چهاردهمین جشنواره سینما حقیقت از روز سه شنبه ۲۵ آذرماه ۹۹ به صورت آنلاین شروع به کار کرده است. با گزارش روزانه فیلیمو شات تا پایان جشنواره همراه باشید.
گزارش اختتامیه جشنواره سینما حقیقت | خداحافظی طولانی
این نوشته در تاریخ ۰۳ دی ۹۹ بهروزرسانی شده است.
سهشنبه روز پایانی چهاردهمین جشنواره سینما حقیقت بود و آخرین مجموعه از فیلمها هم در خانه جشنواره و پلتفرمهای عمومی آنلاین به نمایش درآمدند. نامزدهای جوایز جشنواره هم اعلام شد که کمتر از همیشه دربارهاش بحث و گفتگویی صورت گرفت. احتمالا چون غیر از هیئت داوران، کمتر کسی توانسته بود تمام فیلمها را ببیند و به قضاوت خاصی دست یابد. البته با توجه به اینکه در همین روز از سوی دبیرخانه جشنواره اعلام شد فیلمهای پرمخاطب، امروز (چهارشنبه) نیز مجددا نمایش داده میشوند، ممکن است این بحثها پس از برگزاری مراسم اختتامیه بین علاقهمندان صورت گیرد.
از میان آثار کوتاه و نیمهبلند بهنمایش درآمده در روز پایانی برگزاری جشنواره، طاهر ساخته امیرمسعود حسینی درخور توجه بود. فیلم که به بهانه (یا سفارش داده شده به مناسبت) هزاره باباطاهر عریان ساخته شده، سرگذشت این عارف و شاعر نامی ایرانی را دستمایه قرار داده است. کسی که هر اندازه داستانها و افسانهها دربارهاش برجسته است، روایتهای تاریخی معدودی موجود است که به او اشاره کرده باشد و برای همین حقیقت زندگی او رازآلود و پرابهام است. فیلم تلاش کرده با فرمی بدیع به بررسی اسنادی درباره او بپردازد؛ به این صورت که ماجراهای افسانهای و داستانواره بهصورت نمایشیتر و با گفتار متن اول شخص روایت شده و به موازات آن جزئیات بررسیهای تاریخی و علمی در قالب مصاحبه با کارشناسان تاریخ و ادبیات فارسی آورده شود. امتزاج این دو خط افسانهای و علمی و نسبت میان این دو در هر فراز از مستند، حالات مختلفی از کنایه و طنز تا تایید یا تناقض را متبادر میکنند و مستند را دیدنیتر میکنند. فیلم البته از رویکرد تخصصی خود به ماجرا تا حد زیادی ضربه خورده است و از آنجا که تلاشی برای نشان دادن چرایی پرداخت به این موضوع در این زمانه در ابتدای کار نشده، فیلم از میانه دیگر جذبهی چندانی برای همراه ماندن ندارد. با اینحال اگر این مستند نه چندان طولانی ۵۷ دقیقهای را تا انتها تماشا کنید، اطلاعات مهمتری هم درباره این شخصیت مشهور تاریخ ایران به شما ارائه میکند.
فیلم های جشنواره کن ۲۰۱۹ که نباید از دست بدهید
در میان آثار بلند شاید هیچ فیلمی در جشنواره امسال به اندازه جاهای خالی پر شود غافلگیری به همراه نداشت. عطیه زارع آرندی، کارگردان جوان فیلم و یکی از اعضای خانوادهای است که ماجرایشان در فیلم روایت میشود. فیلم درباره یک دختربچه نه ساله اصفهانی است که پدر و مادر او از هم جدا شده و هرکدام مجددا ازدواج کردهاند. او به ناچار نزد پدربزرگ و مادربزرگ خود زندگی میکند و از دوری پدر و مادر خود در عذاب است. امتیاز بزرگ فیلم، این است که آدمها جلوی دوربین کاملا راحت اند. آنقدر که اصلا هیچ اشارهای به حضور دوربین نمیکنند. در حین دعواها و جدلها، هیچ پردهپوشی و خودداری در کار نیست و واکنشهای مختلف اعضای خانواده به طبیعیترین شکل تصویر شده است. ما به عنوان ناظران خاموش، زندگی کودکی را میبینیم که بیش از هرچیز، حیران و درمانده است. دل خوشی از پدر و مادرش ندارد و از طرف دیگر والدین هم او را اولویت اصلی زندگی خود نمیدانند. دخترک را وارد درگیری خود میکنند تا شرایط را به نفع خود برگردانند، بیآنکه از عواقبش با خبر باشند. فیلم تصویر قابل تاملی هم از تفاوتهای نسلی ارائه میکند و هر فردی قابلیت این را دارد که بهعنوان نماینده گروه سنی خود در ایران امروز مورد تفسیر واقع شود. چیزی که بیش از همه برای آن دختر بچه قابل تعمیم است. نماینده نسلی که از همان سن غرق در پلتفرمهای ارتباطی امروز است و ظاهرا امکانات فراوانی برای زندگی مطلوب دارد، اما از او به خوبی مراقبت نمیشود و برای همین بسیار آسیبپذیر است. جای … خوشبختانه در اعلام نامزدی جوایز هم مورد توجه داوران هم قرار گرفته و شایستگیاش را دارد دست پر از جشنواره خارج گردد.
