جوکر یکی از جذابترین و ترسناکترین افراد شرور و بهاصطلاح «آدمبدها»ی داستانهای کمیک است که تا به امروز به وجود آمده و نویسندگان به آن جان و هویت بخشیدهاند. هر بازیگری، این کاراکتر را به شکل متفاوتی از سایرین به تصویر میکشد و هر نویسنده، شخصیت او را به گونهای متفاوت از دیگری مینویسد. به دلیل وجود همین تصویرهای گوناگون و این واقعیت ساده که شخصیت جوکر بیش از ۷۵ سال پیش به وجود آمده و شروع بهکار کرده است، نکتههای بسیار زیادی درباره او وجود دارد که بیشتر مردم نمیدانند؛ از اینکه آیا او از هویت مخفی بتمن آگاهی دارد تا اینکه آیا او واقعاً دیوانه است؟ در فیلیموشات مجموعه این نظریهها و حقایق درباره جوکر را جمع کردهایم.
داستان دلقک شرور از کجا شروع شد؟
یک فرضیه جالب درباره تمام سرگذشتها و زندگینامه جوکر مطرحشده برای این کاراکتر شرور در کتابهای مصور، کارتونها و فیلمهای سینمایی وجود دارد: این که شاید جوکر گاهی اوقات گذشته را به شکل متفاوتی به یاد میآورد و شاید حتی از عمد، بسته به این که چه کسی مخاطب صحبت اوست، داستانهای متفاوتی را بیان میکند تا بتواند طرف مقابل را بهتر بازی دهد. جوکر مامور هرجومرج است، بنابراین این که داستانهای گذشتهاش با هم جور درنیایند، کاملا طبیعی و متناسب با شخصیت اوست. در ادامه، داستانهای متفاوتی را مرور خواهیم کرد که بهعنوان زندگینامه جوکر مطرح شدهاند.
مرد پشت نقاب قرمز؛ جلد اول بتمن | ۱۹۵۱
۱۱ سال بعد از اولین حضور جوکر، بتمن در حال تدریس یک کلاس جرمشناسی است. او مجرمی به نام نقاب قرمز را توصیف میکند که یک دهه قبل دیده، اما طی برخوردی در شرکت مواد شمیایی ایس، او را گم کرده است. این مجرم از آن زمان ناپدید میشود تا اینکه تحقیقات ثابت میکنند نقاب قرمز درواقع همان جوکر است. در جلد اول «بتمن» (۱۹۵۱) زندگینامه جوکر از زبان خودش اینطور روایت میشود:
«من در آزمایشگاه کار میکردم تا این که تصمیم گرفتم یک میلیون دلار بدزدم و برای همیشه بازنشسته شوم! بنابراین به نقاب قرمز تبدیل شدم. بالاخره هم به هدفم رسیدم. لوله اکسیژن نقابم باعث شد بتوانم با شنا کردن زیر سطح استخر ضایعات شیمیایی فرار کنم.» این مجرم پس از بازگشت به خانه، با صحنه وحشتناکی مواجه میشود و پی میبرد که مواد شیمیایی باعث شدهاند که پوستش مثل گچ سفید، مویش سبز و لبهایش قرمز شوند. او در ادامه، این ظاهر جدید را قبول میکند و شیوه زندگی متفاوتی را در پیش میگیرد: انجام جرم و جنایت فقط برای لذت بردن؛ او به جوکر تبدیل میشود!
بتمن: شوخی مرگبار | ۱۹۸۸
این کتاب مصور از آلن مور، داستان دیگری برای پیدایش این کاراکتر شرور در نظر گرفت که در اصل قرار بود خارج از مسیر داستان اصلی باشد. مجموعهای از فلشبکها نشان میدهند که جوکر فقط یک کارگر بی نام و نشان آزمایشگاه بوده است. او شغلش در شرکت شیمیایی ایس را رها میکند تا به یک استندآپ کمدین تبدیل شود؛ اما با وجود این که همسرش جینی قسم میخورد که او خیلی بامزه است، در کار خود شکست میخورد. آنها منتظر تولد فرزندشان هستند و هیچ پولی ندارند، بنابراین جوکر به چند تبهکار کمک کند تا وارد شرکت ایس شوند. این تبهکاران، بارها از کارکنان شرکتهای مختلف برای دزدی کمک گرفتهاند و هر بار، همان افراد را وادار کردهاند که کلاهخودی قرمز بپوشند تا پلیس روی این ایده متمرکز شود که چنین شخصی مغز متفکر تمام دزدیهاست.
