مستند «ببر پادشاه» اعتراضی اجتماعی است به رفتار عجیب و غیرعادی آمریکاییهایی که به نگهداری ببرها علاقهمندند.
مستند «ببر پادشاه : قتل، ضربوشتم و جنون» (با نام اصلی Tiger King: Murder, Mayhem and Madness)، محصول کمپانی نتفلیکس است؛ اثری که ساختش برای این استودیوی فیلمسازی آسان بود و انتظار میرود سوددهی چشمگیری نیز برای آن به همراه داشته باشد. این مستند شما را در سبک زندگیای حیرتانگیز غرق میکند و مجموعهای از اتفاقات جنایتکارانه را بهتصویر میکشد. با وجود این، عنوان «جنایی» نمیتواند حق مطلب را دربارۀ این مجموعه ادا کند. شاید بتوان مستند «ببر پادشاه» را مدلی مشابه سبک نمایشنامههای شکسپیر در موضوع حیوانات دانست! این مجموعه، اعتراضی اجتماعی است به رفتار عجیب و غیرعادی آمریکاییهایی که به نگهداری ببرها علاقهمندند و در واقع، به قدرتی که از داشتن این گربههای وحشی در خود احساس میکنند، اعتیاد پیدا کردهاند. این اعتیاد از نظر شدت در افراد گوناگون متفاوت است، اما در مجموع میتوان آن را رفتاری نمایشی دانست؛ از این رو، کارگردانان فیلم، اریک گود و ربکا چیکلین، تمام جوانب گوناگون این اعتیاد را واکاوی کردهاند. در این محصول جدید کمپانی نتفلیکس، که بهتازگی از آن رونمایی شده است، پنج داستان جنایی گوناگون در این زمینه روایت میشود؛ همچنین به ماجرای یک آتشسوزی و ناپدیدشدن یک تن نیز اشاره میشود. علاوهبر اینها، ادعایی دربارۀ توطئهای برای یک قتل مطرح میشود و همۀ این ماجراها در قالب مجموعهای هفتاپیزودی گردآوری و آمادۀ نمایش است.
نقد مستند اسم من فرانچسکو توتی است | ستاره آسمان رُم
بیشک، پس از تماشای مستند «ببر پادشاه»، بینندگان در کانال یوتیوب مجموعه به جستوجو میپردازند تا ترانۀ سبک کانتریِ جو اگزاتیک با نام here kitty kitty را بیابند که در قسمتهای زیادی از مجموعه استفاده شده است. جو اگزاتیک کسی است که همیشه با خود سلاح حمل میکند و به سبک کابویها لباس میپوشد. او صاحب باغوحشی در اُکلاهاما به نام G.W.Zoo است. در این باغوحش، او برای تولیدمثل ببرها برنامهای اختصاصی دارد و آنها را با هدف ازدیاد یا فروش به دیگران پرورش میدهد. بدین ترتیب، میتواند اعتراضش را به فعالان حقوق حیوانات ابراز کند. جو پایگاه اجتماعی مهمی دارد و علاوهبر آن، از چنات شهرت تثبیتشدهای بهره میبرد که برای خودش برنامههای تلویزیونی بسیار محبوبی دربارۀ روش ادارۀ باغوحش شخصی دارد. ریک کرخام ، تهیهکنندۀ این برنامه، جو را اینگونه توصیف میکند: «او شخصیتی افسانهای است که در جهنم اُکلاهاما با ۱۲۰۰ ببر، شیر، خرس، میمون و یک دوجین جانور دیگر زندگی میکند!» گفتنی است که «ببر پادشاه» حجم زیادی از لحظات خندهدار و میدان عمل آزادانهاش را مدیون فیلمهای مستندی است که جو اگزاتیک طی سالها، در یوتیوب به اشتراک گذاشته است.
اگرچه مستند ببر پادشاه با جو اگزاتیک شروع میشود، با ماجراهایی دربارۀ کارکنان او و دو شریک زندگیاش و البته با گاوان داک آنتل (که شریک او در مالکیت باغوحش بهشمار میآید) ادامه مییابد. داک خود مالک مجموعهای در باغوحش کارولینای جنوبی است و اعتقاد دارد که هیچچیز بیشتر از ببرها، برای مردم جذابیت ندارد. نفر بعدی که در این مجموعه حضور دارد جف لو است که لابهلای سایر کارهای غیرقانونیاش، تولهببرها را مخفیانه به خانههای اعیانی در لاسوگاس منتقل میکند. سپس نوبت به ماریو تابرائو میرسد که در ساخت فیلم «صورت زخمی» (با نام اصلی Scarface) الهامبخش کارگردان فیلم برای کاراکتر تونی مونتانا بوده است. او در حین صحبت دربارۀ چگونگی نگهداری از ببرهایش، دربارۀ جنایات خود نیز توضیحاتی میدهد! البته باید یادآوری کرد در میان جنایتکارانی که در محبوبیت این مجموعه نقش دارند، تابرائو فقط چند دقیقه از مدتزمان فیلم را به خود اختصاص داده است.