تماشای جای… در آخرین دقایق سهشنبه شب، حسن ختامی بود بر یک جشنواره متفاوت که پیشتر تجربه نشده بود. جشنوارهای در سایه شیوع ویروس کرونا که هم کیفیت آثارش را تحت تاثیر قرار داده بود، و هم رنگ و بوی فستیوال فیلم را از آن گرفته بود. به این امید که سینماحقیقت پانزدهم، دوباره به شکل یک جشنواره واقعی با تمام وجوه و ویژگیهای آن برگزار گردد.
گزارش روز هفتم جشنواره سینما حقیقت | نسلها چگونهاند؟
این نوشته در تاریخ ۰۲ دی ۹۹ بهروزرسانی شده است.
روزهای پایانی برگزاری هر جشنوارهای، فرصت تماشای فیلمهای جامانده است. در سینما حقیقت هم دوشنبه و سهشنبه چنین حکمی دارند؛ خصوصا با انتشار فهرست فیلمهای برتر و پرمخاطب از سوی دبیرخانه جشنواره که کار را برای تشخیص فیلمهای مورد توجه راحتتر کرد. مخصوصا حالا که بهخاطر برگزاری آنلاین، چیزی به نام فضا و اتمسفر جشنواره وجود ندارد. آمار بازدیدها هم جالب بود. پرمخاطبترین فیلم، رویاهای خالکوبیشده بوده که با ۱۱۷۳ بازدید تنها فیلمی است که بالای هزار نوبت تماشا داشته است. کودتای ۵۳، کمی با من برقص و چشم ایرانی نیز در رتبههای بعدی قرار داشتند. به جز این چهار فیلم، آمار تماشای سایر فیلمها زیر ۶۰۰ بار بوده است که خود جای تامل زیادی دارد.
یکی از فیلمهایی که امروز در برنامه اکران عمومی جشنواره قرار داشت، باوه ساخته محسن کولیوندی است. فیلم تصویر زندگی یک نوازنده محلی موسیقی در شهر کوچک دهلران است. که چطور او در عین سن و سال نسبتا بالا مجبور است روزانه کار سخت کند و در کنار آن، از موسیقی و سازش هم غافل نباشد. کارگردان مستند که از نام فامیلش میتوان نسبت فامیلی نزدیکش با سوژه را حدس زد، توانسته از حالات طبیعی پیرمرد، همسر و فرزندانش در زندگی روزمره تصویر بردارد و لحظات خوبی را به بیننده نشان دهد. فیلم از این فراتر نمیرود و صرفا تلاش میکند با قرار دادن یک اتفاق خوشایند در انتهای کار، کام بیننده را شیرین کند. در کل این اثر ۲۰ دقیقهای غافلگیری خاصی برای مخاطب ندارد اما شاید به خاطر نمایش همان لحظات، برای یک بار تماشا گزینه بدی نباشد.