وقتی جینی بر اثر یک حادثه برقگرفتگی میمیرد، جوکر تا مرز فروپاشی پیش میرود اما در هر صورت دزدی باید انجام شود. نقشه سرقت اشتباه پیش میرود، پلیس به همدستان او شلیک میکند و سروکله بتمن پیدا میشود. جوکر با امید فرار، به درون دریاچهای در همان نزدیکی میپرد، در حالی که نمیداند مواد شیمیایی بهصورت غیرقانونی و مخفیانه به آن ریخته میشوند. سپس، وقتی میبیند که شبیه یک دلقک شده است، به سیم آخر میزند.
البته در اواخر همین داستان، مور کاری میکند که به این ماجرا شک کنیم؛ چراکه جوکر توضیح میدهد، گاهی اوقات زندگی گذشته خود را به گونه متفاوتی به یاد میآورد. درهرصورت، این کتاب مصور تبدیل به بخشی از داستان اصلی شد و این فلشبکها هم از طرف نویسندگان بعدی بهعنوان حقیقت داستان پذیرفته و بهکار گرفته شدند. در شماره ۵۰ مجموعه «بتمن: افسانههای شوالیه تاریکی» سال ۱۹۹۳، به پسرخاله جوکر پرداخته شد؛ کسی که فاش کرد اسم کوچک او با J و A شروع میشود. پس از آن، در داستانی که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد، ریدلر هم بخشی از داستان «شوخی کشنده» را تایید کرد؛ او همچنین افشا نمود که جینی درواقع توسط یک پلیس فاسد به قتل رسیده است.
بتمن | ۱۹۸۹
فیلم «بتمن» تیم برتون ادعا میکند که جوکر در اصل گنگستری به نام جک ناپیر بوده است؛ جامعههراسی پوچگرا که به شیمی و هنر علاقه داشت و برحسب اتفاق، والدین بروس وین را هم کشته بود. برخورد وی با بتمن در شرکت صنایع شیمیایی ایس منجر به سفید شدن پوستش شد، اما زخمی که در حین مبارزه با شوالیه تاریکی برداشت، لبخند دائمی را روی صورتش ایجاد کرد. او با در نظر گرفتن این تجربه بهعنوان تولدی دوباره، تصمیم گرفت که به یک آدمکش تبدیل شود تا گاتهام را از صحنه روزگار محو کند. جوکر، بتمن را بابت خلق خود مقصر میداند و از طرف دیگر، بتمن او را به دلیل قتل والدینش سرزنش میکند.
گرچه این نسخه از زندگینامه جوکر هرگز وارد کتابهای مصور نشد، اما «بتمن: مجموعه انیمیشنی» نام جک ناپیر را برای جوکر اقتباس کرد؛ البته ممکن است که این نام، فقط یک اسم مستعار برای دوران تبهکاری و آدمکشی جوکر باشد. در یکی از قسمتهای این مجموعه به نام «آنها را بخندان»، پیچشی تازه به داستان داده میشود. در این داستان، بتمن یک نوار ویدئویی از استندآپ کمدینی به نام اسمایلین شکی ریمشات پیدا میکند که اجرایی ناموفق روی صحنه دارد؛ او متوجه میشود که این شخص، همان جوکر است. این ماجرا، اشارهای به گذشته «شوخی مرگبار» دارد، اما این اجرا قطعا مدتها پس از تبدیلشدن جک ناپیر به شاهزاده دلقک جرم و جنایت اتفاق افتاده است.
عشاق و مرد دیوانه؛ بتمن محرمانه | ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸
«بتمن محرمانه» مجموعهای است که در آن تیمهای خلاق مختلف میتوانستند داستانهای خود را تعریف کنند بدون نگرانی درباره این که داستانشان بهعنوان بخشی از روند اصلی ماجراهای گاتهام سیتی پذیرفته خواهد شد یا نه؛ آنها حتی نگران واکنش طرفداران بتمن هم نبودند. این داستان خاص، جک را معرفی میکند: یک سارق بانک ناموفق و یک آدمکش سابق که با خانواده تبهکار برلانتی کار میکرده؛ او اکنون از زندگی خسته و ناامید شده است. اما پس از آشنایی با بتمن از این که خود را در برابر چنین دشمنی محک بزند، هیجانزده میشود. جک خیلی زود یک رشته جنایت به راه میاندازد که باعث میشود بروس وین احساس کند تمام رشتههایش برای برقراری امنیت گاتهام سیتی در حال پنبه شدن هستند.
