد. داستان می خواهد خبر از خطری غریب الوقوع بدهد اما این خطر را بیننده احساس نمیکند و صرفا یک نمیدانم چیست باقی میگذرد. حتی در پایان فیلم هم درکی از خطر نداریم که چه بود. صرفا وجود یک موج نامفهوم که هیچ خطری نداشته تا الان. و شاید با یک تقویت آنتن بشود حلش کرد!! خلاصه آنکه روند فیلم بسیار کند است و کل اطلاعات تا پایان فیلم تغییر چندانی نمیکند. منطق داستان کمی سوال برانگیز است و سوالاتی هم که در ذهن بوجود می آورد را تا پایان فیلم پاسخی نمیدهد. پایان بندی ضعیف فیلم دیگر خیالمان را راحت میکند که واقعا این فیلم مشابه هیچیک از فیلم های دیگر این ژانر نیست و آنقدر ضعیف است که قابل مقایسه با دیگران نیست. با بودجه کم و زمان کمتر فیلم به درد نخور ساختن چندان هم کار بزرگ و قابل تعریفی نیست. حداقل توصیه نکنیم. دیدنش را ممنون از شما.

    1. محمد حیدری می‌نویسد

      خیلی خیلی ممنون از شما دوست عزیز بابت نظر کاملتون
      این متن تلفیقی از نظر خود بنده و منبع این مقاله، منتقدان وبسایت راجر ایبرت، هستش.
      تا حدود زیادی با نظرتون موافق هستم و چه بسا اگر فقط نظر منتقد اصلی رو در متن میخوندید بیشتر ناراحت می‌شدید چرا که ایشون به شدت عاشق فیلم بودند و در حد بهترین آثار سینما ستایشش می‌کردند و نشونش هم این که نمره ۴ از ۴ رو بهش دادند.
      در واقع تمام نقاط ضعف فیلم که در این متن خوندید نظر بنده هستش که به متن اصلی اضافه شده.
      اما این رو هم باید در نظر گرفت که ممکنه یک منتقد از فیلمی خوشش بیاد و دیگری خوشش نیاد. دیدگاه ها متفاوت هستند و ما باید این رو بپذیریم.

fosil