فیلم مطرحتر امروز، بازگشت دوباره بود که نامش هم در بین آثار پرمخاطب جشنواره و هم ده فیلم برتر از نگاه مردم قرار داشت. ساخته جدید فرهاد ورهرام مستندساز مشهور و کهنهکار ایرانی، در ادامه علایق او به مردمشناسی و مردمنگاری قرار دارد و بهنوعی روایت سبک زندگی عشایر ایل بختیاری در یک قرن اخیر است. این کار به کمک نمایش قسمتهایی از فیلمهای علف ساخته مریان سی. کوپر و تاراز ساخته پیشین خود ورهرام انجام شده و با اضافه شدن تکههای فیلمبرداری شده در سالهای بعد، سیر زمانی اثر شکل گرفته است. فیلمساز توانسته بر یک طایفه خاص از ایل متمرکز شود و تفاوتها و شباهتهای زندگی در چهار دوره زمانی مختلف را به کمک تصاویر انتقال دهد. مسیر طراحی شده و البته نتیجهای که در انتها گرفته میشود، نمونه مناسبی از تدوین استراتژی برای مسیر روایت یک مستند است که به دست پر آرشیوی هم وایستگی و نیاز مبرم دارد. عملا بخش زیادی از جذابیت فیلم در نیمه نخست را باید به پای مستند آمریکایی علف و ایده هوشمندانه سازندگان آن در ثبت تصاویر باارزش و به موقع از ایل بکر بختیاری گذاشت. فیلم البته در دقایقی به پراکندهگویی و ارائه اطلاعات غیرلازم میافتد، اما در مجموع اثر قابلقبولی است که علاوه بر شناخت بیشتر عشایر منطقه زاگرس، در خلال آن نشانههای برخی رفتارهای آشنای ایرانیان را هم میتوان مشاهده کرد.
گزارش روز پنجم و ششم جشنواره سینما حقیقت | نسلها چگونهاند؟
این نوشته در تاریخ ۰۱ دی ۹۹ بهروزرسانی شده است.
روزهای پنجم و ششم جشنواره سینما حقیقت که فیلم دندانگیری در خانه جشنواره پیدا نمیشد، فرصتی بود برای تماشای مستند ف-الف که اینجا و آنجا موردتوجه قرار گرفته بود. این فیلم که ساخته فرشاد اکتسابی مستندساز باسابقه است، به بحران ارزی سال ۹۷ میپردازد. ماجرایی که با قیمتگذاری تکنرخی ارز روی رقم ۴۲۰۰ تومان آغاز و تا پایان آن سال، به تورم شدید و ایجاد یک شکاف طبقاتی بزرگ منجر شد. فیلم، یک مستند تفسیری (Expository) است که با رویکرد روزنامهنگاری تحقیقی ساخته شده است؛ به این شکل که ابتدا مسئله اصلی طرح شده و سپس تلاش میشود علل وقوع آن از مسیرهای مختلف مورد واکاوی قرار گیرد. چنین مستندهایی عموما از نظر بصری به تقطیع مجموعه پلانهای مدیوم شات آدمها/کارشناسانی محدود میشوند که روی صندلی نشستهاند و درباره سوژه صحبت میکنند. اکتسابی برای خروج از این کلیشه قدیمی، صحنههایی را میان گفت وگوها گنجانده که در عین واقعی بودن، در انتقال مفهوم استعاری جملات کارشناسان نیز موفق عمل میکند.
ف-الف مستند روشنگری است که نشان میدهد ریشههای نابسامانی اقتصاد ایران در کجاست و حتی راهحل مشکل را هم ارائه میکند. در چنین آثاری پژوهش نقش مهمی ایفا میکند؛ تا بهگونهای مصاحبهها انجام شوند که بتوان با تدوین آنها، یک سیر روایی را در فیلم پیش برد. انتخاب کارشناسان هم از روی آگاهی صورت گرفته و گرچه گاهی اوقات فیلم دچار مشکل تکرار مکررات و زیادهگویی است، اما در مجموع طی زمان ۶۳ دقیقهای خود اطلاعات مناسبی درباره ضربه اقتصادی سالهای اخیر و ایرادات سیستم مالی و نظارتی کشور به بیننده ارائه میکند. فیلمی که میتواند سرمنشا بحثهای مهمتر در این باره باشد.
گزارش روز چهارم جشنواره سینما حقیقت | روایتهای همدلی
این نوشته در تاریخ ۲۹ آذر ۹۹ بهروزرسانی شده است.