آنچه از «عشاق و مرد دیوانه» بهعنوان زندگینامه جوکر بهدست میآید، ماجرایی بسیار خشن را روایت میکند: بتمن و جوکر بالاخره با هم مواجه میشوند، و نبرد بین آنها بهسرعت پیش میرود. بتمن با اکراه از تفنگ برای خلع سلاح کردن جک استفاده میکند و او هم برای تلافی، یک نفر را با چاقو میزند. درحالیکه جک سعی دارد فرار کند، بتمن با پرتاب یک بترنگ، چهره او را زخمی میکند. بتمن بهاندازهای از دست جک خشمگین است که گروهی تبهکار را به سراغش میفرستد. تبهکاران، جک را به شرکت دارویی سبز میبرند و دمار از روزگارش درمیآورند. او تلاش میکند و برای حفظ زندگیاش میجنگد و در میان این هرجومرج، ماشینآلات کارخانه فعال میشوند. بتمن که از کار خود پشیمان شده است، از راه میرسد و صحنه ریختن ترکیبات شیمیایی روی جک را میبیند. این مجرم فرار میکند و بعدها با نام جوکر بازمیگردد.
خانه سکوت؛ بتمن: خیابانهای گاتهام | ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱
این داستان بهصورت فلشبک، مارتا کین جوان را نشان میدهد که بهعنوان دستیار در مطب دکتر لزلی تامکینز کار میکند. او در آنجا معمولا مراقب پسری به نام سانی است که توسط دیگران آزار و اذیت میشود. زمانی که مارتا با دکتر توماس وین جوان ملاقات میکند، سانی شاهد ماجرا است. چند هفته بعد، گروهی از مجرمان، سانی را به ویروسی آلوده میکنند تا توسط او در محلهای کمدرآمد و فقیرنشین منتشر شود. سانی به توماس و مارتا در مورد اتفاقی که در حال رخ دادن است هشدار میدهد، بنابراین دکترهای کلینیک و تیم تحقیقات پزشکی وین میتوانند او را نجات دهند و جلوی وقوع فاجعه را بگیرند.
یکی از مجرمان که بابت شکست این نقشه سرخورده میشود، گنگستری به نام سالی گوتزو است که کلینیک را آتش میزند و سانی را میدزدد. او سانی را برای مدتی در خانه خود نگه میدارد و اذیتش میکند. فلشبک مربوط به سانی در اینجا به پایان میرسد، اما «خانه سکوت» نشان میدهد که سالی گوتزو سالها بعد، توسط جوکر کشته میشود؛ او همان عباراتی را تکرار میکند که آن تبهکار، زمانی به سانی گفته بود. مدتی بعد، طرفداران در توییتر این سوال را مطرح کردند که «آیا قرار بود در این داستان بسیار تلخ و تاریک، سانی همان جوکر باشد؟» و پال دینی (نویسنده) به سادگی جواب داد: «بله.»
بتمن: سال صفر؛ جلد دوم بتمن | ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۴
زندگینامه جوکر در این نسخه از رویدادهای دنیای دیسی که بخش مهمی از داستانهای جدید آن محسوب میشوند، با آنچه تاکنون گفتهایم متفاوت است. ماهها قبل از این که بروس وین هویت بتمن را برگزیند، مجرمی به نام نقاب قرمز (یا نقاب قرمز یک)، گروهی از تبهکاران را رهبری میکند که همگی نقاب قرمز دارند، در شهر گاتهام جولان میدهند و خرابکاری میکنند. هر کدام از افراد نقاب قرمز یک، شماره و مهارتی متفاوت دارد. زمانی که نقاب قرمز یک متوجه میشود که گاتهام یک پارتیزان جدید دارد، مسحور او میشود و حتی به این قهرمان، یک فرصت شغلی پیشنهاد میکند. نقاب قرمز یک با بروس وین ملاقات میکند اما چنان تحت تاثیر اوست که حس میکند نوعی ارتباط بین آنها وجود دارد؛ او ادعا میکند که تحت تاثیر قتل توماس و مارتا وین قرار گرفته است و والدین ناتنی خودش هم در همان شب توسط همسایههایشان به قتل رسیدهاند. نقاب قرمز یک، همین رویداد را علت ورودش به مسیر جرم و جنایت و آشوب میداند.