تمام افرادی که در این مجموعه ایفای نقش کردهاند چند ویژگی مشابه دارند: همه عشقی قدیمی به حیوانات وحشی دارند، در برابر دوربین مرموز بهنظر میرسند و البته همۀ آنها اسراری مخوف از زندگی خود را بیان میکنند. شاید یکی از شریرترین این افراد، کارول بسکین باشد؛ کسی که پناهگاه معروفش با نام Big Cat Rescue در جنوب فلوریدا، همراستا با RETA ضد جو و سایر کسانی است که به تولهکشی از ببرها مشغولاند. جو همانقدر که عاشق گربههای غولآسای خود است از کارول نفرت دارد؛ او در تحقیر کلامی کارول هیچ ابایی از بهکاربردن الفاظ زشت ندارد و حتی او را تهدید به قتل میکند. دان، همسر قبلی کارول، بهطرزی مرموز ناپدید شده است و جو اصرار دارد کارول را در این ماجرا مقصر جلوه دهد. طنز جالب این تقابل در آن است که جو و کارول در نبرد دائمی خود، که گاه تا جزئیترین مسائل نیز ادامه دارد، مسیری یکسان را برای زندگیشان در پیش گرفتهاند! هدف نهایی هر دوی آنها حفاظت از این ببرهای زیبا در برابر خطر انقراض است؛ اما روشی که آنها برای رسیدن به این هدف انتخاب کردهاند کاملاً در تضاد با یکدیگر است.
در قسمت دوم، با نام «Cult of Personality» ، تمرکز اصلی بر روایت سلطهای است که جو، داک و کارول بر کارکنان خود اعمال میکنند. کارگران جو در شرایطی طاقتفرسا زندگی میکنند و حتی مجبورند از گوشتهای مانده و فاسد تغذیه کنند؛ داک برای تعلیم حیواناتش، عادت دارد از زنانی استفاده کند که از سنین پایین در خدمت او بودهاند و خود او آنها را بزرگ کرده است؛ از سوی دیگر، کارول نیروهای داوطلبی را بهکار میگیرد که از تعطیلات کریسمس خود صرفنظر کردهاند تا گربههایش را تیمار کنند. آیا این سه تن به افرادشان حس رهبری را القا میکنند یا در حال سوءاستفاده از آنها هستند؟! مستند «ببر پادشاه» جوابی برای این سؤال ارائه نمیدهد؛ اما اجازه میدهد که هریک از این افراد دربارۀ دیگری اظهارنظر کند و بدین ترتیب، تصویری واضح از سیستم کاری آنها بهدست میآید. هریک از این بازیگران اصلی سعی میکند شیوۀ دیگران را تحلیل کند و حتی در صورت امکان، گزارشی از خلافهای آنان را به مقامات برساند! همۀ آنها متفقالقول به تأثیر کارما معتقدند؛ همچنین فکر میکنند پلیس با توجه به مجموعه جنایات فراوان و پیچیدهای که حلنشده باقیمانده، به وظایفش عمل نکرده است. «ببر پادشاه» را میتوان سریالی مستند مانند مجموعۀ «کشور وحشی وحشی» (با نام اصلی Wild Wild Country) دانست که میتواند بهطور مکرر، باورهای شما را به چالش بکشد و تغییر دهد.
خط سیر اصلی مینیسریال مستند «ببر پادشاه»، ساختۀ گود و چیکلین مانند سایر مستندهای داستانی کمپانی است؛ در همۀ آنها، شروع مجموعه مانند یک تریلر بهنظر میرسد و در آن، از نماهای هیجانانگیز و عجیب استفاده شده است. اما چیزی که «ببر پادشاه» را از مستندهای داستانی مشابه متمایز میکند تصاویر واقعی آن است. این مجموعه، روند حماسی خود را بهخوبی دنبال میکند و در عین حال، از محدودشدن در ترتیب زمانی قسمت داستانی ماجرا اجتناب میکند. فیلمبرداری مجموعه طی پنج سال انجام شده است و سپس پنج تدوینگر خِبره، بر اساس وقایع و اتفاقات، آن را سازماندهی کرده، در قالب هفت اپیزود آماده پخش کردهاند. این قسمتها شامل صحنههایی زیبا و گاه بامزه از حیاتوحش و نیز داستانهایی دربارۀ مالکان این گربهسانان است. این مجموعه، تفاوتهایی ظریف با سایر مستندهای داستانی مشابه دارد و به همین دلیل، از هماکنون توجه مخاطبان را بهخوبی به خود جلب کرده است.
در هر قسمت، ماجرا از زاویه دید شخص اول شروع میشود؛ این شخص، اریک گود (کارگردان) است که به نمایندگی از بینندگان، حیرت و شگفتیاش را دربارۀ اتفاقات ابراز میکند؛ مثلاً، در صحنهای تابرائو را میبینیم. او از زنانی که برای داک کار میکنند، صحبت بهمیان میآورد و سپس، بلافاصله با پرش به باغوحش داک میرویم و با ماجراهای او مواجه میشویم؛ اتفاقی که داستان را به مدت ۱۰ دقیقه از مسیر اصلی خود خارج میکند. در نتیجه، چنین به نظر میرسد که گود و چیکلین همگام و همراه با بیننده از اتفاقات عجیب داستان مطلع میشوند؛ همچنین به بیننده این احساس را القا میکنند که در ادامۀ مجموعه همواره ماجراهایی شگفتانگیزتر و باورنکردنیتر در انتظار اوست.
منبع: Roger Ebert