دو فیلم شاخص روز چهارم نمایش آثار در خانه جشنواره سینما حقیقت ، در یک مفهوم مشترک بودند: «همدلی میان آدمها». اولی، سمفونی ماسک ساخته مسعود بابایی بود که در بین مستندهای بخش ویژه کرونا، شاید نخستین فیلمی بود که توانست کمی از تصاویر کلیشهای فاصله بگیرد و به سوژهای قابل قبول برسد. فیلم گروهی از فعالان تئاتری را نشان میدهد که مثل خیلی از گروههای مردمی تصمیم گرفتهاند برای کمک به وضعیت عمومی سلامت در دوران کرونا، ماسک تولید کنند. آنها بساط کار خود را وسط پلاتوی بزرگ تالار حافظ چیدهاند و کار خود را به کمک جمعیت مردمی که تعدادشان به مرور افزایش مییابد، انجام میدهند.
آنچه تصویری تازه به حساب میآید، روحیه متفاوت بچههای تئاتر و هنریها است که فضای سالن را بسیار صمیمانه و مفرح کرده است. از اجراهای متنوع موسیقی زنده هست تا سیستم صوتی و رقص و آواز که برای حفظ روحیه جلوی میزهای چرخ خیاطی در جریان است. فیلمساز البته همان نگاه تکراری تحسینکننده را به این گروه دارد و تلاش بیشتری برای عمیق شدن نمیکند، اما (احتمالا ناخواسته) تصویری چندوجهی از این آدمها نشان میدهد. آدمهایی که قرار است با تولید ماسک به فروکش کردن بحران کرونا کمک کنند، اما خودشان ماسک نمیزنند (در حالی که مثلا کاور نایلونی روی کفش کشیدهاند!) فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت نمیکنند، دور هم افطار و شام و نهار میخورند و ته دلشان لابد از میزان از خودگذشتگی و دغدغهمندی خود احساس غرور میکنند. این تصویر تناقضآمیز، عملا نمایش دو روی سکه همدلی ایرانی است؛ که گاهی از سر لطف و با نیت خیر، به دوستی خاله خرسه تبدیل میشود! تصویر ارائه شده در فیلم را میتوان بهعنوان سندی ماندگار از مدل رفتاری جالب ایرانیان در زمانه بحران در نظر داشت که بیشک برای یک فیلم ۲۵ دقیقهای اتفاق خوبی است.
فیلم دوم، رویاهای خالکوبیشده ساخته جدید مهدی گنجی است. درباره یک کمپ استعدادیابی فوتبال ویژه نوجوانان ۱۲ تا ۱۴ سال است که از طرف یکی از برندهای ایرانی و با همکاری لالیگا برگزار شده و نفرات منتخب برای آموزشهای تکمیلی به اسپانیا فرستاده میشوند. فیلم روی چند نفر از این نوجوانان متمرکز میشود تا ببینیم که از چه نقاط دورافتادهای برای تحقق رویای خود وارد کمپ میشوند و هرکدام در چه وضعیت خانوادگی به سر میبرند. نوجوانانی که اغلب مجبورند کار کنند و در وضع نامناسب اقتصادی، کمک حال خانوادهشان باشند. با اینحال وقتی پای تحقق رویای بچه ها وسط بیاید، پدر و مادر با هر میزان بهرهمندی، به هر دری میزنند تا شرایط را برای فرزندشان محیا کنند. سوژه جالب انتخاب شده، از منظر درستی هم روایت میشود. تماشای جزئیات زندگی هر فرد به موازات فرد دیگر و سپس قرار گرفتن آنها در کنار هم در یک تیم، تفاوت ها و شباهتهای آنها را یادآوری میکند تا فوتبال، فرصتی باشد برای تمرین همراهی و همدلی. تمرینی که در انتها نیز جواب میدهد و همان بچهها یک حرکت جمعی زیبا و همدلانه را ترتیب میدهند. رویاهای خالکوبی شده از بهترین آثار جشنواره امسال سینما حقیقت است که دیدن تصویر ارائه شده در آن از مفاهیم «امیدواری و همدلی» بسیار این روزها به کارمان میآید. پس بهتر است فرصت تماشایش را در روزهای آینده جشنواره از دست ندهید.
گزارش روز سوم جشنواره سینما حقیقت | از کرونا تا کودتا
این نوشته در تاریخ ۲۸ آذر ۹۹ بهروزرسانی شده است.