بعد از این که نقاب قرمز یک به درون خمره مواد شیمیایی شرکت ایس میافتد، مقامات جسد لیام دیستال را پیدا میکنند و گفته میشود که او رهبر اصلی گروه «نقاب قرمز» بوده است. اما در یک مقطع زمانی، کسی او را کشت و جای او را گرفت که بعدا به جوکر تبدیل شد. این جابهجایی چه زمانی اتفاق افتاد؟ قبل از این که بروس با نقاب قرمز یک دیدار کرد؟ بعد از آن؟ چه کسی داستان والدین ناتنی به قتل رسیده را گفت؟ یا نکند جوکر درواقع همان لیام دیستال است که مرگ خود را جعل کرده تا باعث ایجاد سردرگمی در مورد هویتش شود؟ نویسنده داستان، یافتن پاسخ تمام این سوالها را به عهده خواننده میگذارد.
۹ حقیقت درباره جوکر
نام واقعی جوکر نامشخص است
یکی از دسیسههای ماندگار و کلیدی جوکر این واقعیت است که هویت واقعی او، همیشه ناشناخته است. برخی از سرنخهای احتمالی در مورد اصالت هویتی جوکر وجود دارد، اما بتمن هنوز نمیداند که دشمن سرسختش واقعاً کیست؟ با توجه به اینکه چه میزان از کارهای ضد جنایتکارانه بتمن مستلزم درک پیشینه و روانشناسی دشمنان است، ایجاد این سردرگمی برای شناختن هویت اصلی جوکر، بیمورد به نظر میرسد.
این موضوع هم متناسب است با سایر حقایقی که درباره جوکر برای سالها مبهم ماندهاند؛ تا امروز، نامهای فراوانی به او اختصاص دادهاند: بنا بر برخی داستانهای اولیه درباره زندگینامه جوکر ، اسم کوچک او جک است. اگرچه، خود جوکر از نامهای مستعار مبهمی مانند اوبرون سکستون یا نامهایی که بهنوعی نشاندهنده نام جوکر هستند (مانند اسم کوچک: جو و نام خانوادگی: کِر) استفاده کرده است. بههرحال، در فیلم «بتمن» محصول سال ۱۹۸۹، نام واقعی جک ناپیر به این شخصیت بدذات شرور داده شد؛ طبق این داستان، جک ناپیر قبل از اینکه به جوکر تبدیل شود عضو یک گروه قاتل بود. در فیلم «بتمن: نقاب شبح»، این موضوع تا حدی کپیبرداری و تکرار میشود. بااینحال، هیچچیز از نظر منطق حاکم بر فیلم ساختهشده بر اساس یک کتاب کمیک، غیرعادی نیست؛ درواقع، در فیلم «بتمن» محصول سال ۱۹۸۹، جوکر پدر و مادر بروس وین را کشته است و اختلاف سنی عجیبوغریبی بین این دو دشمن وجود دارد.
پیشینه خانوادگی جوکر نامعلوم است
دقیقترین اطلاعی که درباره اصالت خانوادگی جوکر داریم، داستانی غمانگیز است که در فیلم کمیک معروف «بتمن: جوک کشنده» ساخته آلن مور، برایمان تعریف میکند و به اشتراک میگذارد. جوکر در آن داستان، خود را اینگونه توصیف میکند: شوهری که بهعنوان یک کمدین مشغول کار است اما به دلیل شکست در شغل و حرفهاش نمیتواند همسر باردارش را ازلحاظ مالی حمایت کند. او تعریف میکند که در محل کار قدیمی خود، در حال صحبت کردن برای همکاری با گروهی از مجرمان بوده است در حالی که همسرش به خاطر وقوع یک حادثه عجیبوغریب با یک دستگاه گرمکننده بطری شیر کودک جانش را از دست میدهد. جوکر همچنان به مجرمان کمک میکند و آنها متقاعدش میکنند که در هنگام سرقت، از یک نقاب قرمزرنگ استفاده کند. بتمن مانع وقوع جرم توسط آنها میشود و در اینجا، داستان دلقکی که به شکلی جدی ترسیده با افتادن درون ظرف بزرگ مواد شیمیایی پایان مییابد؛ از این به بعد، او به جوکری تبدیل میشود که میشناسیم.
داستانی که گفته شد بسیار جذاب است؛ اینطور نیست؟ البته احتمال دارد که کاملا دروغ باشد. جوکر در همان داستان میگوید که بعضیاوقات، گذشتهاش را بهگونهای به یاد میآورد و لحظهای دیگر به طرزی متفاوت؛ زیرا اگر قرار است که گذشتهای داشته باشد، ترجیح میدهد که انتخابهایی چندگانه پیش رویش باشند. این موضوع که رگ و ریشه و اصالت جوکر هر بار به شکل متفاوتی بیان میشود در داستانهای بعدی بتمن هم تکرار شده است: در یکی از این داستانها، بتمن او را صرفاً بهعنوان یک قاتل و بدون داشتن همسر به یاد میآورد. در داستانی دیگر، بتمن دشمنش را بهعنوان رهبر یک گروه هرجومرج طلب به اسم «گروه نقاب قرمزها» میشناسد. و صدالبته که این چندگانگی گذشته شخصیت جوکر، در فیلم «شوالیه تاریکی» که در آن شاهد هنرنمایی هیث لجر بودیم نیز تکرار میشود: در صحنهای که جوکر داستان به وجود آمدن زخم لبخند معروف روی صورتش را تعریف میکند. شاید این بیهویتی یا نداشتن یک گذشته واحد، به نوعی نشانگر دلیلی برای به وجود آمدن شخصیتی مانند جوکر باشد.
ممکن است جوکر قدیمیترین دشمن بتمن باشد
اطلاعات زیادی از ماجراجوییهای جوکر در دسترس نیست، اما اسکات اشنایدر نویسنده کمپانی DC (شرکت صاحبامتیاز و ناشر کتابها و داستانهای کمیکی مانند بتمن، آکوامن، واندرومن و…) تغییرات قابلتوجه و گستردهای در مبدا داستان و اسطورهسازی بتمن ایجاد کرده است. این تغییرات، شامل کشف یک شخصیت بدذات و شرور جدید میشود که ممکن است برادر غایب و دور از دسترس بروس وین باشد. او اشاره داشته است که بتمن یک سال زمان برای مقابله با ریدلر جهت جلوگیری مسلط شدن او بر شهر گاتهام صرف کرده بود. همچنین اشنایدر به این موضوع اشاره داشت که جوکر اولین دشمن بتمن است.
بروس وین با گروه «نقاب قرمزها» و رهبر مرموزشان مواجه شده بود، پیش از آنکه حتی پرسونای بتمن را انتخاب کند. اسکات اشنایدر سرنخهای مهم و سرنوشت سازی ارائه میدهد که میتواند نشانگر این موضوع باشد که رهبر این گروه همان جوکر باشد. هنوز حقایقی درباره زندگینامه جوکر وجود دارد. سردسته «نقاب قرمزها» میگوید که کشته شدن پدر و مادر بروس وین را به خاطر دارد؛ این موضوع، به تفاوت سنی فاحش بین جوکر و بتمن اشاره دارد که در داستانهای کمیک دیگر به آن اشاره نشده بود. همچنین واقعیت دیگری وجود دارد مبنی بر اینکه بتمن نمونه دی.ان.ای رهبر گروه «نقاب قرمزها» را در اختیار داشته است اما هرگز نتوانسته بین این نمونه و جوکر ارتباطی پیدا کند. اشنایدر ابهامی را که جوکر بیشتر به خاطر آن معروف است، حفظ میکند؛ یک پسزمینه داستانی دیگر که ثابت میکند ما میتوانیم هر آنچه را از جوکر میدانیم بهعنوان اصالت او بپذیریم یا قبول نکنیم.