آندره ژید نویسنده برجسته فرانسوی در فراز مشهوری از شاهکارش، مائدههای زمینی، به خواننده سفارش میکند که «بکوش عظمت در نگاه تو باشد نه در چیزی که بدان مینگری.» حال اگر بهجای «عظمت» بگوییم «جذابیت»، میرسیم به یک توصیه عالی که بیشک به بخش بزرگی از فیلمسازان جشنواره امسال قابلعرضه خواهد بود. انتخاب یک سوژه جذاب گرچه لازمه ساخت یک فیلم مستند است، اما صرفا بهعنوان اولین گام تلقی میشود. برای علاقهمند کردن مخاطب به تماشای فیلم تا انتها و درگیر کردن ذهن او با ماجرای فیلم، نوع پرداخت و میزان نوآوری فرمی اهمیت پیدا میکند.
با فیلیمو شات همراه باشید برای مروری بر روز سوم جشنواره سینما حقیقت و فیلمهای به نمایش درآمده.
در بین فیلمهایی که در روز سوم جشنواره حقیقت برای اهالی رسانه در نظر گرفته شده بود، سه فیلم با موضوعی مرتبط با کروناویروس حضور داشتند که هر سه فیلم از این مسئله ضربه خوردهاند. در ABCD ساخته محسن خان جهانی – که مستندساز کارنامهدار و باسابقهای هم هست – تصویر جامعه در روزهای نخست همهگیری کرونا به دمدستیترین شکل ممکن تصویر شده است. مردمی که یکی در میان ماسک دارند و ندارند، صفحه اول روزنامهها و اخبار تلویزیون که در نوع پوشش خبری کرونا سردرگمند، مردمی که خریدهایشان را با پیک موتوری سوپرمارکت انجام میدهند و دانه به دانه همه چیز را ضدعفونی میکنند، خالی شدن خیابان و مترو و فرودگاه و راهآهن و تصاویری از این دست به اضافه چند مصاحبه کوتاه با کسانی که خود یا اطرافیانشان درگیر بیماری بودهاند. چیزهایی که همه ما در این ده ماه دیدهایم و میدانیم. مرور اینها در فیلمی مستند، در بهترین حالت تکرار مکررات است بی هیچ ارزش افزوده. دو مستند کوتاه دیگر به نامهای موج اول و شیفت شب نیز درباره کادر درمانی بخشهای کرونا در بیمارستانها بودند که از فرط چسبیدن به کلیشههای سطح پایین، فیلم قبلی را در مقام قیاس سربلند میسازند! آثاری که در مواجهه با چنین سوژه تازه و پرقابلیتی، نمیتوانند به نوع نگاه و شیوه پرداختی جز کلیشهها برسند و تفاوت چندانی با فیلمهای خبری روزهای نخست شیوع ویروس ندارند.
سرانازا ساخته مشترک علی اسدی و رسول داوری، نمونه باکیفیتتری است که البته باز در همین دام افتاده است. ماجرای پیرمردی روستایی که البته به خاطر سبک زندگی عجیب و غریب از طرف مردم روستا طرد شده و با فاصله از آنها زندگی میکند. پیرمرد خوابها و رویاهای عجیبی میبیند که معتقد است در واقعیت تعبیر میشود. او همینطور ادعا میکند در بیداری هم چشم ماورایی دارد و جلوههای آخرت را میتواند ببیند. ادعاهایی که فراتر هم میرود تا خود را صاحب مقامهای معنوی بداند. تا اینجا سوژه انتخابی سازندگان جذاب است و طرح آن در دقایق ابتدایی کار را دیدنی کرده است. اما این جذابیت در همین جا به پایان میرسد. در باقی لحظات این فیلم ۳۰ دقیقهای نه خبری از جزئیات بیشتری است که سوژه را تشریح کند، نه تلاشی برای پیوند زدن صورت مسئله به یک مفهوم بالادستی و رسیدن به تصویر بزرگتر در کار است و همین مسئله عمق تاثیرگذاری فیلم را محدود میسازد.
اما فیلم مهم روز، کودتای ۵۳، دقیقا شرایطی معکوس داشت. اگر به یک علاقهمند سینما بگویید قرار است مستندی آرشیوی درباره کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ببیند، احتمالا فرار را بر قرار ترجیح دهد! اما تقی امیرانی کارگردان و پژوهشگر این فیلم نشان داد که چطور میشود از یک سوژه تاریخی مشهور و قدیمی و بیشگفتی، یک فیلم جذاب و دیدنی ساخت که تماشاگر را میخکوب خود کند. فیلمی که ساخت آن ده سال طول کشیده و امیرانی که یک ایرانی مهاجر است، آن را براساس پژوهشهای گسترده خود درباره عوامل و نحوه انجام کودتا ساخته است. یک مستند جستجوگر و افشاگرانه که در آن خود امیرانی جلوی دوربین حضور دارد تا ما را از مسیر تحقیقات و یافتن سرنخها مطلع کند.
آرشیو غنی و متنوع، دسترسی به افراد و منابع دست اول برای یافتن اطلاعات تازه، و همچنین استفاده درست و بهجا از فرمهای بصری مختلف، کودتای ۵۳ را به اثری خوشساخت و درگیرکننده تبدیل کرده است. مستند موفق میشود نقش انگلستان را در کودتای ۲۸ مرداد بهطور رسمی و دقیق نشان دهد و البته فراتر از این دستاورد مهم، سوژه را به مفهوم سیاسی بزرگتری پیوند بزند تا یک نتیجه اساسی بگیرد. اثری که علاوه بر جذابیت تماشا، جنبه استنادی نیز در مطالعات تاریخ سیاسی پیدا خواهد کرد. بنابراین تماشای آن برای مستندسازان داخل ایران، میتواند حکم کلاس درس را داشته باشد؛ که مهمتر از «چه بگوییم» این است که «چگونه بگوییم».
همزمان با برگزاری آنلاین جشنواره سینما حقیقت ، فیلمهای مستند به نمایش درآمده در این جشنواره را میتوانید بر روی فیلیمو تماشا کنید.
گزارش روزهای اول و دوم جشنواره سینما حقیقت | جشنواره آنلاین و هنر نگه داشتن مخاطب
این گزارش بهصورت روزانه بهروزرسانی خواهد شد.
چهاردهمین جشنواره سینما حقیقت در حالی از صبح سهشنبه آغاز شده که بهنظر میرسد برخلاف ذوق و شوق اولیه، آنلاین شدن جشنواره اکثر جذابیتهای آن را زدوده است. شیوع ویروس کرونا کاری کرده که دیگر نه سالنی در کار باشد و نه صف ورودی که تماشاگران در آن بایستند؛ نه نشست خبری وجود دارد و نه میتوان عوامل فیلمها را گوشهای گیر آورد و درباره جزئیات پیدا و پنهان فیلمها ازشان پرسید. برنامههای جنبی عملا حذف شدهاند و در یک کلام از حال و هوای جشنواره خبری نیست. تنها وجه اشتراک وضع فعلی با یک جشنواره سینمایی، امکان تماشای فیلمهاست.
با فیلیمو شات همراه باشید برای گزارشهای روزانه از جشنواره سینما حقیقت و فیلمهای مستند به نمایش درآمده در آن.
آنچه تا اینجای ماجرا گفته شد را شرایط عمومی ایجاب میکرده و حتما چاره بهتری نبوده است؛ اما حتی در تماشای فیلمها هم مشکلات زیادی وجود دارد. پلتفرم طراحی شده مخصوص اهالی رسانه که عنوان «خانه جشنواره» گرفته است، کیفیت نامناسبی دارد. گذشته از امکانات محدود، پخش فیلمها در آن با اختلال فراوان همراه است و یک فیلم در طول مدت نمایش بارها متوقف میشود. ایرادی که در پلتفرمهای مردمی (مانند فیلیمو) دیده نمیشود و برای همین نمیتوان آن را گردن سرعت اینترنت انداخت. این مشکلات باعث میشود که کمتر کسی بتواند بیش از سه-چهار فیلم در طول روز مشاهده کند. که البته تا امروز، لزومی هم نداشته است!
دو روز نخست جشنواره، روزهای خلوتی بودند و معدودی از آثار میتوانست کنجکاوی مخاطب را برانگیزد. از میان فیلمهای روز اول شاید تنها عنوان قابلتوجه، هوبره ساخته مشترک فتحاله امیری و نیما عسگری بود. امیری که در این سالها مهمان ثابت جشنواره بوده و در حوزه مستندهای حیات وحش شهرت دارد، این بار یک پرنده کمیاب را دستمایه اثر خود قرار داده است. «هوبره» یا «چرز» پرنده مهاجری است که نیمی از سال را در فلات مرکزی ایران و حاشیه دریاچه جازموریان میگذراند. این پرنده در کشورهای حاشیه خلیج فارس بازار قابلتوجهی دارد و همین موضوع بلای جانش شده است. زندهگیری و قاچاق بیرویه، هوبره را در خطر انقراض قرار داده. حالا مستندسازان به همراه تیمی از محیطبانان تلاش میکنند تا به روشهای مختلف جلوی این اتفاق را بگیرند.