جوکر نمیخواهد بداند که بتمن کیست
بیشتر جنایتکاران گاتهام میخواهند بدانند که چه کسی پشت ماسک بتمن است. بهوجود آمدن چنین سوالی اصلا عجیب نیست؛ اما در نظر داشته باشید که بروس وین شخصیت معروفی است و اگر کسی رازش را بداند، بهراحتی میتواند در خانهاش کمین و او را غافلگیر کند. از آنجایی که جوکر اصلیترین دشمن بتمن محسوب میشود، بسیار تعجبآور است که نمیخواهد بداند شخصیت پشت نقاب او کیست.
نویسندگان مختلف، موضوع علاقه نداشتن جوکر به کشف هویت واقعی بتمن را به روشهای مختلفی بیان نمودهاند. در داستان «تیمارستان آرکهام: خانهای مهم بر روی زمینی مهم» اثر گرنت موریسون، بتمن بهصورت داوطلبانه وارد تیمارستان آرکهام میشود تا برای پزشکان و کارکنانی که گروگان گرفتهشدهاند آزادی و امنیت را به ارمغان آورد. یکی از افراد شرور به جوکر پیشنهاد میکند که برای دیدن چهره واقعی بتمن ماسک را از روی صورت او بردارند، اما در این لحظه، جوکر به طرز ناامیدکنندهای پاسخ میدهد: «به خاطر خدا، اینقدر قابل پیشبینی نباش؛ این چهره واقعی بتمن است.» درواقع او اشاره میکند که ماسک بتمن، همان چهره اوست.
جوکر فرصتهای دیگری برای شناختن هویت واقعی بتمن داشته است: از دانستن هویت واقعی جیسون تاد قبل از کشتن او، تا حضور در آرکهام وقتی که بتمن بدون ماسک در حال فرار کردن بود؛ در طول داستان «بتمن: در آسودگی بخواب» یا در داستان «بتمن: مرگ در خانواده»، اسکات اشنایدر افشا کرد: «یکبار بتمن یک کارت ورق با سمبل جوکر در مخفیگاهش پیدا کرد، بنابراین ممکن است که جوکر، هویت او را بداند. سپس بتمن به تیمارستان آرکهام رفت و سعی کرد که کارت را به جوکر نشان دهد، اما او توجهی نشان نداد. بعدها بروس وین اینگونه استنباط کرد که درواقع جوکر کارت را در قایق خفاشی بتمن رها کرده، اما به دلیل عدم تمایل به فهمیدن هویت واقعی دشمن خود، نظرش عوض شده است؛ چراکه، این موضوع باعث میشود که وجه بازی گونه کارهای جوکر را (که از آن لذت میبرد)، از بین برود.
جوکر در اعماق وجودش، مرد خوبی است
بهطورکلی، از جوکر انتظار شخصیتی شیطانی و غیراخلاقی داریم؛ او صدها نفر از مردم را کشته ، کودکان را شکنجه داده و الهامبخش ترور جهانی بوده است. به یاد داشته باشید که او همه این جنایتها را فقط برای تفریح و سرگرمی خودش انجام میدهد. اگرچه، یک داستان قدیمی از مجموعه «لیگ عدالت آمریکا» که توسط گرنت موریسون نوشته شده است، موضوع غافلگیرکنندهای را آشکار میکند و آن چیزی نیست جز اینکه «جوکر در اعماق وجودش واقعاً مرد خوبی است.»
در این داستان از مجموعه «لیگ عدالت آمریکا»، مارشن منهانتر همه را با استفاده از تلهپورت به «تاریکترین بخش روح انسان» میفرستد؛ جایی که دوستانش متوجه میشوند منظور او از «یک جرقه هرچند ضعیف، در جستجوی عشق… و بله؛ رستگاری» چه بوده است. مدرکی که این ادعا را اثبات میکند، از نفوذ به اعماق ذهن جوکر حاصل میشود: جایی که او یک شوهر عادی و خوشحال است که همسری زیبا و موبلوند دارد… همان چیزی که احتمالا زمینهساز خلق شخصیت هارلی کویین در «جوخه انتحار» شد. طبق گفته منهانتر، هسته درونی و ذات جوکر «محل صلح و آرامش و نور است؛ جایی که عشق از هر چیز دیگری ارزشمندتر است.» لازم نیست بگوییم که بتمن این جمله را باور نکرد و تحت هیچ شرایطی با شنیدن آن قانع نشد.