امیری همانطور که در مستندهای قبلی خود نیز نشان داده، بیشترین امتیاز آثارش را از سوژههای جذاب انتخابی میگیرد. گونههای کمیاب و ناآشنا که شناخت هرکدام برای مخاطب جذابیت زیادی دارد. در تکنیک و فرم سینمایی و باقی موارد، کلیشهها عمل میکنند. کیفیت تصویربرداری کاملا تلویزیونی است و اگر یکی دو مستند از آثار قبلی این فیلمساز دیده باشید، متوجه میشوید که تقریبا یک سیر روایی مشابه و خیلی ساده را برای فیلمهایش انتخاب میکند. مدلی که البته در کنار آن جذابیت سوژه، تاثیرگذار عمل میکند و علاوه بر ارائه اطلاعات مناسب، مخاطب را تا انتها همراه و نگران نگه میدارد.
روز دوم، روز نمایش دو سه فیلم کنجکاوی برانگیز بود. روزگار بلور ساخته امیر فرضاللهی به سرگذشت محمد بلوری، از مشهورترین روزنامهنگاران حوادث در ایران میپرداخت و تنها نخواهم ماند مستند کوتاه یاسر طالبی که در فضایی مشابه فیلم موفق پیشینش دلبند، ماجرای از خود گذشتگی یک زوج سالخورده را به نمایش میگذاشت. اما مهمترین فیلم روز، فراموشخانه بود که در بخش نمایشهای ویژه جشنواره حضور دارد. ساخته جدید سهند سرحدی فیلمساز جوانی که سال گذشته با فیلم صحنه تاریخ در جشنواره فیلم کوتاه تهران بسیار موردتحسین قرار گرفت.
فیلم جدید او فراموشخانه هم از نظر سوژه مورد پرداخت و هم نوع پرداخت، با انواع رایج در سینمای مستند ایران متفاوت است. فیلمساز با انتخاب شیوه روایت اول شخص، خود به جلوی دوربین میآید تا موضوع را از زبان خود روایت کند؛ آن هم در قالب یک بازیگر و به صورت تلفیقی از خطوط مستند-داستانی. ماجرای یک دانشجوی تئاتر که در دانشکده هنرهای زیبا، پیانویی قدیمی و نفیس را در گوشهای پرت افتاده مییابد. پیانو برای او مهم میشود و سعی میکند بفهمد که از کجا آمده است. این جستجوی او، بهانهای میشود برای طرح یک پرسش بزرگ و جهان شمول نقل به این مضمون که «تاریخ و گذشته ما، تا چه حد میتواند محلی باشد برای رجوع، تا چیزی بیابیم که به کار امروز و فردایمان بیاید؟» اتصال مسئله از آن پیانو به مفهوم بزرگتر با ظرافت مناسبی صورت میگیرد. فیلمساز از تمهیدات فرمی مناسبی بهره میبرد و سعی میکند بخش شبه داستانی را نیز برای تقویت خط زمانی امروز به موازات گذشته پیش ببرد. فیلم البته در توضیح ایده محوری و جهان شمول تا حدی دچار اضافهگویی میشود. و این ملالآفرینی تا جایی پیش میرود که احتمالا برعکس هوبره کمتر بینندهای مشتاقانه و درگیرانه فیلم را تا سکانس پایانی تماشا کند. اما نکته جالب و قابلستایش درباره فیلم، این است که سازنده توانسته در چیزهای ساده دور و بر خود، گنجهای باارزشی ببیند و همانها را به سوژه ساخت مستندی جزئی و حاوی اطلاعات دانستنی (خصوصا برای علاقهمندان جدی موسیقی) کند. توانایی سهند سرحدی در ساخت صحنههای مستندنما، احتمالا او را به سمت سینمای داستانی سوق خواهد داد.
جشنواره سینما حقیقت و فیلمهای مستند به نمایش درآمده در آن را بهصورت روزانه میتوانید در سینمای آنلاین فیلیمو دنبال کنید.
در جشنواره سینما حقیقت سال گذشته چه گذشت؟