جوکر یکبار اجازه داد تا صورت واقعیش نمایان شود
بیشتر کارهایی که این کاراکتر شرور انجام میدهد، معنا و مفهومی خاصی ندارد؛ یکی دیگر از حقایقی که در زندگینامه جوکر وجود دارد این است که با کاراکتری دیوانه مواجه هستیم و بنابراین از او انتظار دیوانگی داریم. روشهای او معمولاً با اهداف ملموسی گرهخوردهاند و این موضوع غیرقابلانکار است؛ البته بهجز زمانی که با عمل وحشیانه کندن پوست صورت و آسیب زدن به خودش موافقت کرد.
جوکر قرار ملاقاتی را با یک بیمار روانی دیگر به نام عروسک ساز ترتیب میدهد؛ عروسکساز، پوست صورت جوکر را میبُرد. دلایل جوکر برای انجام این کار ناشناخته باقی مانده است، اما عروسک ساز، موضوع را اینگونه توصیف میکند: «بهعنوان یک بخش مهم از تولد مجدد هردو آنها.» به دلایل ناشناخته مشابه دیگری، نیروهای پلیس گاتهام پسازاینکه پوست صورت جوکر را بر روی دیوار بهصورت میخکوب شده میبینند، آن را به اداره میبرند. مدتها بعد، جوکر به اداره پلیس برمیگردد تا پوست صورتش را پس بگیرد؛ او میخواهد با نصب آن روی صورت و سپس برداشتنش باعث ایجاد رعب و وحشت در مردم شود. در پایان آن داستان و بعدازآنکه به نظر رسید جوکر مرده است، با چهرهای ترمیمشده نمایان میشود؛ چهرهای که با یک ماده شیمیایی، بهبود یافته است.
در اینجا دقیقاً چه اتفاقی افتاده است؟ جنبه تجاری و درآمدزایی داستان در این اتفاق نقش دارد: یک نویسنده، به شخصیت جوکر پایان دراماتیک قرار گرفتن صورت بر روی قلاب آویز دیوار اداره پلیس را میدهد و اسکات اشنایدر، بهعنوان نویسنده جدید بتمن، او را از مرگ بازمیگرداند و صورتش را ترمیم میکند. بهعنوان یک نتیجه جالبتوجه، این روند باعث شد که جوکر از هر زمان دیگری وحشتناکتر به نظر برسد.
جوکر در داستانها، بارها و بارها مرده و زنده شده است
در داستانهای کمیک، مرگ تمایل دارد که اتفاقی موقتی باشد؛ نامهای بزرگی مانند بتمن و سوپرمن وقتی انتظار داشتیم که مرده باشند، زنده از مرگ برگشتهاند. باکی بارنز بهعنوان شخصیتی جانسخت، بعد از مرگ بهعنوان سرباز زمستان، به داستانهای مارول برگشت و به همین ترتیب این دست اتفاقها بارها و بارها در داستانهای کمیک رخ داده است. در بررسی حقایق زندگینامه جوکر نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت که بارها و بارها به این نتیجه رسیدهایم که گاتهام از شرش خلاص شده است اما شاهد بازگشتش بودهایم.
در یکی از اولین مرتبههای حضور جوکر در داستانهای کمیک، او به خودش چاقو زد و بهوضوح خود را کشت؛ اگرچه، تغییرات لحظه آخری تیم تدوین شرکت DC کمیک، صحنهای را به داستان اضافه کرد که نشان میداد ممکن است علیرغم آن زخم کشنده و مرگبار جوکر زنده مانده و از این مهلکه جان سالم به در برده باشد. در داستانهای بعد از آن، اتفاقات اینچنینی دیگری نیز رخ دادند؛ مانند رها شدن جوکر در ساختمانی در حال سوختن، پرتاب شدن بهصورت بیهوش در اقیانوس یا افتادن از قطار در حال حرکت و… اما پس از همه این اتفاقات کشنده، او زنده و سرحال به ماجراجویی بعدیش میرود.
در یکی از ماجراجوییهای بهیادماندنی، جوکر اجازه داد که با صندلی الکتریکی اعدامش کنند و سپس اراذلواوباش تحت فرمانش او را به زندگی برگردانند تا بتواند مانند یک مرد آزاد زندگی کند. در داستانهای بعدی، جوکر توسط شلیک گلوله مرگبار تالیا الغول کشته شد و در لازاروس توسط بتمن به زندگی بازگردانده شد. یکبار دیگر هم توسط نایت وینگ کشته شد و توسط هانترس به زندگی برگشت. در داستانی دیگر، جوکر در حادثه فروریختن یک غار کشته شد و چند ماه سالم و سرحال به داستانی جدید بازگشت.
جوکر فکر می کند که در حال کمک کردن به بتمن است
از فاصله دور، درک پویایی و کشش مابین بتمن و جوکر بسیار سخت است؛ آیا آنها واقعا دشمنان خونین و قسمخورده هم هستند؟ اگر هستند، چرا هیچکدام در طی سالها تلاشش جدی برای کشتن دیگری نکرده است؟ آیا بتمن فکر میکند که میتواند به جوکر کمک کند؟ اگر چنین است، چرا او را همچنان در پناهگاهی که نیروهای محافظتی بسیار کمی دارد نگه داشته است؟ در داستان «بتمن: مرگ در خانواده» نوشته اسکات اشنایدر، نویسنده قصد نشان دادن کشش و پویایی رابطه بتمن و جوکر را از زاویهای جدید دارد، جوکر فکر میکند که او باعث کاملتر شدن بتمن شده است.
در این داستان، جوکر خود را بهعنوان کسی میبیند که نقشش به تکامل رساندن «قهرمان شهر گاتهام» است. بنابراین ایدهای عجیبوغریب را مطرح میکند: افرادش برای تضعیف بتمن آشوب و هرجومرج ایجاد کنند و این جوکر باشد که جلو انجام اعمال مجرمانه آنها را میگیرد؛ او امیدوار است که بتواند نقش یک میانجی را بین متحدان خود و بتمن را ایفا کند تا شوالیه گاتهام بتواند سیستم ضعیف و تکنفره اجرای عدالتش را پیاده کند. انگار که هدف جوکر از تمام فعالیتهای جنایتکارانهاش، دادن فرصتی به بتمن برای «قهرمان شدن» است.
جوکر یک نابغه است
در بیشتر مواقع اینطور به نظر نمیرسد، اما یکی از حقایقی که درباره جوکر نمیتوان نادیدهاش گرفت، نبوغ و استعداد ذاتی اوست. ما بارها شاهد این بودهایم که جوکر قادر به انجام کارهای خارقالعادهای است؛ مثلاً در داستان «مرگ ِ خانواده»، گاز پیچیدهای را با استفاده از تجهیزات ساده تمیزکننده ایجاد کند، یا معماها و تلههایی را طراحی کند تا بتواند بهاصطلاح بزرگترین کارآگاه جهان را گیج کنند. در یکی از داستانها، او کارتهای موجود در دست یک مرد مُرده را با چیدمان مدنظر خودش تغییر داد و بتمن را مجبور کرد تا تلاش کند که نشانه سمبلیک موجود در چینش و ترتیب کارتها را بیابد. اینها نشانه آن است که جوکر چقدر باهوش است؛ او میتواند با هوشش بتمن را به سخره بگیرد و برای مبارزه با او و حتی از بین بردنش، به نبوغ ذاتی خود تکیه کند.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که جوکر واقعاً دیوانه نیست؛ همانطور که در اولین نوشته گرنت موریسون «تیمارستان آرکهام: خانهای مهم بر روی زمینی مهم»، جوکر از نوعی خردمندی و خوشفکری فوقالعاده رنج میبرد. او نمیتواند اطلاعات احساسات دریافتیاش را تنظیم کند یا کنترل آنها را در دست بگیرد و به همین دلیل، شخصیت جدیدی را بر اساس این اطلاعات روزبهروز ایجاد میکند. این موضوع بهعنوان یک روش هوشمندانه، شخصیتهای متفاوت جوکر را در طول سالهای مختلف توجیه میکند: بعضیاوقات یک دلقک بیخطر، گاهی وقتها یک قاتل سریالی؛ اما از طرف دیگر، این موضوع را شفاف میسازد که چگونه جوکر، خود را پا به پای بتمن ارتقا میدهد: مهم نیست که بتمن چقدر پیشرفت کرده و بهتر شده است، جوکر میتواند هر بار با از نو خلق کردن شخصیتش، خود را با شوالیه تاریکی همسطح کند.
منبع: Polygon , Looper
در اصل اهل کدوم کشور هست